Perdic | چشم و ابرو آمدن (نازو غمزه ). | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 169 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	To make eyes. U	چشم و ابرو آمدن (نازو غمزه ).

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	la-di-da U	نازو غمزه در حرف زدن
	To switch on the old charm. To act coquettishly . To be coy	قر و غمزه آمدن [دلربائی کردن]
	get off <idiom> U	پایین آمدن یا بیرون آمدن از (اتوبوس ،قطار)
	coquetry U	غمزه
	oeillade U	با چشم غمزه کردن
	The climate of Europe desnt suit me. U	حال آمدن ( بهوش آمدن )
	oeillade U	با کرشمه نگاه کردن غمزه
	ogle U	نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
	ogles U	نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
	ogled U	نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
	ogling U	نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
	low-down U	بی ابرو
	low down U	بی ابرو
	gutter U	ابرو
	gutters U	ابرو
	accolades U	خط ابرو
	accolade U	خط ابرو
	prestige U	ابرو
	dishonourable U	بی ابرو
	eyebrow U	ابرو
	creditability U	ابرو
	watercourse U	ابرو
	wash out U	ابرو
	street gutter U	ابرو
	bristling U	ابرو
	low dwon U	بی ابرو
	dishonorable U	بی ابرو
	apt words U	ابرو
	eyebrows U	ابرو
	reputation U	ابرو
	crediting U	ابرو
	brace U	خط ابرو
	braced U	خط ابرو
	brows U	ابرو
	brow U	ابرو
	reputations U	ابرو
	credits U	ابرو
	ditch U	ابرو
	ditches U	ابرو
	canal U	ابرو
	credited U	ابرو
	ditched U	ابرو
	credit U	ابرو
	canals U	ابرو
	channel U	ابرو ابراهه
	channeled U	ابرو ابراهه
	braced U	اتل ابرو
	hips U	ابرو درهای
	superciliary U	مربوط به ابرو
	weephole U	ابرو دیوار
	Not to turn a hair. Not to bat an eyelid. U	خم به ابرو نیاوردن
	names U	ابرو علامت
	name U	ابرو علامت
	wash out U	شیار ابرو
	what impaired his reputation U	چه چیز به ابرو
	hip U	ابرو درهای
	indignities U	هتک ابرو
	indignity U	هتک ابرو
	pencilling U	مداد ابرو
	gutter U	ابرو شیروانی
	honor U	ابرو ناموس
	gutters U	ابرو شیروانی
	brace U	اتل ابرو
	not to stir an eyelid U	خم به ابرو نیاوردن
	reputations U	ابرو خوشنامی
	channeling U	ابرو ابراهه
	channelled U	ابرو ابراهه
	channels U	ابرو ابراهه
	box gutter U	ابرو صندوقهای
	aqua U	ابرو عرق
	pencils U	مداد ابرو
	pencil U	مداد ابرو
	reputation U	ابرو خوشنامی
	To pluck ones eyebrows. U	زیر ابرو برداشتن
	fauxpas U	خبط یاخطایی که ابرو
	scowls U	ابرو درهم کشی
	scowled U	ابرو درهم کشی
	scowl U	ابرو درهم کشی
	culvert U	مجرای سر پوشیده ابرو
	scowling U	ابرو درهم کشی
	intercepting ditch U	ابرو بالای خاکبرداری
	culverts U	مجرای سر پوشیده ابرو
	ditch U	ابرو کنار راه کنده
	ditched U	ابرو کنار راه کنده
	ditches U	ابرو کنار راه کنده
	to pucker up the brow U	در هم کشیدن گره بر ابرو زدن
	highbrow U	دارای ابرو وپیشانی بلند
	crayon U	مداد ابرو نقاشی کردن
	glabella U	برامدگی پیشانی میان دو ابرو
	crayons U	مداد ابرو نقاشی کردن
	To stretch . to be elastic . U	کش آمدن
	lapse U	به سر آمدن
	To be overpowered. U	از پا در آمدن
	to get back on one's feet U	به حال آمدن
	to be valid U	به شمار آمدن
	To come into existence . U	بوجود آمدن
	To overpower. To overcome . To vanquish. To win. U	غالب آمدن
	to turn out badly U	بد از آب در آمدن [داستانی]
	to go wrong U	بد از آب در آمدن [داستانی]
	To be on (come to )the booil. U	جوش آمدن
	to shoot one's mouth off <idiom> U	لاف آمدن
	to water [of eyes] U	اشک آمدن
	up <adv.> U	به بالا [آمدن]
	to come to a boil U	به جوش آمدن
	To back down . U	کوتاه آمدن
	show-off <idiom> U	قپی آمدن
	to proceed U	پیش آمدن
	come on strong <idiom> U	فائق آمدن
	stop out U	دیر به خانه آمدن [شب]
	to come round [around] <idiom> U	به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
	to look well U	تندرست به نظر آمدن
	to come to oneself <idiom> U	به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
