English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
leading string U ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
dude ranch U گله داری واسب سواری وحشم داری
statecraft U کشور داری ملک داری
You deserve it. U حق داری ( استحقاق آنرا داری )
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
rolls U غلتک
sledge U غلتک
trundle U غلتک
trundled U غلتک
trundles U غلتک
trundling U غلتک
rolled U غلتک
roll U غلتک
platen U غلتک
trundl U غلتک
calender U غلتک
rollers U غلتک
sledges U غلتک
roller U غلتک
trundler U غلتک زن
rolls U غلتک زدن
roll U غلتک زدن
rolled U غلتک زدن
calendering U غلتک زنی
feed roller U غلتک پیش بر
steam roller U جاده کوب غلتک
tumbling barrel U غلتک مخصوص صیقل فلزات
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
casing U چارچوب
wracks U چارچوب
racks U چارچوب
racked U چارچوب
rack U چارچوب
door set U در با چارچوب
quadrat U چارچوب
door-case U چارچوب در
wracked U چارچوب
hake U چارچوب
door-frame U چارچوب در
frame U چارچوب
door case U چارچوب در
door frame U چارچوب در
to get into one's stride <idiom> U روی غلتک افتادن [اصطلاح روزمره]
wherunto U که بدان
thereunto U بدان
thereto U بدان
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
plan frame U چارچوب برنامه
threshold U استانه چارچوب
saw gate U چارچوب اره
crane frame U چارچوب جرثقیل
time frames U چارچوب زمانی
threshholds U استانه چارچوب
grating U چارچوب اهنی
gratings U چارچوب اهنی
chassis frame U چارچوب شاسی
machine frame U چارچوب دستگاه
frameworks U چارچوب چهارچوبه
framework U چارچوب چهارچوبه
time frame U چارچوب زمانی
thresholds U استانه چارچوب
rolling mill U ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
rollman U کارگر روی ماشین غلتک داریا چرخنده
thereby U بدان وسیله
thereto attached U پسوسته بدان
frame U قاب چارچوب کمان
door-jamb U [تیر عمودی چارچوب در]
roller bearing U یاتاقانی که میله ان باچند غلتک دیگر بگردش اید
according as چنانکه بدان سان که
whereat U که بدان جهت که در انجا
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
housing U چارچوب قسمت ساکن دستگاه
chimney-jamb U [تیر عمودی چارچوب دودکش]
locomotive frame drilling machine U دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
escoinson U [گوشه تیر عمودی چارچوب]
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
paradoxically U بدان سان که باعقیده .....است
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
attic door-case [چارچوب در کشویی اتاق زیر شیروانی]
fusuma U [چارچوب متحرک در خانه های ژاپنی]
disturbed children U کودکان پریشان
pedobaptism U تعمید کودکان
infantile paralysis U فلج کودکان
institutionalized children U کودکان پناهگاهی
play fellow U همبازی کودکان
exceptional children U کودکان استثنایی
touch wood U یکجوربازی کودکان
pediatrics U پزشکی کودکان
matron U سرپرست کودکان
child's play U بازی کودکان
pediatrics U امراض کودکان
biddy basketball U بسکتبال کودکان
wading pool U استخر کودکان
disadvantaged children U کودکان محروم
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
it was beneath my notice U مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
Gibbs surround U [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
school age children U کودکان واجب التعلیم
baby farm U محل نگهداری کودکان
pud U دست در زبان کودکان
nursery rhymes U اشعار مخصوص کودکان
paedophilia U میل جنسی به کودکان
puds U دست در زبان کودکان
nursery rhyme U اشعار مخصوص کودکان
playrooms U اتاق بازی کودکان
undies U زیر پوش کودکان
playground ball U توپ پلاستیکی کودکان
pediatric U مربوط به امراض کودکان
piadology U شناسایی حالات کودکان
children's apperception test U ازمون اندریافت کودکان
infant mortality U مرگ و میر کودکان
pemphigus U تاول کوفتی کودکان
child labor laws U قوانین کار کودکان
pedology U مبحث بهداشت کودکان
doggie U سگ بزبان کودکان سگ کوچک
playroom U اتاق بازی کودکان
pediatrician U ویژه گر بیماریهای کودکان
puerile breathing U تنفس خرخری کودکان
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
plowhead U چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
timberhead U انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
stillage U چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
PO U پبشاب دان بزبان کودکان
little pitchers have long ears U کودکان غالبا گوششان تیزاست
child death rate U نرخ مرگ و میر کودکان
poliomyelitic U مبتلا به بیماری فلج کودکان
poliomyelitic U وابسته به بیماری فلج کودکان
indo iranian U وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
floor hockey U هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
unicef (= united nations international U یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
Mentally retarded children. U کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
nursery governess U بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
hornbook U کاغذی که در ان الفباء برای کودکان دبستان می نوشتند
cowlstaff U چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
overlaps U روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlap U روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlapped U روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
stockinette U پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
stockinet U پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
pediatrics or pae U شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
scaramouch U دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
scaramouche U دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
wppsi U مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان پیش اموزشگاهی ودبستانی
roller-coasters U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
minor league U دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
Santa Claus U شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
roller-coaster U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
sand man U لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
plater U صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
oedipal U وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
peregrin falcon U یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
tensility U کش داری
wet storage U تر داری
bigamy U دو زن داری
blind man's buff U از من داری
grittiness U شن داری
pernoctation U شب زنده داری
waked U شب زنده داری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com