Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to hunker down
U
چمباتمه نشستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
swat
U
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatted
U
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatting
U
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
squat
U
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats
U
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatted
U
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting
U
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
Other Matches
to sit out
U
نشستن بیشتر نشستن از
squatter
U
چمباتمه زن
squatters
U
چمباتمه زن
squatting
U
چمباتمه زدن
rucks
U
چمباتمه زدن
ruck
U
چمباتمه زدن
squatted
U
چمباتمه زدن
lotus position
U
چمباتمه لوتوسی
squats
U
چمباتمه زدن
squat
U
چمباتمه زدن
squatting position
U
وضعیت چمباتمه در تیراندازی
sejant
U
درحال چمباتمه زدن
squatted
U
قوز کردن محل چمباتمه زنی
squat
U
قوز کردن محل چمباتمه زنی
squatting
U
قوز کردن محل چمباتمه زنی
squats
U
قوز کردن محل چمباتمه زنی
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
running aground
U
به گل نشستن
to lose ground
U
پس نشستن
to give ground
U
پس نشستن
perch
U
نشستن
perched
U
نشستن
perching
U
نشستن
perches
U
نشستن
recoil
U
پس نشستن
recoils
U
پس نشستن
recoiling
U
پس نشستن
await
U
نشستن
awaiting
U
نشستن
awaited
U
نشستن
awaits
U
نشستن
to take a chair
U
نشستن
seizes
U
نشستن
seized
U
نشستن
sits
U
نشستن
recoiled
U
پس نشستن
sit
U
نشستن
seize
U
نشستن
ambushes
U
در کمین نشستن
insidiate
U
در کمین نشستن
outsit
U
بیشتر نشستن از
throne
U
برتخت نشستن
thrones
U
برتخت نشستن
straddle
U
گشاد نشستن
straddled
U
گشاد نشستن
straddles
U
گشاد نشستن
bow out
U
عقب نشستن
dwit koobi
U
نشستن به عقب
ambushing
U
در کمین نشستن
ground position
U
در خاک نشستن
ambushed
U
در کمین نشستن
ambush
U
در کمین نشستن
benches
U
بر کرسی نشستن
bench
U
بر کرسی نشستن
give way
U
عقب نشستن
sit up
U
راست نشستن
to take ground
U
بگل نشستن
to take ground
U
بخاک نشستن
hunker down
U
روی پا نشستن
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
sitting duck
<idiom>
U
بی خیال نشستن
sit up
<idiom>
U
بیدار نشستن
to sit up
U
راست نشستن
to lie in w
U
درکمین نشستن
to run aground
U
بگل نشستن
stranding
U
به گل نشستن کشتی
suppurate
U
چرک نشستن
take sanctuary
U
بست نشستن
to a the throne
U
برتخت نشستن
to come to the throne
U
بر تخت نشستن
to f. the throne
U
برتخت نشستن
to fall back
U
عقب نشستن
to fill the chair
U
برکرسی نشستن
to lie in a
U
درکمین نشستن
to knock back
U
عقب نشستن
setbacks
U
عقب نشستن
swamp
U
به گل نشستن قایق
rankled
U
چرک نشستن
sag
U
فرو نشستن
landing
U
نشستن هواپیما
landings
U
نشستن هواپیما
sags
U
فرو نشستن
land
U
بزمین نشستن
strand
U
به گل نشستن کشتی
abate
فرو نشستن
rankling
U
چرک نشستن
land
U
به گل نشستن کشتی
land
U
به زمین نشستن
subside
U
فرو نشستن
subsided
U
فرو نشستن
subsides
U
فرو نشستن
subsiding
U
فرو نشستن
rankle
U
چرک نشستن
rankles
U
چرک نشستن
strands
U
به گل نشستن کشتی
sagged
U
فرو نشستن
sprawls
U
پهن نشستن
swamping
U
به گل نشستن قایق
sprawling
U
پهن نشستن
swamps
U
به گل نشستن قایق
sprawl
U
پهن نشستن
ground
U
بزمین نشستن
setback
U
عقب نشستن
swamped
U
به گل نشستن قایق
To come to grief. To be runied.
U
بخاک سیاه نشستن
stranding
U
به گل نشستن تصادفی کشتی
sprawling
U
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
to sit on the bench
U
روی نیمکت نشستن
waylays
U
درکمین کسی نشستن
waylaying
U
درکمین کسی نشستن
waylay
U
درکمین کسی نشستن
waylaid
U
درکمین کسی نشستن
sprawls
U
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
slump test
U
ازمایش فرو نشستن
sit idly by
<idiom>
U
عین ماست نشستن
beaches
U
بگل نشستن کشتی
beached
U
بگل نشستن کشتی
landing
U
بزمین نشستن هواپیما
beach
U
بگل نشستن کشتی
primer setback
U
عقب نشستن چاشنی
sprawl
U
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
landings
U
بزمین نشستن هواپیما
sit out
U
تا پایان چیزی نشستن
To incite someone.
U
زیر پای کسی نشستن
To sit (walk) straight.
U
راست نشستن ( راه رفتن )
hatched
U
نصفه در روی تخم نشستن
hatch
U
نصفه در روی تخم نشستن
hatches
U
نصفه در روی تخم نشستن
scrawl
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
clogged
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogs
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
sprawl
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
round out
U
دورزدن هواپیما برای نشستن
clog
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
sprawls
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
scrawls
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
still hunting
U
شکار باروش در کمین نشستن
to sit under a pre cher
U
پای وعظ واعظی نشستن
scrawling
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
grabble
U
پهن نشستن جمع اوری کردن
mump
U
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
to have the pout
U
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
bench
U
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
benches
U
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
to be in the pouts
U
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
To accpt the consequences . to face the music .
U
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
pewage
U
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port
U
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
clevis bolt
U
پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
parquet
U
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
head dip
U
نشستن روی تخته موج وفروبردن سر به موج
putrefy
U
چرک نشستن چرک کردن
putrefies
U
چرک نشستن چرک کردن
putrefied
U
چرک نشستن چرک کردن
putrefying
U
چرک نشستن چرک کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com