English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sensory nerves U پیهای حساس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inframaxillary nerves U پیهای ارواره زیرین
the nervous system U سلسله پیهای نباتی
sympathetics U سلسله پیهای نباتی باشد
tentacles U شاخک حساس ریشه حساس
tentacle U شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
sensitive U حساس
passible U حساس
alive U حساس
techy U حساس
sentimental U حساس
elastic U حساس
prominent U حساس
sensor U حساس
thin skinned U حساس
sharp nosed U حساس
sensitive clay U رس حساس
activator U حساس گر
elastic demand U حساس
acute U حساس
ticklish U حساس
delicate U حساس
tender U حساس
critical U حساس
key <adj.> U حساس
sensate U حساس
exquisite U حساس
supersensitive U حساس
tendered U حساس
vigilant U حساس
susceptive U حساس
feisty U حساس
tendering U حساس
tenderest U حساس
sensitization U حساس سازی
tenderizing U حساس کردن
sensitization U حساس کردن
sensitization U حساس شدن
sensitizer U حساس کننده
skinless U خیلی حساس
supersensitive U فوق حساس
key position U شغل حساس
supersensitive U حساس شده
critical facility U تاسیسات حساس
critical item U اماد حساس
palpi U شاخک حساس
mimosa U گیاه حساس
feelingly U بطور حساس
gleg U حساس باهوش
high strung U بسیار حساس
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
kittle U هوشیار حساس
key terrain U زمین حساس
pixilated U خیلی حساس
keop soo U نقاط حساس
elastic supply U عرضه حساس
critical mass U توده حساس
critical position U پوزیسیون حساس
sensitive zone U منطقه حساس
it touched him on the raw U بنقطه حساس
overstrung U خیلی حساس
sensitive plant U گیاه حساس
senseful U خیلی حساس
hygrosensitive U حساس به رطوبت
key points U نقاط حساس
stark U حساس سفت
insensitive U غیر حساس
jumpy U بیقرار حساس
vibrissa U موی حساس
insensitivity U غیر حساس
perceptive U حساس و باهوش
insensible U غیر حساس
sensitively U بطور حساس
starker U حساس سفت
starkest U حساس سفت
starkly U حساس سفت
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
tender U حساس بودن
tendered U حساس بودن
tenderest U حساس بودن
tendering U حساس بودن
sensitised U حساس کردن
sensitised U حساس شدن
sensitises U حساس کردن
tenderised U حساس کردن
sensitized U حساس شدن
tenderising U حساس کردن
sensitizes U حساس کردن
sensitizes U حساس شدن
tenderises U حساس کردن
sensitizing U حساس کردن
sensitizing U حساس شدن
sensitized U حساس کردن
sensitize U حساس شدن
sensitize U حساس کردن
sensitising U حساس شدن
sensitising U حساس کردن
tenderizes U حساس کردن
tenderize U حساس کردن
sensitises U حساس شدن
tenderized U حساس کردن
vital points U نقاط حساس بدن
kyusho U نقاط حساس بدن
susceptible to pain U حساس نسبت بدرد
key position U موضع حساس و مهم
key terrain features U عوارض حساس زمین
laminitis U اماس لایههای حساس
tentacular U دارای شاخک حساس
tender minded U دارای فکر حساس
touch panel U صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
pressure sensitive pen U قلم حساس به فشار
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
palpus U شاخک حساس سبیل
soft boiled U نیم بند حساس
supersensitive U فوق العاده حساس
sensitive to light U حساس نسبت به روشنایی
tentacle U موی حساس جانور
sensitivity U حساس بودن به چیزی
dipneedle circuit U مدار حساس مغناطیسی
sensitivities U حساس بودن به چیزی
susceptible U حساس مستعد پذیرش
detecting circuit U مدار حساس مین
context sensitive help U کمک حساس به قرینه
context sensitive U حساس نسبت به متن
touchier U نازک نارنجی حساس
hypergolic fuel U سوخت فوق حساس
tentacles U موی حساس جانور
touchy U نازک نارنجی حساس
tentacular U شبیه شاخک حساس
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
touchiest U نازک نارنجی حساس
sentient U حساس دستخوش احساسات
electrosensitive paper U کاغذ حساس الکترونیکی
pressure sensitive keyboard U صفحه کلید حساس به فشار
hypergolic fuel U سوخت خیلی حساس به اشتعال
electrosensitive U چاپ با کاغذ حساس به الکترون
dunnite U نوعی ماده منفجر حساس
detector paper U کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
touch sensitive display U صفحه نمایش حساس لمسی
sensory U وابسته به مرکز احساس حساس
photodiode U دیود حساس نسبت به نور
photoconductor U هادی حساس نسبت به نور
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
light sensitive cell U سلول حساس در برابر نور
light sensitive layer U لایه یا قشر حساس در برابرنور
light sensitive resistor U مقاومت حساس در برابر نور
otocyst U عضو حساس شنوایی بی مهرگان
panchromatic U حساس نسبت بهمه رنگها
fluxgate U وسیله حساس به مین مغناطیسی
sensitive U حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
dermis U قسمت حساس وعروقی میان پوست
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
supersensitive U ماسوره یا مین فوق العاده حساس
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
photocell U یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
spicule U سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
spicula U سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
case sensitive U حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
epicritic U تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
hypersensitive U دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
heliogravure U گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
vital point U حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
detectors U گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detector U گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
privilege U حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
forms U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
emulsion laser storage U روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
form U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
laser U روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
computer output microfilm recorder U دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
lasers U روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
phototypesetter U وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
sense switch U سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
digitize U سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
wet bulb termometere U ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
sense probe U مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
surge U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surges U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
light U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lighted U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lightest U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surged U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
implosion weapon U جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
electrothermal printer U چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
Faraday cage U صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
electrostatic U محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
it is insensitive to light U روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
crystals U صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
crystal U صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
intenerate U لطیف کردن حساس کردن
antihandling fuze U ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
penning U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com