English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prior U پیشین جلوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fore U پیشین
previous U پیشین
antecedents U پیشین
antecedent U پیشین
ventral U پیشین
one-time U پیشین
apriori U پیشین
ci devant U پیشین
primitive U پیشین
anterior U پیشین
primeval U پیشین
pristine U پیشین
past masters U استاد پیشین
past master U استاد پیشین
incisor U دندان پیشین
primogenitors U نیاکان پیشین
langsyne U در روزگار پیشین
instatu quo U بحالت پیشین
incisive tooth U دندان پیشین
foretime U روزگار پیشین
antecendent phenomenon U پدیده پیشین
protext U عبارت پیشین
olden U پیشین سابق
cerebra U مغز پیشین
early poets U شعرای پیشین
the old ways U رسمهای پیشین
the magi of old U مجوسیان پیشین
cerebrums U مغز پیشین
cerebrum U مغز پیشین
the days of old U روزگار پیشین
telencephalon U مغز پیشین
former U قالب گیر پیشین
old boys U دانش آموز پیشین
incisive U دندان پیشین ثنایا
paleocrystic U یخ بسته از زمانهای پیشین
old boy U دانش آموز پیشین
orbital frontal cortex U قشر پیشین حدقهای
to rest on ones laurels U بجایزههای پیشین خودخرسند بودن
to run the f. U جاده پیشین رادوباره رفتن
Dahomey U نام پیشین کشور بنین
og U الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
track records U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track record U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
constable of france U فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
sanhedrim U سهندرین :دادگاه وشورای عالی بنی اسرائیل دراورشلیم درزمانهای پیشین
hush ship U کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
feont U جلوی
former U جلوی
frontward U جلوی
at the fore U در جلوی کشتی
forward U جلوی گستاخ
in the way U جلوی راه
before my very eyes U جلوی چشمهایم
sincipital U واقع در جلوی سر
fore U جلوی قایق
fore U جلوی درجلو
forwarded U جلوی گستاخ
bow U قسمت جلوی قایق
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
to get in the way U جلوی راه را گرفتن
windshield U شیشه جلوی اتومبیل
decks U سکوی جلوی تانک
head sail U بادبان جلوی دکل
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
Get out of my face! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
bows U قسمت جلوی قایق
prowords U کلمات جلوی جملات
deck U سکوی جلوی تانک
decked U سکوی جلوی تانک
wind screen U شیشه جلوی اتومبیل
foresheets U فضای جلوی قایق
nose spray U بسکهای جلوی گلوله
windshields U شیشه جلوی اتومبیل
bowing U قسمت جلوی قایق
anticum U جرز جلوی معبد
googol U عدد یک با صد صفر در جلوی ان
camber U انحنای جلوی اسکی
under one's nose <adv.> U جلوی چشم کسی
cambers U انحنای جلوی اسکی
bowling crease U خط موازی جلوی پایه ها
afterleech U بادبان جلوی قایق
ackermanaxle U محور جلوی اتومبیل
Get out of my sight! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
front mud guard U گلگیر جلوی اتومبیل
forward echelon U رده جلوی نبرد
forward area U منطقه جلوی رزم
bowed U قسمت جلوی قایق
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
To teach grandma to suck eggs. U جلوی لوطی معلق زدن
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to block [hold up] (the) traffic U جلوی رفت و آمد را گرفتن
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
hold one's fire <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن
jibbed U بادبان سه گوشه جلوی دکل
front wheel suspension U اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
forebody U بدنه قسمت جلوی ناو
foresail U بادبان سه گوش در جلوی دکل
jibs U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing U بادبان سه گوشه جلوی دکل
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
jib U بادبان سه گوشه جلوی دکل
metopon U قسمت جلوی زائده جلومغز
forwards U سه بازیگر جلوی تور والیبال
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
foreshores U لبه جلوی ساحل دریا
foreshore U لبه جلوی ساحل دریا
panels U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
washes U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
There is nothing to prevent me. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. U جلوی پدرش سیگار نمی کشد
fore and aft U واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
Drop me by the phone booth. U مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
Come and get warm by the fire . U بیا جلوی آتش که گرم بشوی
foreland U زمین جلوی موضع دماغه سنگر
panel U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
tacks U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
tacking U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
fore check U جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
tack U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
It is never too late to mend. U هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
You are roasting yourself in front of the fire . U خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
You are going to gain weight. if you let yourself go. U اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
He parked the car right in front of the garage. U درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
mizzen staysail U بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
leading point U نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
Drop me off in front of the train station! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
center of gravity envelope U تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
ante-choir U [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
muzzle boresight U حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
to let rip U حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
non destructive cursor U صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
moustaches U سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
redout U قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observers U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick U حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover. U اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person U نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout U پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com