Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to twist one's ankle
U
پیچ خورده شدن قوزک پا
to sprain one's ankle
U
پیچ خورده شدن قوزک پا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tarsus
U
استخوان قوزک پا قوزک پا
ankle
U
قوزک
ankles
U
قوزک پا
ankles
U
قوزک
ankle
U
قوزک پا
knucklebone
U
استخوان قوزک
anklebone
U
استخوان قوزک
ankle bone
U
استخوان قوزک
lowcuts
U
کفش پایین تر از قوزک پا
huckle bone
U
استخوان قوزک کعب
slack
U
قوزک اول ماشه
slackest
U
قوزک اول ماشه
ankle joint
U
قوزک
[استخوان بندی]
joint of the foot
U
قوزک پا
[استخوان بندی]
ankle joint
U
قوزک پا
[استخوان بندی]
slacks
U
قوزک اول ماشه
joint of the foot
U
قوزک
[استخوان بندی]
tarsal
U
مچ پایی استخوان قوزک پا
vorlage
U
خیز برداشتن از ناحیه قوزک پا
knuckles
U
قوزک پا یا پس زانوی چهار پایان
knuckle
U
قوزک پا یا پس زانوی چهار پایان
astragalus
U
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
it was eaten
U
خورده شد
little
U
خورده
eaten
U
خورده
irriguous
U
اب خورده
kinky
U
پیچ خورده
dehiscent
U
ترک خورده
distempered
U
بهم خورده
plicated
U
چین خورده
engrained
U
پینه خورده
folded picture
U
تصویر تا خورده
crossed out
U
قلم خورده
crimpled
U
چوروک خورده
crackly
U
چین خورده
corrodible
U
خورده شدنی
carious
U
کرم خورده
butt welded
U
از سر جوش خورده
belly pinched
U
گرسنگی خورده
puckery
U
چین خورده
fretted by rust
U
زنگ خورده
brushed
U
شانه خورده
patsy
U
فریب خورده
writhen
U
تاب خورده
symphsis
U
عضوجوش خورده
worm eaten
U
کرم خورده
teched
U
بهم خورده
tetched
U
بهم خورده
thrawart
U
پیچ خورده
stickit
U
شکست خورده
twisty
U
پیچ خورده
vermiculate
U
کرم خورده
jiggly
U
تکان خورده
maggoty
U
کرم خورده
mildewy
U
باد خورده
mussy
U
بهم خورده
on oath
U
قسم خورده
starveling
U
گرسنگی خورده
hammer hard
U
چکش خورده
writhen
U
پیچ خورده
kinky
U
گره خورده
withered
U
چروک خورده
underdogs
U
سگ شکست خورده
grubbier
U
کرم خورده
grubbiest
U
کرم خورده
grubby
U
کرم خورده
callous
U
پینه خورده
corrosion
U
خورده شدن
turkey
U
شکست خورده
turkeys
U
شکست خورده
kaput
U
کاملا شک ست خورده
deluded
U
فریب خورده
underdog
U
سگ شکست خورده
failures
U
شکست خورده
failure
U
شکست خورده
wound
U
پیچ خورده
wounds
U
پیچ خورده
craven
U
شکست خورده
messy
U
بهم خورده
stamped
U
تمبر خورده
indisposed
U
بهم خورده
wounding
U
پیچ خورده
cleft
U
ترک خورده
conglomerate
U
به هم جوش خورده
conglomerates
U
به هم جوش خورده
dislocated
U
بهم خورده
cancelled
U
قلم خورده
worm-eaten
U
کرم خورده
picked
U
کلنگ خورده
clift
U
ترک خورده
clefts
U
ترک خورده
moth eaten
U
بید خورده
moth-eaten
U
بید خورده
eaten
U
خورده شده
aggresive
U
خورده شده
I have a cold.
U
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
Today I took laxatives.
U
امروز مسهل خورده ام.
seared conscience
U
وجدان پینه خورده
rolled profile
U
نیمرخ نورد خورده
to be deluded
U
فریب خورده بودن
spun glass
U
شیشه تاب خورده
sclerous
U
متصلب پینه خورده
to be fooled
U
فریب خورده بودن
common ashlar
U
سنگ چکش خورده
weldment
U
چیز جوش خورده
These shoes dont fit me.
U
زنگ مدرسه خورده
thraw
U
پیچ خورده دررفته
Are you daft ?
