Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hard contact printing
U
چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contact electricity
U
فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
underlays
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlay
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
contact pressure
U
فشار تماسی
contact potential
U
فشار الکتریکی تماسی
collapse pressure
U
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
bedding
U
لایه زیرین
sub grade
U
لایه زیرین
cutis
U
لایه زیرین پوست
eupelagic environment
U
محیط زیر لایه زیرین
scissors
U
سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
diagonal compession force
U
نیروی فشار قطری
impact pressure
U
نیروی اصابت فشار ترکش
thrust
U
فشار موتور نیروی پرتاب
thrusting
U
فشار موتور نیروی پرتاب
thrusts
U
فشار موتور نیروی پرتاب
jet propulsion
U
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
imponderability
U
بی وزنی غیر محسوسی
insensibility
U
بی عاطفگی غیر محسوسی
blow in doors
U
دری در مجرای ورودی موتورهواپیما که در اثر اختلاف فشار علیرغم نیروی فنربطرف داخل باز میشود
services
U
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course
U
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
media
U
زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
ignition by contact
U
احتراق تماسی
contact potential
U
ولتاژ تماسی
wire contact distributor
U
دلکوی تماسی
die
U
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course
U
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
contact
U
تماس یافتن تماسی
contacts
U
تماس یافتن تماسی
contacting
U
تماس یافتن تماسی
nonimpact printer
U
چاپگر غیر تماسی
contacted
U
تماس یافتن تماسی
chireugi
U
ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
It is all over between them . They are thru with each other .
U
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
argillite
U
خاک رس لایه لایه
delamination
U
لایه لایه شدگی
delaminate
U
لایه لایه شدن
delamination
U
لایه لایه شدن
interlayer
U
لایه بین دو لایه
lamination
U
لایه لایه سازی
delamination
U
لایه لایه کردن
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
rivaled
U
هم اورد
antagonist
U
هم اورد
supplemented
U
پس اورد هم اورد
rival
U
هم اورد
antagonists
U
هم اورد
supplement
U
پس اورد هم اورد
gifts
U
ره اورد
gift
U
ره اورد
supplementing
U
پس اورد هم اورد
supplements
U
پس اورد هم اورد
corrival
U
هم اورد
rivals
U
هم اورد
flotsam
U
اب اورد
moraine
U
یخ اورد
competitor
U
هم اورد
souvenirs
U
ره اورد
competitors
U
هم اورد
souvenir
U
ره اورد
rivalled
U
هم اورد
rivalling
U
هم اورد
rivaling
U
هم اورد
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
sizes
U
بر اورد کردن
resulting
U
دست اورد
adversaries
U
مبارز هم اورد
presenting
U
ره اورد اهداء
grievous
U
اندوه اورد
present
U
ره اورد اهداء
size
U
بر اورد کردن
presents
U
ره اورد اهداء
jetsam
U
کالای اب اورد
resulted
U
دست اورد
presented
U
ره اورد اهداء
result
U
دست اورد
consequences
U
دست اورد
consequence
U
دست اورد
funnily
U
چنانکه خنده اورد
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
he brought more money
U
باز پول اورد
annual accumulation of sediment
U
سال اورد ته نشست
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
snowdrift
U
برف باد اورد
snowdrifts
U
برف باد اورد
he called his kindred together
U
خوبشاوندان خودرافراهم اورد
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
epispastic
U
مشمع یاچیزدیگری که تاول اورد
nauseant
U
دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
he brought more money
U
قدری دیگر پول اورد
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
typeover
U
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
inferiors
U
زیرین
subjecent
U
زیرین
undersides
U
زیرین
underlip
U
لب زیرین
underside
U
زیرین
inferior
U
زیرین
following on
U
زیرین
under-
U
زیرین
underline
U
خط زیرین
underlips
U
لب زیرین
under
U
زیرین
underscore
U
زیرین خط
after mentioned
U
زیرین
following
U
زیرین
underscoring
U
زیرین خط
underscores
U
زیرین خط
underlined
U
خط زیرین
underlines
U
خط زیرین
following
<adj.>
U
زیرین
underscored
U
زیرین خط
downstair
U
زیرین
he lined up his men
U
مردان خود را در صف اورد صف ارایی کرد
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
milch cow
U
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
can one p a soul out of hell?
U
ایاکسی میتواندبدعاروحی راازدوزخی بیرون اورد
the f. words
U
کلمات زیرین
tropopause
U
زیرین مرز
underpart
U
زیرین بخش
troposphere
U
زیرین سپهر
ulna
U
زند زیرین
undercoat
U
پشم زیرین
cutis
U
پوست زیرین
culet
U
پخ زیرین برلیان
mandibular
U
ارواره زیرین
the figure below
U
رقم زیرین
lower floor
U
اشکوب زیرین
underneath
U
زیرین پایینی
subway
U
مجرای زیرین
subways
U
مجرای زیرین
underpass
U
زیرین راه
hypolimnion
U
اب سرد زیرین
true pelvis
U
لگن زیرین
underpasses
U
زیرین راه
bottom slide
U
لغزنده زیرین
hypodermis
U
پوست زیرین
inferior colliculus
U
برجستگی زیرین
inferior planets
U
سیارات زیرین
the underwritten names
U
نامهای زیرین
bottom line
U
طناب زیرین
base stone
U
سنگ زیرین
nether lip or jaw
U
لب یا ارواره زیرین
neath or neath
U
پایین زیرین
beneath
U
زیرین پایینی
dewatering outlets
U
خروجی زیرین
underworld
U
زیرین جهان
nether millstone
U
اسیاسنگ زیرین
undercut
U
ببرش زیرین
labium
U
لب زیرین حشره
undercuts
U
ببرش زیرین
limb
U
اندام زیرین
downward
U
پایین زیرین
maxilla
U
ارواره زیرین
named here under
U
نامبرده زیرین
limbs
U
اندام زیرین
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
inframaxillary
U
وابسته به ارواره زیرین
inframaxillary nerves
U
پیهای ارواره زیرین
trismus
U
تشنج ارواره زیرین
infra axillary
U
وابسته به ارواره زیرین
lower branch of meridian
U
نصف النهار زیرین
coarse adjustment knob
دکمه تنظیم زیرین
binder course
U
قشر زیرین رویه
undergrowth
U
پشم یارویش زیرین
nether millstone
U
سنگ زیرین اسیاب
undersides
U
طرف یا سوی زیرین
top lift
U
طبقه زیرین پاشنه پا
underside
U
طرف یا سوی زیرین
press bed
U
بخش زیرین پرس
office of the future
U
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
teething ring
U
حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
calipee
U
کاسه زیرین لاک پشت
semibasement
U
نیم طبقه زیرین ساختمان
stag evil
U
تشنج ارواره زیرین اسب
jowl
U
ارواره زیرین پرنده گونه
jowls
U
ارواره زیرین پرنده گونه
orlop deck
U
عرشه زیرین کشتی جنگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com