English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
olden U پیشین سابق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ventral U پیشین
primitive U پیشین
ci devant U پیشین
previous U پیشین
antecedents U پیشین
pristine U پیشین
antecedent U پیشین
apriori U پیشین
anterior U پیشین
primeval U پیشین
fore U پیشین
one-time U پیشین
former U سابق
predecessors U سابق
whilom U در سابق
predecessor U سابق
ci devant U سابق
aforegoing U سابق
antecedent U سابق
antecedents U سابق
quondam U سابق
of old U سابق
one-time U سابق
early poets U شعرای پیشین
incisive tooth U دندان پیشین
antecendent phenomenon U پدیده پیشین
instatu quo U بحالت پیشین
langsyne U در روزگار پیشین
primogenitors U نیاکان پیشین
protext U عبارت پیشین
foretime U روزگار پیشین
telencephalon U مغز پیشین
cerebrum U مغز پیشین
incisor U دندان پیشین
cerebra U مغز پیشین
the old ways U رسمهای پیشین
the magi of old U مجوسیان پیشین
the days of old U روزگار پیشین
prior U پیشین جلوی
past master U استاد پیشین
past masters U استاد پیشین
cerebrums U مغز پیشین
given above U سابق الذکر
former shampion U قهرمان سابق
as before <adv.> U مانند سابق
by usage U یا معمول سابق
unabated <adj.> U به شدت سابق
of yon U مال سابق
beforetime U سابق بر این
foregoing U سابق الذکر
ex- U سابق قدیمی
ex U سابق قدیمی
hitherto U سابق بر این
before mentioned U سابق الذکر
orbital frontal cortex U قشر پیشین حدقهای
former U قالب گیر پیشین
incisive U دندان پیشین ثنایا
old boys U دانش آموز پیشین
paleocrystic U یخ بسته از زمانهای پیشین
old boy U دانش آموز پیشین
lire U لیره سابق اتریش
liras U لیره سابق اتریش
ex prime minister U رئیس الوزرای سابق
throwback U باز گشت به سابق
throwbacks U باز گشت به سابق
bastille U زندان عمومی سابق در
lira U لیره سابق اتریش
ci devant U متعلق بدوره سابق
antecede U سابق یا اسبق بودن
to rest on ones laurels U بجایزههای پیشین خودخرسند بودن
to run the f. U جاده پیشین رادوباره رفتن
Dahomey U نام پیشین کشور بنین
as ... as ever <adv.> U آنطور ... مثل همیشه [سابق]
above سابق الذکر مذکور در فوق
og U الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
track record U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track records U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
constable of france U فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
more frequently than ever <adv.> U نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
estonian U اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
backsliding U کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
Serbia U کشور سابق صربیا که امروزه جزء جمهوری یوگوسلاوی است
sanhedrim U سهندرین :دادگاه وشورای عالی بنی اسرائیل دراورشلیم درزمانهای پیشین
disaffirm U دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
hush ship U کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
non destructive cursor U صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com