U
مگر مغز خر خورده ای ؟
wrounght iron mill bar
U
اهن جوش خورده
cat gets one's tongue
<idiom>
U
گربه زبونش را خورده
rolled iron or steel
U
فولاد نورد خورده
chartered accountant
U
حسابدار قسم خورده
cut in
U
چاک خورده شکافته
it is sufficiently stamped
U
کم تمبر خورده است
inure or en
U
پینه خورده کردن
interwrought
U
بهم جوش خورده
indurate
U
پینه خورده کردن
i have caught a thorough chill
U
سرمای حسابی خورده ام
foul anchor
U
لنگر تاب خورده
certified public accountant
U
حسابدار قسم خورده
bound barrel
U
لوله تاب خورده
deep dyed
U
زیاد رنگ خورده
grounded
U
توپ به زمین خورده
lost
U
شکست خورده گمراه
chiselled
U
چوب اسکنه خورده
chiseled
U
چوب اسکنه خورده
impacted
U
باهم جوش خورده
rancid
U
باد خورده فاسد
patsy
U
شخص گول خورده
beaten
U
چکش خورده فرسوده
rolled glass
U
شیشه نورد خورده
fused ring system
U
سیستم حلقهای جوش خورده
foul hawse
U
زنجیرها تاب خورده اند
Our business has become tangled up.
U
کارمان پیچ خورده است
fusion principle
U
اصل ترکیبات جوش خورده
Like a bear with a sore head.
U
مثل گرگ تیر خورده
Chartered ( certified public ) accountant .
U
حسابدار قسم خورده ( مجاز )
buckled wheel
U
چرخ خم شده
[تاب خورده]
gyrus
U
برامدگی چین خورده مغز
weldment
U
قطعات بهم جوش خورده
a man in his forties
U
مرد چهل و خورده ساله
weather stained
U
هوا خورده ورنگ پریده
acid corrosion of concrete
U
خورده شدن بتن بوسیله اسید
With a long face .
U
با سبیل آویزان ( ناموفق وسر خورده )
they are sworn frends
U
بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
not up
U
توپ دوبار به زمین خورده دبل
tailfly
U
طعمه گره خورده به انتهای نخ ماهیگیری
macadam blinding
U
خورده سنگ بخورد راه دادن
He refused to acknowledge defeat .
U
قبول نمی کرد که شکست خورده
There is a hitch somewhere.
U
یک جای کار گره خورده است
self deceived
U
فریب نفس خورده خود فریفته
vulcanite
U
لاستیک سخت و جوش خورده ولکانیت
breaker
U
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
breakers
U
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
Which son of a bitch (son of a gun)did it?
U
کار کدام شیر پاک خورده ای است ؟
The campaign was considered to have failed.
U
مبارزه
[انتخاباتی]
شکست خورده بحساب آورده شد.
perjured
U
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
swallow tail coat
U
جامهای که پشت ان مانند دم چلچله چاک خورده
quaternion
U
ورق کاغذی که چهار تاه خورده باشد
hard handed
U
دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
chopper
U
توپ ضربه خورده که پس ازتماس با زمین خیلی بلندمیشود
hole in one
U
گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
littleneck clam
U
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
shot group
U
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
turn the tide
<idiom>
U
چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
I have been deceived in you .
U
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
short round
U
فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
brushed
U
برس خورده به طوری که کرک یا خواب آن شق و براق باشد
choppers
U
توپ ضربه خورده که پس ازتماس با زمین خیلی بلندمیشود
talk someone's ear off
<idiom>
U
آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده
[اصطلاح روزمره]
down
U
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
coated chippings
U
خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
jungle gym
U
چهارچوبی که اطفال روی ان تاب خورده و بالا و پایین میروند
blast hole drill
U
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
egg bound
U
صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
snick
U
توپی که با لبه چوب ضربه خورده و به عقب به سمت محافظ میله می رود
group
U
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups
U
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
circus catch
U
گرفتن توپ با حرکات ژیمناستیکی گرقتن توپ ضربه خورده با روشی عجیب
hooligan
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
swiple
U
قسمتی از گندم کوب یاخرمن کوب که تاب خورده مستقیمابرگندم فرودمی اید
The deal is off. Forget it . That doesnt count .
U
مالیده !(مالیده است ؟ بهم خورده ؟ لغو شده )
rolled asphalt
U
بتن قیری یا بتن اسفالتی اسفالت غلطک خورده
plisse
U
طرح پارچه برجسته چین خورده چین پلیسه
struck
U
بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
ingrain
U
رنگ ثابت خورده نبافته رنگ شده
closed back
U
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
knock knees
U
زانوی کج زانوی پیچ خورده
wormy
U
کرم مانند کرم خورده
swept
U
پیچ دار پیچ خورده
incorrodible
U
خورده نشدنی سائیده نشدنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com