English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
whittle U پیوسته کم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
steady U پیوسته ویکنواخت کردن
steadying U پیوسته ویکنواخت کردن
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
to veer and heul U پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
Other Matches
away U پیوسته بطور پیوسته
concomitant U پیوسته
contiguous U پیوسته
d. in U پیوسته
cursive U پیوسته
on end U پیوسته
on and on U پیوسته
annexed U پیوسته
eternal U پیوسته
incessantly U پیوسته
proximate U پیوسته
bursts U پیوسته
affined U پیوسته
married U پیوسته
continuous U پیوسته
round-the-clock U پیوسته
syndetic U پیوسته
uninterrupted U پیوسته
for evermore U پیوسته
burst U پیوسته
ceaseless U پیوسته
attached U پیوسته
non-stop U پیوسته
unremittingly U پیوسته
continued U پیوسته
allied U پیوسته
incessant U پیوسته
conjoint U پیوسته
cohesive U به هم پیوسته
continous U پیوسته
perpetually U پیوسته
legato U پیوسته
everywhen U پیوسته
coadunate U پیوسته
coalescent U پیوسته
continual U پیوسته
never ceasing U پیوسته
for ever and aday U پیوسته
ceaselessly U پیوسته
alway U پیوسته
in connexion with U پیوسته به
adjoined U پیوسته بودن
continuous tone U ته رنگ پیوسته
burst mode U حالت پیوسته
gamophyllous U پیوسته برگ
to whittle at U پیوسته بریدن
burster U فرم پیوسته
accretion U رشد پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
gamopetalous U پیوسته گلبرگ
continuous spectrum U طیف پیوسته
accrete U بهم پیوسته
continuous variable U متغیر پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
vicinal U در همسایگی پیوسته
collective U بهم پیوسته
contiguous U همجوار پیوسته
insobriety U شرب پیوسته
incessant drinking U پیوسته گساری
inseparate U بهم پیوسته
against U پیوسته مجاور
sustained yield U بازده پیوسته
without rest U پیوسته لاینقطع
sympetalous U پیوسته گلبرگ
indiscrete U بهم پیوسته
symphsis U عضو پیوسته
gamosepalous U پیوسته کاسبرگ
without intermission U پیوسته لاینقطع
continuous error U خطای پیوسته
forever U جاویدان پیوسته
nid nod U پیوسته جنباندن
continuate U پیوسته بهم
haunt U پیوسته امدن به
peals U صدای پیوسته
pealing U صدای پیوسته
pealed U صدای پیوسته
continuous form U ورقه پیوسته
haunts U پیوسته امدن به
thereunto U بضمیمیه ان پیوسته به ان
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
diligence U کوشش پیوسته
continuous function U تابع پیوسته
flow chip U براده پیوسته
continuous duty U کار پیوسته
compacting U بهم پیوسته
compacted U بهم پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
compact U بهم پیوسته
continuous forms U ورقههای پیوسته
continuous data U دادههای پیوسته
nid nod U پیوسته جنبیدن
end to end U سرهم پیوسته
adjoin U پیوسته بودن
continuous scrolling U حرکت پیوسته
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
diligency U کوشش پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
ex post U بوقوع پیوسته
full time U پیوسته کار
compacts U بهم پیوسته
linked list U لیست پیوسته
continuous process U فرایند پیوسته
permanent water level U تراز پیوسته اب
aggregates U بهم پیوسته
continuous paper U کاغذ پیوسته
peal U صدای پیوسته
adjoins U پیوسته بودن
collateral measures U اقدامت پیوسته
connected measures U اقدامت پیوسته
aggregate U بهم پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
conjunct U بهم پیوسته
to breed in and in U پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
tractor feed U تغذیه کاغذ پیوسته
uniterrupted U پیوسته غیرمقطوع دایم
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
so let us always be kind U پیوسته مهربان باشیم
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
to chop and change U پیوسته تغییررای دادن
to hang together U باهم پیوسته یامتحدبودن
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
to run on U بهم پیوسته بودن
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
zigzags U خطوط جناغی پیوسته
always U پیوسته همه وقت
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
gamosepalous U دارای کاسبرگ پیوسته
gamophyllous U دارای برگ پیوسته
gamopetalous U دارای گلبرگ پیوسته
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
statement with debate U بیانیه با بحث پیوسته
zigzagging U خطوط جناغی پیوسته
zigzagged U خطوط جناغی پیوسته
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
indiscretely U بطور بهم پیوسته
continuous forms U فرم های پیوسته
continuous rating U کار پیوسته اسمی
continuous grading U دانه بندی پیوسته
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
zigzag U خطوط جناغی پیوسته
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
terraces U ردیف خانههای بهم پیوسته
full time U پیوسته کاری تمام وقت
to be connected U بهم پیوسته [متصل] بودن
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
terrace U ردیف خانههای بهم پیوسته
linked pie/column graph U نمودار گرد و ستونی پیوسته
without interruption U پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
correlative U بهم پیوسته جفت نظیر
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
companionate U بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
croft U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
feeding storm U طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
crofts U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
panoramically U بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
infield U کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
dials U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
dialed U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
dialled U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dial U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
passionist U عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
montage U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
creeps U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creep U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
satelloid U ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
continuity light U وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
cross-wing U [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
binders U اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
binder U اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
conurbation U شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
conurbations U شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com