English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nid nod U پیوسته جنباندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bestir U جنباندن
rocks U جنباندن
waggles U جنباندن
wigwag U جنباندن
waggling U جنباندن
waggled U جنباندن
waggle U جنباندن
wags U جنباندن
niddle noddle U جنباندن
wag U جنباندن
wagged U جنباندن
wagging U جنباندن
to rock to sleep U جنباندن
rocked U جنباندن
rock U جنباندن
to brandish a fan U بادبزن جنباندن
shaking U تکان دادن جنباندن
rocked U جنباندن نوسان کردن
rocks U جنباندن نوسان کردن
rock U جنباندن نوسان کردن
shakes U تکان دادن جنباندن
shake U تکان دادن جنباندن
away U پیوسته بطور پیوسته
eternal U پیوسته
incessantly U پیوسته
syndetic U پیوسته
burst U پیوسته
cohesive U به هم پیوسته
perpetually U پیوسته
for ever and aday U پیوسته
bursts U پیوسته
affined U پیوسته
proximate U پیوسته
unremittingly U پیوسته
d. in U پیوسته
continuous U پیوسته
annexed U پیوسته
ceaseless U پیوسته
coalescent U پیوسته
coadunate U پیوسته
for evermore U پیوسته
conjoint U پیوسته
everywhen U پیوسته
alway U پیوسته
continous U پیوسته
legato U پیوسته
attached U پیوسته
continued U پیوسته
round-the-clock U پیوسته
concomitant U پیوسته
married U پیوسته
uninterrupted U پیوسته
on end U پیوسته
on and on U پیوسته
in connexion with U پیوسته به
ceaselessly U پیوسته
non-stop U پیوسته
allied U پیوسته
contiguous U پیوسته
never ceasing U پیوسته
incessant U پیوسته
cursive U پیوسته
continual U پیوسته
continuate U پیوسته بهم
continuous scrolling U حرکت پیوسته
continuous spectrum U طیف پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
continuous variable U متغیر پیوسته
continuous tone U ته رنگ پیوسته
linked list U لیست پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
conjunct U بهم پیوسته
sympetalous U پیوسته گلبرگ
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
continuous forms U ورقههای پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
continuous process U فرایند پیوسته
flow chip U براده پیوسته
end to end U سرهم پیوسته
nid nod U پیوسته جنبیدن
permanent water level U تراز پیوسته اب
continuous form U ورقه پیوسته
sustained yield U بازده پیوسته
thereunto U بضمیمیه ان پیوسته به ان
continuous data U دادههای پیوسته
ex post U بوقوع پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
continuous duty U کار پیوسته
continuous error U خطای پیوسته
symphsis U عضو پیوسته
continuous paper U کاغذ پیوسته
against U پیوسته مجاور
compact U بهم پیوسته
compacted U بهم پیوسته
compacting U بهم پیوسته
compacts U بهم پیوسته
diligence U کوشش پیوسته
diligency U کوشش پیوسته
incessant drinking U پیوسته گساری
indiscrete U بهم پیوسته
contiguous U همجوار پیوسته
continuous function U تابع پیوسته
aggregate U بهم پیوسته
aggregates U بهم پیوسته
collateral measures U اقدامت پیوسته
connected measures U اقدامت پیوسته
forever U جاویدان پیوسته
without rest U پیوسته لاینقطع
accretion U رشد پیوسته
collective U بهم پیوسته
without intermission U پیوسته لاینقطع
peal U صدای پیوسته
inseparate U بهم پیوسته
haunt U پیوسته امدن به
haunts U پیوسته امدن به
gamopetalous U پیوسته گلبرگ
insobriety U شرب پیوسته
vicinal U در همسایگی پیوسته
accrete U بهم پیوسته
burst mode U حالت پیوسته
burster U فرم پیوسته
gamophyllous U پیوسته برگ
to whittle at U پیوسته بریدن
pealed U صدای پیوسته
pealing U صدای پیوسته
peals U صدای پیوسته
adjoin U پیوسته بودن
adjoined U پیوسته بودن
adjoins U پیوسته بودن
whittle U پیوسته کم کردن
gamosepalous U پیوسته کاسبرگ
full time U پیوسته کار
indiscretely U بطور بهم پیوسته
statement with debate U بیانیه با بحث پیوسته
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
tractor feed U تغذیه کاغذ پیوسته
uniterrupted U پیوسته غیرمقطوع دایم
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
to run on U بهم پیوسته بودن
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
to hang together U باهم پیوسته یامتحدبودن
to chop and change U پیوسته تغییررای دادن
to breed in and in U پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
so let us always be kind U پیوسته مهربان باشیم
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
continuous grading U دانه بندی پیوسته
continuous forms U فرم های پیوسته
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
zigzag U خطوط جناغی پیوسته
zigzagged U خطوط جناغی پیوسته
zigzagging U خطوط جناغی پیوسته
zigzags U خطوط جناغی پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
continuous rating U کار پیوسته اسمی
gamophyllous U دارای برگ پیوسته
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
gamopetalous U دارای گلبرگ پیوسته
steadying U پیوسته ویکنواخت کردن
always U پیوسته همه وقت
gamosepalous U دارای کاسبرگ پیوسته
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
steady U پیوسته ویکنواخت کردن
without interruption U پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
correlative U بهم پیوسته جفت نظیر
terrace U ردیف خانههای بهم پیوسته
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
companionate U بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
full time U پیوسته کاری تمام وقت
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
linked pie/column graph U نمودار گرد و ستونی پیوسته
to be connected U بهم پیوسته [متصل] بودن
terraces U ردیف خانههای بهم پیوسته
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
crofts U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
croft U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
feeding storm U طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
panoramically U بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
infield U کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
dial U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
dialed U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialled U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dials U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
passionist U عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com