English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gyratory U چرخی گردنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constant speed drive U چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
orbicular U چرخی
cyclical U چرخی
rotiform U چرخی
trochal U چرخی
orbiculate U چرخی
freewheeling U آزاد چرخی
cathedrian wheel U پنجره چرخی
reversible wheel U چرخی که در دو جهت بگردد
to spin a wheel U چرخی را تند چرخاندن
undershot U درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
crown wheel U چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
spools U چرخی که روی آن نوار یا ریبون چاپگر می چرخند
spool U چرخی که روی آن نوار یا ریبون چاپگر می چرخند
pin wheel U درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
opisometer U الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
ambulatory U گردنده
ambulant U گردنده
gyral U گردنده
gyrant U گردنده
in eyre U گردنده
roller door U در گردنده
revolvable U گردنده
rotative U گردنده
wheeler U گردنده
rotors U گردنده
rotor U گردنده
swivels U گردنده
swivel U گردنده
trochoid U گردنده
swivelled U گردنده
driven U گردنده
rotary U گردنده
runner U گردنده گشتی
itineratly U بطور گردنده
magnet wheel U چرخ گردنده
swivel U مفصل گردنده
rotary U گردنده چرخنده
pivot arm U میله گردنده
rotor plates U جوشنهای گردنده
revolving U گردنده دورانی
runners U گردنده گشتی
rotator U ماهیچه گردنده
circumsolar U دورخورشید گردنده
excursive U اواره گردنده
circumambient U گردنده بدور
swivelled U مفصل گردنده
swivels U مفصل گردنده
bucket U تیغه گردنده توربین
buckets U تیغه گردنده توربین
roasting jack U سیخ کباب گردنده
churn U بوسیله اسباب گردنده
rundle U استوانه گردنده گوی
rotary wing aircraft U هواپیما با بال گردنده
churned U بوسیله اسباب گردنده
rotors U قسمت گردنده ماشین
rotor U قسمت گردنده ماشین
churns U بوسیله اسباب گردنده
precess U در خط سیر محورجسم گردنده تغییرپیداشدن
stator U جزء ثابت در هر ماشین گردنده
chopper U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
overshot U گردنده به نیروی ابی که ازبالا میریزد
choppers U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
blade flapping U حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
windage U کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
potter wheel U صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
printwheel U چرخی که از چندین بازو ساخته شده باشد به هر شکل حروف در انتهای بازو قرار دارد که در چاپگر claing wheel به کار می رود
pantoscope U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
ledger blade U تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
bulb root U وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
quill shaft U شفت گردنده باریکی با سرهزارخار مانند که در مادگی دیگری جفت میشود
tack weld U وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
panoramic camera U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
vane pump U خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
swivelled U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com