English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
principal contractor U پیمانکار اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jobber [piece worker] U پیمانکار
operator on incentive U پیمانکار
pieceworkers U پیمانکار ها
piece workers U پیمانکار ها
piece-workers U پیمانکار ها
piece-worker U پیمانکار
incentive operators U پیمانکار ها
contractor U پیمانکار
pieceworker U پیمانکار
contractors U پیمانکار
operators on incentive U پیمانکار ها
piece worker U پیمانکار
incentive operator U پیمانکار
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
sub contractor U پیمانکار فرعی
subcontractors U پیمانکار دست دوم
subcontractor U پیمانکار دست دوم
hauling contractor U پیمانکار حمل و نقل
contractor U پیمانکار حمل و نقل
builder and contractor U پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
building contractor U پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
contractors U پیمانکار حمل و نقل
net amount payable to contractor U مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
subletting U بمناقصه گذاردن کار بوسیله پیمانکار دست اول
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
gurantee period U مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
civil engineering contractor U مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document U اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass U قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
fundametal U اصلی
main deck U پل اصلی
organic U اصلی
principal U اصلی
main attack U تک اصلی
inherent U اصلی
main door U در اصلی
line link U خط اصلی
immanent U اصلی
main stem U خط اصلی
ingrown U اصلی
isogeny U هم اصلی
firsthand U اصلی
parent U اصلی
arch U اصلی
elementarily U اصلی
arches U اصلی
genuine U اصلی
cardinals U اصلی
cardinal U اصلی
majoring U اصلی
arch- U اصلی
head U اصلی
main <adj.> U اصلی
initials U اصلی
primitive U اصلی
primal U اصلی
functional U اصلی
elementary U اصلی
normative U اصلی
fundamental U اصلی
elemental U اصلی
principals U اصلی
trunk U خط اصلی
trunks U خط اصلی
initial U اصلی
initialed U اصلی
initialing U اصلی
initialled U اصلی
initialling U اصلی
main U خط اصلی
essential U اصلی
mastered U اصلی
master U اصلی
primarily U اصلی
aboriginal U اصلی
aboriginals U اصلی
germinal U اصلی
primary U اصلی
principle U اصلی
main lines U خط اصلی
essentials U اصلی
intrinsic U اصلی
text U اصلی
primordial U اصلی
first-hand U اصلی
quintessential U اصلی
seminal U اصلی
main line U خط اصلی
masters U اصلی
texts U اصلی
majored U اصلی
rudimental U اصلی
mainline U اصلی
mainline U خط اصلی
originals U اصلی
proto U اصلی
basic U اصلی
mainlined U خط اصلی
mainlined U اصلی
basics U اصلی
mainlining U اصلی
mainlining U خط اصلی
mainlines U اصلی
mainlines U خط اصلی
prime U اصلی
primed U اصلی
quintessential <adj.> U اصلی
substantive [essential] <adj.> U اصلی
vital <adj.> U اصلی
original U اصلی
radicals U اصلی
radical U اصلی
major U اصلی
major <adj.> U اصلی
native code U کد اصلی
essential <adj.> U اصلی
primes U اصلی
mainspring U انگیزه اصلی
avenues U خیابان اصلی
main line U کانال اصلی
subsistance U ماده اصلی
avenue U خیابان اصلی
main lines U کانال اصلی
tap root U ریشه اصلی
mainspring U دلیل اصلی
the four fundamental operation U چهارعمل اصلی
main lines U نهر اصلی
text move U حرکت اصلی
primary colours U رنگهای اصلی
substance U ماده اصلی
substances U ماده اصلی
primary U مقدماتی اصلی
principle point U مبداء اصلی
constituent U جزء اصلی
constituents U جزء اصلی
principle axis U محور اصلی
authentic document U مدرک اصلی
principal stress U تنش اصلی
principal stress U خستگی اصلی
backing metal U فلز اصلی
parant metal U فلز اصلی
habitats U جای اصلی
habitat U جای اصلی
proenomen U نام اصلی
meat U غذای اصلی
source language U زبان اصلی
source document U سند اصلی
meats U غذای اصلی
main road U جاده اصلی
main road U راه اصلی
main roads U جاده اصلی
main roads U راه اصلی
scape U مفصل اصلی
root valve U شیر اصلی
headquarters U شعبه اصلی
root segment U بخش اصلی
root name U نام اصلی
root directory U دایرکتوری اصلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com