English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wraparound U چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
half circle U چرخش نمیدایره ژیمناست
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled U دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled up U دوبار چرخش کامل ژیمناست
pass shooting U شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
waltz three U سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
kind of U تا درجهای
botany U گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
dial graduation U مقیاس درجهای
degree gradution U مقیاس درجهای
degree gradution U تقسیم بندی درجهای
hot tempering U سخت گردانی درجهای
dial graduation U تقسیم بندی درجهای
wide angle U عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
landsman U ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
wide-angle U عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
gymnast U ژیمناست
gymnasts U ژیمناست
leap U جهش ژیمناست
leaped U جهش ژیمناست
leaps U جهش ژیمناست
fullest U چرخیدن ژیمناست
full U چرخیدن ژیمناست
straddle vault U پرش پا باز ژیمناست
cuts U درو زدن ژیمناست
stutz U عقبگرد جلو ژیمناست
stag leap U پرش پا باز ژیمناست
tumbler U ژیمناست زمینی کار
tumblers U ژیمناست زمینی کار
cut U درو زدن ژیمناست
landings U فرود ژیمناست به زمین
landing U فرود ژیمناست به زمین
monkey hang U اویزان شدن ژیمناست با یک دست
toe stand U ایستادن ژیمناست روی نوک پا
croup U انتهای خرک نزدیک ژیمناست
Master of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
spots U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
english hand balance U بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
swing half turn U تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
muscle up U بالاکشیدن بکمک نیروی عضلانی ژیمناست
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
dismounts U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
single leg balance U حرکت تعادلی بدن ژیمناست روی یک پا
dismounting U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
dismount U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
upper arm hang U اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
support U تکیه بدن ژیمناست روی دستها
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
chest roll U چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
planche U وضع افقی بدن ژیمناست روی دستها
swan scale U تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
dish rag U حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
extends U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extending U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extend U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
mag U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
coffee grinder U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
mags U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
coffee grinders U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
stockli U حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
seated U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seats U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
tinsica U چرخ ارابه با نیم چرخ ژیمناست
ranges U ناحیه
sympatric U هم ناحیه
subregion U ناحیه
sectors U ناحیه
sector U ناحیه
output area U ناحیه
proclimax U ناحیه
reaching U ناحیه
ranged U ناحیه
range U ناحیه
reach U ناحیه
reached U ناحیه
shires U ناحیه
reaches U ناحیه
district U ناحیه
districts U ناحیه
situs U ناحیه
realm U ناحیه
wards U ناحیه
zones U ناحیه
demesne U ناحیه
zone U ناحیه
regional <adj.> U ناحیه ای
shire U ناحیه
ward U ناحیه
regions U ناحیه
realms U ناحیه
partitions U ناحیه
partition U ناحیه
areas U ناحیه
area U ناحیه
local <adj.> U ناحیه ای
region U ناحیه
scan area U ناحیه پیمایش
terrain U زمین ناحیه
part U سهم ناحیه
depletion zone U ناحیه تخلیه
critical region U ناحیه بحرانی
audio range U ناحیه صوتی
critical area U ناحیه بحرانی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
sector commander U فرمانده ناحیه
input area U ناحیه ورودی
baffle area U ناحیه کور
silva U ناحیه جنگلی
littoral U ناحیه ساحلی
sciatic U ناحیه چاربند
commutation zone U ناحیه کموتاسیون
magnetic domain U ناحیه مغناطیسی
regions U ناحیه عملیات
regions U ناحیه نظامی
naval district U ناحیه دریایی
radius of action U ناحیه رانندگی
pyramidal area U ناحیه هرمی
region U ناحیه فضا
common area U ناحیه مشترک
slums U ناحیه فقیرنشین
slum U ناحیه فقیرنشین
oral zone U ناحیه دهانی
boom swing U ناحیه لرزش
broca's area U ناحیه بروکا
buffer area U ناحیه میانگیر
overflow area U ناحیه سرریز
range of adjustment U ناحیه تنظیم
range of storke U ناحیه ضربه
measuring range U ناحیه ی سنجش
Equator U ناحیه استوایی
regions U ناحیه فضا
climatic region U ناحیه اقلیمی
region U ناحیه عملیات
erogenous zones U ناحیه شهوتزا
residential area U ناحیه مسکونی
erogenous zone U ناحیه شهوتزا
region U ناحیه نظامی
range of variation U ناحیه انحراف
range of variation U ناحیه تغییر
motor area U ناحیه حرکتی
recording eara U ناحیه ضبط
skid row U ناحیه پست
work area U ناحیه کاری
fixed area U ناحیه ثابت
zone U منطقه ناحیه
the abdominal region U ناحیه شکم
edge zone U ناحیه لبه
zone of contact U ناحیه تماس
territorialization U ایجاد ناحیه
telephone area U ناحیه اتصال
lumbar U ناحیه کمر
touch spot U ناحیه بساوشی
zones U منطقه ناحیه
goldfield U ناحیه زرخیز
wernicke's area U ناحیه ورنیکه
geiger muller region o. plateau U ناحیه قطع
sector U خط کش ریاضی ناحیه
frequency region U ناحیه فرکانس
sectors U خط کش ریاضی ناحیه
forbidden zone U ناحیه ممنوع
genital zone U ناحیه تناسلی
gold field U ناحیه زرخیز
Sept U ناحیه محصو
critical region U ناحیه شاخص
districts U ناحیه نظامی
arid area U ناحیه خشک
active area U ناحیه فعال
suppressor area U ناحیه بازدارنده
dead space U ناحیه کور
storage area U ناحیه انبارش
hypnogenic zone U ناحیه خواب زا
area search U جستجوی ناحیه
heat affected zone U ناحیه پیوند
depletion area U ناحیه تخلیه
output area U ناحیه خروجی
depletion barrier U ناحیه تخلیه
soft spot U ناحیه نشست
two phase region U ناحیه دو فازی
indifference zone U ناحیه خنثی
depletion layer U ناحیه تخلیه
district U ناحیه نظامی
regionalism U ناحیه گرایی
twirl U چرخش
twirling U چرخش
rotation U چرخش
twirled U چرخش
wheels U چرخش
wheeling U چرخش
wheel U چرخش
levorotation U چرخش به چپ
whirls U چرخش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com