English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drawbar U میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
agonic line U خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
connection of loom pieces U متصل کردن قطعات دار [قالی]
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
circulating U چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
grip length U طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
byte U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
bytes U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
capitalization U عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
edge card U یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
ring U تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
documenting U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documented U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
daisy chain U خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
interplane strut U پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
lan U کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند تمام ایستگاههای کار شبکه محلی به سرور شبکه اصلی متصل هستند و کاربران به آن سرور وارد می شوند
direct objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objecting U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objected U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
running spare U قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
new work U عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
wrist pin U پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
Dialer U امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
reperforator U ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
linkage U نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
linkages U نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
dips U خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
dip U خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
clients U یک ایستگاه کاری یا PC یا ترمینال متصل به شبکه که دستورات را به سرور ارسال میکند و نتایج را نمایش میدهد
client U یک ایستگاه کاری یا PC یا ترمینال متصل به شبکه که دستورات را به سرور ارسال میکند و نتایج را نمایش میدهد
distributing U سیستم کامپیوتری که از بیش از یک پردازنده در محلهای مختلف استفاده میکند و همه به کامپیوتر متصل اند
distribute U سیستم کامپیوتری که از بیش از یک پردازنده در محلهای مختلف استفاده میکند و همه به کامپیوتر متصل اند
distributes U سیستم کامپیوتری که از بیش از یک پردازنده در محلهای مختلف استفاده میکند و همه به کامپیوتر متصل اند
Mina-khani design U طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
at U استاندارد باس IBM که برای انتقال بیتهای داده و اطلاعات آدرس از لبه متصل شونده استفاده میکند
teletypewriter U صفحه کلید و چاپگر متصل به سیستم کامپیوتری که مستقیماگ یا به وسیله نوار کاغذ پانچ شده داده وارد میکند
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
serials U eruoM متصل به پورت سری PC که داده محل را از طریق پورت سریال منتقل میکند
serial U eruoM متصل به پورت سری PC که داده محل را از طریق پورت سریال منتقل میکند
harnessed U نوارهایی که چتر باز و یامحموله را به چتر متصل میکند
harness U نوارهایی که چتر باز و یامحموله را به چتر متصل میکند
harnessing U نوارهایی که چتر باز و یامحموله را به چتر متصل میکند
Faraday cage U صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
electrostatic U محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
server U کامپیوتر متصل به شبکه که نرم افزار سیستم عامل شبکه را اجرا میکند تا کاربر دیگر واشتراک فایل و چاپگر را کنترل کند
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
compensating port U مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
To take a chance . To risk it. U دل رابه دریا زدن
to sniff up water U اب رابه بینی کشیدن
They bombarded the building. U ساختمان رابه توپ بستند
She wrecked the party for us. U مهمانی رابه مازهر کرد
own up <idiom> U گناه رابه گردن گرفتن
establishing U کسی رابه مقامی گماردن
establish U کسی رابه مقامی گماردن
Not to let someone have a say. U کسی رابه بازی نگرفتن
establishes U کسی رابه مقامی گماردن
To mail a letter. U نامه ای رابه پست انداختن
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to i. person with an opinion U عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
lay off (someone) <idiom> U کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
He made over the house to his son . U خانه رابه اسم پسرش کرد
to do a thing with f. U کاری رابه اسانی انجام دادن
You have been recommended to us. U توصیه شما رابه ما کرده اند
He turned his back on us. U پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
To give someone full powerw. U ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
to key up any to do s.th. <idiom> O کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
pitches U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
bait U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
screw jack U جک پیچی
helical U پیچی
winding U نخ پیچی
swirly U پیچی
jackscrew U جک پیچی
insubordination U سر پیچی
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
nemo tenetur se impum accusare U هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
compacts U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
helical stairs U پلکان پیچی
screw clamp U گیره پیچی
helical U پیچی شکل
reeling machine U ماشین نخ پیچی
cox combing U طناب پیچی
torsion U انقباض پیچی
screw pile U شمع پیچی
seizing stuff U نخ طناب پیچی
rewinde U باز پیچی
screw slip U خفت پیچی
reed & prince screw U پیچی با سر شکافدار
strapping U باند پیچی
served U نخ پیچی کردن
end winding U سرسیم پیچی
serve U نخ پیچی کردن
serves U نخ پیچی کردن
hook bolt U قلاب پیچی
winding U سیم پیچی
filature U ابریشم پیچی
each other U یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
one another U یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
one a U یکدیگر
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
leaders U فشنگ راهنمای پیچی
honeysuckle U آذین پیچی شکل
column screw press U پرس پیچی ستونی
pitch U گام سیم پیچی
stepped thread U کولاس پیچی ناقص
winding resistance U مقاومت سیم پیچی
helicoidal motion U حرکت پیچی یا مارپیچی
winding shop U کارگاه سیم پیچی
pitches U گام سیم پیچی
transformer winding U سیم پیچی ترانسفورماتور
winding drum U قرقره سیم پیچی
induction coils U سیم پیچی القائی
turbinal U پیچی شکل فرفرهای
induction coil U سیم پیچی القائی
primery winding U سیم پیچی اولیه
winding capacitance U فرفیت سیم پیچی
winding coefficient U ضریب سیم پیچی
winding diagram U نمودار سیم پیچی
input winding U سیم پیچی اولیه
winding inductance U اندوکتیویته ی سیم پیچی
three phase winding U سیم پیچی سه فازه
internal capacitance U فرفیت سیم پیچی
winding machine U دستگاه سیم پیچی
winding pitch U گام سیم پیچی
winding potential U پتانسیل سیم پیچی
coil winding U سیم پیچی بوبین
philodendron U گل شیپوری پیچی امریکا
field winding U سیم پیچی میدان
leader U فشنگ راهنمای پیچی
double layer winding U سیم پیچی دوطبقه
overpacking U لفاف پیچی مجدد
filament winding U سیم پیچی فیلامان
packing sheet U لفاف بار پیچی
low resistance winding U سیم پیچی کم اهم
relay winding U سیم پیچی رله
magnet winding U سیم پیچی اهنربا
helical conveyor U نقاله پیچی یا حلزونی
generator winding U سیم پیچی ژنراتور
damping winding U سیم پیچی میراکننده
parallel clamp U گیره پیچی موازی
main winding U سیم پیچی اصلی
screw spanner U اچار بکس پیچی
winding area U سطح سیم پیچی
bolt shank U محور یا شفت پیچی
servings U بند پیچی کردن
single phase winding U سیم پیچی یک فازه
duplex wound armature U ارمیچر دو سیم پیچی
serving U بند پیچی کردن
copper winding U سیم پیچی مسی
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
internecine U کشتار یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
interconnect U اتصال به یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
peer to each other U قرین یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com