Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
picturesquely
U
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adorably
U
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
pontifically
U
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
meetly
U
چنانکه در خور باشد
medially
U
چنانکه درمیان باشد
inviolably
U
چنانکه سزاوارحرمت باشد
culpably
U
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
pitfully
U
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
brilliantly
U
چنانکه برجسته باشد
sanguinarily
U
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
inviolately
U
چنانکه بی حرمت نشده باشد
commendably
U
چنانکه شایان ستایش باشد
objectiveness
U
چنانکه در خارج معقول باشد
pleasingly
U
چنانکه خوش ایند باشد
hellishness
U
خویی که شایسته دوزخ باشد
paradoxically
U
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
contemptibly
U
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
accordantly
U
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
modernly
U
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
portentously
U
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
academically
U
چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
nobleman
U
شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
noblemen
U
شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
reflexively
U
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
xerography
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerographic
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stenciled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph
U
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
as
U
چنانکه
in the event that
U
چنانکه
how
U
چنانکه
so that
U
چنانکه
fit
U
شایسته
worthiest
U
شایسته
seemly
U
شایسته
qualified
U
شایسته
practicable
<adj.>
U
شایسته
worthier
U
شایسته
fittest
U
شایسته
competent
U
شایسته
fits
U
شایسته
meets
U
شایسته
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
شایسته
apropos
U
شایسته
convenient
<adj.>
U
شایسته
functional
<adj.>
U
شایسته
worthy
U
شایسته
practical
<adj.>
U
شایسته
purpose-built
<adj.>
U
شایسته
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
شایسته
useful
<adj.>
U
شایسته
purposeful
<adj.>
U
شایسته
purposive
<adj.>
U
شایسته
qua
U
شایسته
good
U
شایسته
proper
U
شایسته
meet
U
شایسته
accurate
[correct]
<adj.>
U
شایسته
correct
<adj.>
U
شایسته
exact
<adj.>
U
شایسته
proper
<adj.>
U
شایسته
real
<adj.>
U
شایسته
true
<adj.>
U
شایسته
meritorious
U
شایسته
inept
U
نا شایسته
pertinent
U
شایسته
suitable
<adj.>
U
شایسته
dilatorily
U
چنانکه پرشود
pinchingly
U
چنانکه فشاراورد
coordinately
U
چنانکه یکجورباشد
prettily
U
چنانکه زیبانماید
insolubly
U
چنانکه اب نشود
gratifyingly
U
چنانکه خوشنودسازد
expressively
U
چنانکه مقصودرابرساند
admissibleness
U
چنانکه روا
as is well known
U
چنانکه مشهور
so to speak
U
چنانکه گویی
permissively
U
چنانکه مخیرسازد
cresuendo
U
چنانکه صداخردخرد
proper
U
چنانکه شایدوباید
as it deserves
U
چنانکه باید
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
duly
<adv.>
U
بطور شایسته
correctly
<adv.>
U
بطور شایسته
winnable
U
شایسته پیروزی
aright
<adv.>
U
بطور شایسته
justly
<adv.>
U
بطور شایسته
worshipful
U
شایسته احترام
worthful
U
شایسته مستحق
quoteworthy
U
شایسته ذکر
pensionable
U
شایسته بازنشستگی
proper dress
U
جامه شایسته
fit
U
لایق شایسته
properly
<adv.>
U
بطور شایسته
rightfully
<adv.>
U
بطور شایسته
rightly
<adv.>
U
بطور شایسته
adequate
U
شایسته بودن
becoming
U
شایسته درخور
companionable
U
شایسته رفاقت
eligible
U
شایسته انتخاب
meritorious
U
شایسته ترین
meetly
U
بطور شایسته
conditioning
U
شایسته سازی
courtlier
U
شایسته دربار
courtliest
U
شایسته دربار
courtly
U
شایسته دربار
the ticket
U
کار شایسته
suitable
U
شایسته فراخور
intrinsic
U
مرتب شایسته
apt
U
مناسب شایسته
properly
U
بطور شایسته
fits
U
لایق شایسته
devisable
U
شایسته تامل
christianlike
U
شایسته مسیحیت
devisable
U
شایسته اندیشه
behove
U
شایسته بودن
ought not
U
شایسته نیست
to be proper for
U
شایسته بودن
in due form
U
بطرز شایسته
beseem
U
شایسته بودن
by fits and starts
U
شایسته لایق
as it deserves
U
بطور شایسته
derisible
U
شایسته ریشخند
behoove
U
شایسته بودن
fitly
U
بطور شایسته
discreditable
U
شایسته بی اعتباری
fittest
U
لایق شایسته
meet for a man
U
شایسته است که
ogr
U
شایسته غول
befitting
U
درخور شایسته
interminably
U
چنانکه تمام نشود
convincingly
U
چنانکه متقاعد کند
inexcusably
U
چنانکه نتوان معذوردانست
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
inadmissibly
U
چنانکه روایاجایز نباشد
passably
U
چنانکه بتوان پذیرفت
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
meetly
U
چنانکه باید و شاید
decrescendo
U
چنانکه صداخردخردضعیف شود
invulnerably
U
چنانکه زخم برندارد
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
inexpressively
U
چنانکه مقصودرا نرساند
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
privatively
U
چنانکه نفی یا استثناکند
according as
چنانکه بدان سان که
according to his version
U
چنانکه او شرح میداد
fitfully
U
چنانکه بگیردوول کند
funnily
U
چنانکه خنده اورد
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
pliably
U
چنانکه بتوان خم کرد
meaningly
U
چنانکه مقصودرا برساند
gratifyingly
U
چنانکه خوشی دهد
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
invisibly
U
چنانکه دیده نشود
decreasingly
U
چنانکه روبکاهش گذارد
heliocentrically
U
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
nameable
U
شایسته نام بردن
righting
U
شایسته خوب ذیحق
it does not befit me to
U
شایسته من نیست که مرانشاید که
righted
U
شایسته خوب ذیحق
right
U
شایسته خوب ذیحق
qualified for work
U
شایسته یاقابل کارکردن
ineligible
U
نا شایسته برای انتخاب
gentlemanlike
U
شایسته مرد نجیب
oughtn't
U
نبایستی شایسته نیست
humance
U
انسانی شایسته بشریت
sufficient
U
شایسته صلاحیت دار
suitably
U
بطور مناسب یا شایسته
workmanlike
U
شایسته کارگر خوب
fit to work
U
شایسته یاقابل کارکردن
worthy to become a king
U
شایسته شاه شدن
best
U
شایسته ترین پیشترین
worthily
U
بطور شایسته و در خور
workmanly
U
شایسته کارگر خوب
servile
U
شایسته نوکران چاپلوس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com