Total search result: 201 (13 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
ball printer U |
چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
band printer U |
چاپگری که حروف آن روی قوپ فلزی متحرک قرار دارد |
 |
 |
thermal U |
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند |
 |
 |
columns U |
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد |
 |
 |
column U |
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد |
 |
 |
chains U |
چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند |
 |
 |
chain U |
چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند |
 |
 |
normalising U |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
 |
 |
normalize U |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
 |
 |
normalizes U |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
 |
 |
normalised U |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
 |
 |
normalises U |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
 |
 |
serial U |
چاپگری که حروف را یکی یکی در واحد زمان چاپ کند |
 |
 |
serials U |
چاپگری که حروف را یکی یکی در واحد زمان چاپ کند |
 |
 |
electrothermal printer U |
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود |
 |
 |
bi directional U |
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند. |
 |
 |
bitmap U |
نوشتاری که حروف آن از الگوهایی از پیکسل تشکیل شده است |
 |
 |
matrix U |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
 |
 |
matrixes U |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
 |
 |
carbide tip U |
صفحه کوچک فلزی سخت |
 |
 |
lower case U |
حروف کوچک |
 |
 |
pins U |
اتصالات فلزی کوچک روی یک DIP |
 |
 |
circlet U |
تشکیل دایره کوچک دادن |
 |
 |
circlets U |
تشکیل دایره کوچک دادن |
 |
 |
ascender U |
قسمت بالای حروف کوچک |
 |
 |
small letters U |
حروف کوچک چون bوa |
 |
 |
desender U |
قسمت پایین حروف کوچک |
 |
 |
helical wave guide U |
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است |
 |
 |
eyelet ring U |
حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره |
 |
 |
cases U |
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند |
 |
 |
case U |
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند |
 |
 |
descender U |
قسمتی از حروف کوچک که پایین تر از خط شروع می شوند |
 |
 |
subscript U |
حرف کوچک که زیر خط بقیه حروف چاپ میشود. |
 |
 |
mosaic U |
حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است |
 |
 |
printhead U |
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است |
 |
 |
thermal U |
کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد |
 |
 |
ball bearings U |
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد |
 |
 |
ball bearing U |
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد |
 |
 |
transitory shelter U |
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی |
 |
 |
figural rug [pictorial] U |
فرش تصویری [در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.] |
 |
 |
readout U |
وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند |
 |
 |
block letter U |
حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر |
 |
 |
self- U |
سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند |
 |
 |
Linotype U |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
 |
 |
separate U |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
 |
 |
separates U |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
 |
 |
separated U |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
 |
 |
inferior figures U |
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند. |
 |
 |
shift keys U |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
 |
 |
shift key U |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
 |
 |
monotype U |
ماشین حروف ریزی و حروف چینی |
 |
 |
birdcages U |
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما |
 |
 |
birdcage U |
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما |
 |
 |
radar netting U |
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه |
 |
 |
mosfet U |
می گیرند |
 |
 |
graphics U |
ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند |
 |
 |
users U |
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است |
 |
 |
user U |
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است |
 |
 |
types U |
حروف چاپی حروف چاپ |
 |
 |
typed U |
حروف چاپی حروف چاپ |
 |
 |
type U |
حروف چاپی حروف چاپ |
 |
 |
case U |
حروف بزرگ یا حروف معمولی |
 |
 |
cases U |
حروف بزرگ یا حروف معمولی |
 |
 |
permanent mold U |
قرار می گیرند |
 |
 |
non destructive cursor U |
صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند |
 |
 |
BNC connector U |
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود |
 |
 |
demilitarization U |
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی |
 |
 |
shifted U |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
 |
 |
spoonerism U |
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف |
 |
 |
shifts U |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
 |
 |
shift U |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
 |
 |
kettle holder U |
کهنهای که با ان کتری داغ رادردست گیرند |
 |
 |
plate U |
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن |
 |
 |
plates U |
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن |
 |
 |
This car can hold 6 persons comefortably. U |
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند |
 |
 |
unwarned exposed U |
یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند |
 |
 |
graphics U |
چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است |
 |
 |
alizarin U |
ماده نارنجی یا قرمز رنگ که از ریشه روناس می گیرند |
 |
 |
polypary U |
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند |
 |
 |
pin compatible U |
تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند |
 |
 |
polypidom U |
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند |
 |
 |
NDR U |
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد |
 |
 |
electrothermal printer U |
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی |
 |
 |
planimeter U |
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند |
 |
 |
italic U |
حروف یک وری حروف کج |
 |
 |
bar printer U |
چاپگری که در آن حروفی که روی بازو هستند به کاغذ می چسبند یا چاپ می شوند |
 |
 |
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> U |
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود . |
 |
 |
suprapermafrost U |
