English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
parodies U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
parody U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
emulator U نرم افزار یا سخت افزاری که به ماشین اجازه کار مثل دیگری میدهد
jump instruction U دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
unconditional U دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
relocatable U آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
personify U رل دیگری بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
personified U رل دیگری بازی کردن
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
warrant U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
shunted U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
personation U خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
shunts U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
reproduces U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
stiffening U اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
reproduce U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduced U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
media U کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribed U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribe U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribes U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
transcribing U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
reproducing U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
to second somebody U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
to p off an awkward situation U حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
pirate U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirated U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
replication U 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
mimes U تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed U تقلید نمایش بدون گفتگو
miming U تقلید نمایش بدون گفتگو
mime U تقلید نمایش بدون گفتگو
warranted U اجازه قانونی
warranting U اجازه قانونی
warrant U اجازه قانونی
warrants U اجازه قانونی
third U به دیگری
tother U دیگری
t' other U دیگری
thirds U به دیگری
another U دیگری
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
desertion U ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
other U متفاوت دیگری
others U متفاوت دیگری
onother's money U پول دیگری
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
heteronomous U پیروقانون دیگری
consecutively U یکی پس از دیگری
at another time U در زمان دیگری
at second hand U از قول دیگری
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
expotriate U به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
impersonated U خودرابجای دیگری جا زدن
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
impersonating U خودرابجای دیگری جا زدن
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
assumpsit U تقبل دیون دیگری
one after a U یکی درپی دیگری
impersonates U خودرابجای دیگری جا زدن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
released U اعراض از حق به نفع دیگری
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
converted U تغییر چیزی به دیگری
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
serially U یکی پس از دیگری یا در سری
let a praise thee U بگذارد دیگری تورابستاید
converts U تغییر چیزی به دیگری
converting U تغییر چیزی به دیگری
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
detinue U ضبط مال دیگری
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
convert U تغییر چیزی به دیگری
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
eye baby U دیگری که به او نگاه میکند
release U اعراض از حق به نفع دیگری
releases U اعراض از حق به نفع دیگری
it is of a different kind U قسم دیگری است
i had no a U چاره دیگری نداشتم
transplant U درجای دیگری نشاندن
one country or another U این یا یک کشور دیگری
transplanted U درجای دیگری نشاندن
transplants U درجای دیگری نشاندن
transplanting U درجای دیگری نشاندن
impersonate U خودرابجای دیگری جا زدن
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
another U کسی [چیز] دیگری
i had no a U شق دیگری نبودکه اختیارکنم
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
predecease U مرگ قبل از دیگری
predecease U قبل از دیگری مردن
alternately U تغییر از یکی به دیگری
global U را با دیگری در متن عوض میکند
inheriting U وارث شدن از دیگری گرفتن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
vicariousness U خود را به جای دیگری گذاشتن
inherits U وارث شدن از دیگری گرفتن
put words in one's mouth <idiom> U چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
objecting U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
inherit U وارث شدن از دیگری گرفتن
delay U یچ بسته به دیگری عبور میکند
he took a different view U نظریه دیگری اتخاذ کرد
new person <idiom> U شخص دیگری شدن ،بهترشدن
girlfriends U زنی که دوست زن دیگری است
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
delaying U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delays U یچ بسته به دیگری عبور میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com