English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
rotiform U چرخی
trochal U چرخی
orbicular U چرخی
cyclical U چرخی
orbiculate U چرخی
gyratory U چرخی گردنده
freewheeling U آزاد چرخی
cathedrian wheel U پنجره چرخی
reversible wheel U چرخی که در دو جهت بگردد
to spin a wheel U چرخی را تند چرخاندن
undershot U درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
crown wheel U چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
pin wheel U درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
spools U چرخی که روی آن نوار یا ریبون چاپگر می چرخند
spool U چرخی که روی آن نوار یا ریبون چاپگر می چرخند
mis run casting U ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
He is running ( runs ) the factory . U او کارخانه را می گرداند
function subprogram U ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند
ladder dredge U لاروبی که دلولههای انرازنجیرمانند نردبان می گرداند
opisometer U الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
One cannot put back the clock. <proverb> U هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
revert U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
reverted U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
reverting U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
reverts U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
ladle crane U جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
disassembler U نرم افزاری که برنامه کد ماشین را به حالت اسمبلی بر می گرداند
de scrambler U وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
permanent U حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
self- U حلقهای که هر محل یا دستیابی ثبات را در حین اجرا به محلی که بودند بر می گرداند
him who U انرا که
resets U دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
permanent U رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
reset U دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
i saw it U انرا دیدم
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
had searched U انرا می یافتید
absolute address U وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند
non volatile U رسانه ذخیره سازی یا حافظه که داده را برمی گرداند حتی وقتی که برق قط ع شود
send it by post U با پست انرا بفرستید
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
give it a twist U انرا پیچ بدهید
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
give it a shake U انرا تکان دهید
atomic U 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
compression U نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
printwheel U چرخی که از چندین بازو ساخته شده باشد به هر شکل حروف در انتهای بازو قرار دارد که در چاپگر claing wheel به کار می رود
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
storage U TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
medium U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
del U کلیدی در صفحه کلید که نشانه گر را یک حرف به عقب برمی گرداند و آن حرف را پاک میکند
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
softest U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softer U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
telescopic chimney U دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
foundering U ریخته گر
casting U ریخته گی
founders U ریخته گر
cast copper U مس ریخته گی
foundered U ریخته گر
moulder U ریخته گر
besprent U ریخته
hot topping U ریخته گی
disorganized U در هم ریخته
caster U ریخته گر
founder U ریخته گر
foundry man U ریخته گر
metal founder U ریخته گر
brass founder U ریخته گر
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
foundries U ریخته گری
cast metal U فلز ریخته گی
sheet asphalt U اسفالت ریخته
foundry U ریخته گری
cast glass U شیشه ریخته گی
skin U پوسته ریخته گی
skinned U پوسته ریخته گی
skinning U پوسته ریخته گی
castellated nut U مهره ریخته گی
skins U پوسته ریخته گی
founds U ریخته گری
found U ریخته گری
precast U پیش ریخته
molten U ریخته ریختگی
potted U در کوزه ریخته
casting U ریخته گری
cast crystal U بلور ریخته
cast concrete U بتن ریخته گی
iron foundry U ریخته گی اهن
casting U قطعه ریخته گی
moulding U ریخته گری
wild and woolly U درهم ریخته
cast steel U فولاد ریخته گی
investment foundry U ریخته گی بسته
chuted concrete U بتن ریخته گی
group casting U ریخته گری
investment castings U ریخته گی بسته
founding U ریخته گری
completed U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
complete U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
prolixity U بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
ejecta U مواد بیرون ریخته
molded U قالب ریخته گری
pouring cup U قاشق ریخته گری
shell casting U ریخته گری پوستهای
iron casting U ریخته گری اهن
olio U مخلوط چیزدرهم ریخته
non ferrous casting U قطعه ریخته گی غیراهنی
down hill casting U ریخته گری مستقیم
machinery castings U ریخته گری ماشینی
pigs U اهن تازه ریخته
art casting U ریخته گری صنعتی
metal casting U ریخته گری فلز
metal foundry U ریخته گری فلزات
mis run casting U ریخته گری غلط
mold U قالب ریخته گری
die mold U فرم ریخته گی تزریقی
tumultuous U شلوغ بهم ریخته
bottom pure ladle U پاتیل ریخته گری
direct casting U ریخته گری مستقیم
loam castings U ریخته گری شنی
precision casting U ریخته گری دقیق
press casting U ریخته گری فشاری
moulds U قالب ریخته گری
sand casting U ریخته گری ماسهای
foundry pit U چاله ریخته گری
foundry pit U جهنم ریخته گری
forges U ریخته گری فلز
foundry practice U تکنیک ریخته گری
foundry sand U ماسه ی ریخته گری
pigs U قالب ریخته گری
fusion casting U ریخته گری ذوبی
grey iron foundry U ریخته گری خاکستری
group casting U ریخته گری گروهی
steel foundry U ریخته گری فولاد
plaster cast U ریخته گری گچی
debris U اشغال روی هم ریخته
trumpet U قیف ریخته گری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com