	to come dressed in your wedding finery U	با لباس عروسی آمدن
	to become conscious U	به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
	to unfold U	از آب در آمدن [اصطلاح مجازی]
	to come to <idiom> U	به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
	run over <idiom> U	فائق آمدن برچیزی
	resurfaced U	دوباره به سطح آمدن
	resurfaces U	دوباره به سطح آمدن
	With the onset of summer. U	.با آمدن (فرارسیدن )تابستان
	To stop being adamant (unyielding). U	از خر شیطان پائین آمدن
	To lodge a complaint . U	درمقام شکایت بر آمدن
	bite the bullet <idiom> U	فائق آمدن بر مشکلات
	born with a silver spoon in one's mouth <idiom> U	باثروت به دنیا آمدن
	call for someone <idiom> U	آمدن وبردن کسی
	get over something <idiom> U	فائق آمدن برمشکلات
	To get the better of someone . To defeat someone . U	بر کسی غالب آمدن
	To be punctual . To be on time . U	سر وقت آمدن ( بودن )
	sweep off one's feet <idiom> U	بر احساسات فائق آمدن
	To stop being intransigent. U	از خر شیطان پایین آمدن
	precede U	پیش از چیزی آمدن
	to near something U	نزدیک آمدن به چیزی
	to approach something U	نزدیک آمدن به چیزی
	to rain cats and dogs	سنگ ازآسمان آمدن
	belly flop U	با شکم فرود آمدن
	belly flops U	با شکم فرود آمدن
	resurface U	دوباره به سطح آمدن
	precedes U	پیش از چیزی آمدن
	dime a dozen <idiom> U	آسان بدست آمدن ،عادی
	to keep ones he above water O	از زیر بدهی بیرون آمدن
	to dislike somebody [something] U	بدش آمدن از کسی [چیزی]
	to go towards [British E] / toward [American E] somebody U	نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
	To come out of oness shell. U	از جلد ( لاک ) خود در آمدن
	to go up to somebody [something] U	نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
	To be born with a silver spoon in ones mouth . U	درناز ونعمت بدنیا آمدن
	to approach somebody [something] U	نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
	to regain consciousness U	[دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
	to hatch out [egg] U	بیرون آمدن جوجه [از تخم]
	to recover consciousness U	[دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
	to be into somebody [something] <idiom> U	از کسی [چیزی] خوششان آمدن
	to come around [American E] U	[دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
	to come round [British E] U	[دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
	to come straight to the point <idiom> U	مستقیما [رک ] به نکته اصلی آمدن
	To climb down. U	پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
	to look at U	نگاه کردن به [نگریستن به] [به نظر آمدن]
	To dismount from a horse(bicycle). U	از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
	waltz off with <idiom> U	فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
	Out of frying pan into the fire. <proverb> U	از ماهیتابه در آمدن وبه آتش در افتادن .
	To have design on someone . To malign someone . U	برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
	His coming here was quite accidental. U	آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
	de minimis exception U	به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
	to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom> U	واقعا محشر به نظر آمدن [اصطلاح روزمره]
	to look [feel] like a million dollars U	بسیار زیبا [به نظر آمدن] بودن [اصطلاح روزمره]
	tide (someone) over <idiom> U	کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
	To alight from a bus(tarin,car). U	پایین آمدن (پیاده شدن از اتوبوس .قطار و اتو مبیل )
	warp tension U	کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
	warp patterning U	طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
	over dyeing U	[رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]