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند |
 |
 |
inulin U |
ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند |
 |
 |
length U |
تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند. |
 |
 |
lengths U |
تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند. |
 |
 |
logic seeking U |
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند |
 |
 |
trapezoidal distortion U |
اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند |
 |
 |
syllabary U |
حروف تهجی مخابراتی حروف رمز تهجی |
 |
 |
interword spacing U |
فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند |
 |
 |
petty cash |
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک |
 |
 |
hit on the fly printer U |
چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد |
 |
 |
solid U |
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel |
 |
 |
black writer U |
چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر |
 |
 |
solids U |
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel |
 |
 |
gemmule U |
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک |
 |
 |
click art U |
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند |
 |
 |
pyramiding U |
سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند |
 |
 |
half U |
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند |
 |
 |
write black printer U |
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد |
 |
 |
widget U |
آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک] |
 |
 |
priority U |
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها. |
 |
 |
priorities U |
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها. |
 |
 |
expansion unit U |
وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند |
 |
 |
impacts U |
چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy. |
 |
 |
impact U |
چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy. |
 |
 |
increments U |
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج |
 |
 |
pig board U |
تخته کوچک برای موجهای کوچک |
 |
 |
jigger U |
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک |
 |
 |
increment U |
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج |
 |
 |
page U |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
 |
 |
paged U |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
 |
 |
pages U |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
 |
 |
locals U |
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه |
 |
 |
local U |
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه |
 |
 |
spliced U |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
 |
 |
splice U |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
 |
 |
splices U |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
 |
 |
splicing U |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
 |
 |
parallels U |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
 |
 |
paralleling U |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
 |
 |
parallelled U |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
 |
 |
parallelling U |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
 |
 |
paralleled U |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
 |
 |
parallel U |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
 |
 |
board weave U |
تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند] |
 |
 |
defaults U |
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد |
 |
 |
defaulting U |
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد |
 |
 |
default U |
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد |
 |
 |
defaulted U |
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد |
 |
 |
pannikin U |
لیوان کوچک پیمانه کوچک |
 |
 |
knobble U |
برامدگی کوچک گره کوچک |
 |
 |
colours U |
چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer |
 |
 |
colour U |
چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer |
 |
 |
civil reserve air fleet U |
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند |
 |
 |
banner page U |
صفحهای که در ابتدا با تاریخ و زمان و نام متن و نام مشخص چاپ گیرند و چاپ میشود |
 |
 |
notice board U |
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود |
 |
 |
paradise rug U |
طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.] |
 |
 |
metallic U |
فلزی |
 |
 |
metalloid U |
فلزی |
 |
 |
metal rule U |
خط کش فلزی |
 |
 |
monometallism U |
یک فلزی |
 |
 |
cladding U |
اب فلزی |
 |
 |
bimetallic U |
دو فلزی |
 |
 |
dictatorship of proletariat U |
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند . |
 |
 |
tractor feed U |
روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود |
 |
 |
metal U |
فلزی کردن |
 |
 |
metal type tube U |
لامپ فلزی |
 |
 |
metals U |
فلزی کردن |
 |
 |
flitter U |
پولک فلزی |
 |
 |
cladding U |
روکش فلزی |
 |
 |
metal |
جسم فلزی |
 |
 |
stave U |
نوار فلزی |
 |
 |
lockers U |
کابینت فلزی |
 |
 |
metal lamp U |
لامپ فلزی |
 |
 |
metal industries U |
صنایع فلزی |
 |
 |
metal coat U |
روکش فلزی |
 |
 |
marlinspike U |
پاروی فلزی |
 |
 |
wire mesh U |
شبکه فلزی |
 |
 |
scaffold U |
داربست فلزی |
 |
 |
scaffolds U |
داربست فلزی |
 |
 |
locker U |
کابینت فلزی |
 |
 |
buckle U |
تسمه فلزی |
 |
 |
ladder scaffold U |
داربست فلزی |
 |
 |
aneroid barometer U |
جوسنج فلزی |
 |
 |
elephant shelter U |
پناهگاه فلزی |
 |
 |
armature U |
میله فلزی |
 |
 |
bimetalism U |
سیستم دو فلزی |
 |
 |
bimetallic wire U |
سیم دو فلزی |
 |
 |
brummagem U |
مسکوک فلزی |
 |
 |
carcase U |
اسکلت فلزی |
 |
 |
aneroid U |
جوسنج فلزی |
 |
 |
all metal type tube U |
لامپ فلزی |
 |
 |
thimble U |
چشمی فلزی |
 |
 |
thimbles U |
چشمی فلزی |
 |
 |
ribbons U |
نوار فلزی |
 |
 |
ribbon U |
نوار فلزی |
 |
 |
metal rod |
میله فلزی |
 |
 |
hollow ware U |
ادوات فلزی |
 |
 |
hard ware U |
فروف فلزی |
 |
 |
gratling U |
نرده فلزی |
 |
 |
lapping head U |
سمبه فلزی |
 |
 |
buckled U |
تسمه فلزی |
 |
 |
titanium U |
عنصر فلزی |
 |
 |
shim U |
لایی فلزی |
 |
 |
minted money U |
پول فلزی |
 |
 |
metallizo U |
فلزی کردن |
 |
 |
strategic concentration by rail U |
نشرمسکوکات فلزی |
 |
 |
metallic soap U |
صابون فلزی |
 |
 |
galvanised U |
اب فلزی دادن |
 |
 |
galvanises U |
اب فلزی دادن |
 |
 |
galvanising U |
اب فلزی دادن |
 |
 |
galvanize U |
اب فلزی دادن |
 |
 |
sheet piling U |
سپر فلزی |
 |
 |
clasp U |
گره فلزی |
 |
 |
metals U |
جسم فلزی |
 |