English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
soft eye U چشمی ساده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basic U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
rival U هم چشمی
emulation U هم چشمی
ophtalmic U چشمی
rivalled U هم چشمی
eyepiece U چشمی
ocular U چشمی
rivalling U هم چشمی
rivaled U هم چشمی
monocular U یک چشمی
competitions U هم چشمی
uniocular U یک چشمی
competition U هم چشمی
rivals U هم چشمی
rivaling U هم چشمی
eyes U چشمی
becket U چشمی
eying U چشمی
eyepieces U چشمی
eyeing U چشمی
rivalship U هم چشمی
eye U چشمی
vie U هم چشمی کردن
vied U هم چشمی کردن
vies U هم چشمی کردن
hawse pipe U چشمی لنگر
rival U هم چشمی کننده
eyes U چشمی طناب
vier U هم چشمی کننده
rivaling U هم چشمی کننده
eye U چشمی طناب
rivaled U هم چشمی کننده
eyeing U چشمی طناب
emulate U هم چشمی کردن با
thoroughfoot U اتصال چشمی
bridling U بند چشمی
bridles U بند چشمی
ocular lens U عدسی چشمی
bridled U بند چشمی
bridle U بند چشمی
emulously U ازروی هم چشمی
all eyes U چهار چشمی
sight check U مقابله چشمی
monocular vision U بینایی یک چشمی
monocular deprivation U محرومیت یک چشمی
metascope U دوربین تک چشمی
emulated U هم چشمی کردن با
emulates U هم چشمی کردن با
emulating U هم چشمی کردن با
thimble eye U چشمی فلزی
eying U چشمی طناب
penuriousness U تنگ چشمی
three eyed union plate U صفحه سه چشمی
thimble U چشمی فلزی
entoptic U درون چشمی
emulous U هم چشمی کننده
emulative U هم چشمی کننده
emolously U از روی هم چشمی
thimbles U چشمی فلزی
bullrings U چشمی سینه
bollard eye U چشمی موت
binocular deprivation U محرومیت دو چشمی
monocle U عینک یک چشمی
monocles U عینک یک چشمی
eyepiece U عدسی چشمی
eyepieces U عدسی چشمی
eye splice U پیوند چشمی
eyes of the ship U چشمی ناو
rivals U هم چشمی کننده
rivalled U هم چشمی کننده
bullring U چشمی سینه
rivalling U هم چشمی کننده
flemish eye U چشمی بافته
optic U چشمی بصری
half-glasses عینک یک چشمی
peep U نگاه زیر چشمی
swivelled U چشمی خود گرد
chock U چشمی فلزی روی پل
british antilewisite U نوعی پماد چشمی
swivel U چشمی خود گرد
binocular fusion U در هم امیزی دید دو چشمی
competitions U هم چشمی سبقت جویی
competition U هم چشمی سبقت جویی
peeps U نگاه زیر چشمی
ophthalmic U چشمی وابسته به چشم
union plate U صفحه چند چشمی
keep up with the Joneses <idiom> U چشم وهم چشمی
peeping U نگاه زیر چشمی
peeped U نگاه زیر چشمی
swivels U چشمی خود گرد
suborbital U زیر کاسه چشمی
eyes in the back of one's head <idiom> U چهار چشمی پاییدن
outrival U در هم چشمی پیش افتادن از
foul house U چشمی گرفته لنگر
binocular disparity U ناهمخوانی دید دو چشمی
eyeplate U صفحه چشمی دار
running bow line U چشمی زدن به طناب
eyebolt U پیچ چشمی دار
loup U ذره بین چشمی
parsimoniously U بزفتی باتنگ چشمی
reduced eye U چشمی باریک شده
runners U طناب چشمی دار
runner U طناب چشمی دار
bull nose U چشمی سینه ناو
eye bolt U مهره چشمی دار
dip the eye U وصل کردن چشمی طنابهابهم
slink U نظر چشمی نگاه دزدکی
roller clock U چشمی بسته قرقره دار
external rectus U عضله مستقیم برون چشمی
slinks U نظر چشمی نگاه دزدکی
slinking U نظر چشمی نگاه دزدکی
optical U نشانه روی بصری چشمی
borescope U ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
wall eye U چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
To be all eyes. To watch like a hawk. U چهار چشمی پاییدن ( مراقب بودن )
To try to keep up with the joneses. U چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
pelorus U دستگاه سمت یاب چشمی نسبت به اجرام سماوی
stadia points U تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
eyestrings U ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
eye-witnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
fructose U ساده
clodhoppers U ساده
fanciless U ساده
fraudless U ساده
free spoken U ساده گو
incomplex U ساده
clodhopper U ساده
unceremoniously U ساده
incomposite U ساده
unceremonious U ساده
sheepish U ساده دل
sheepishly U ساده دل
bald U ساده
balder U ساده
baldest U ساده
baldly U ساده
unaadorned U ساده
freestanding U ساده
unmeaning U ساده
simple U ساده
unaffected U ساده
slickest U ساده
slick U ساده
idiots U ساده
positive U ساده
idiot U ساده
inexpensive U ساده
downright U ساده
simplistic U ساده
frugal U ساده
unassuming U ساده
artless U ساده
simpler U ساده
simpler U ساده دل
conversable <adj.> U ساده دل
expansive <adj.> U ساده دل
good-humored U ساده دل
seemly <adj.> U ساده دل
innocent <adj.> U ساده دل
simple-hearted <adj.> U ساده دل
simplest U ساده دل
simplest U ساده
daff U ساده دل
unsophisticated U ساده
charmless U ساده
homespun U ساده
cleanest U ساده
clean U ساده
cleaned U ساده
simplex U ساده
plainest U ساده
cleans U ساده
simple U ساده دل
plains U ساده
simpleminded U ساده دل
semplice U ساده
simple hearted U ساده دل
plain hearted U ساده دل
naif U ساده
taffetized U ساده
simple minded U ساده دل
untutored U ساده
explicit U ساده
naive U ساده
plainer U ساده
plain U ساده
dupable U ساده لوح
simple shear U برش ساده
cats paw U ساده لوح
simple schizophrenia U اسکیزوفرنی ساده
simple parry U دفاع ساده
simple magnet U مغناطیس ساده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com