Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 243 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
progress
U
پیشرفت کردن
progressed
U
پیشرفت کردن
progresses
U
پیشرفت کردن
progressing
U
پیشرفت کردن
thrive
U
پیشرفت کردن
thrived
U
پیشرفت کردن
thrives
U
پیشرفت کردن
thriving
U
پیشرفت کردن
further
U
پیشرفت کردن
furthered
U
پیشرفت کردن
furthering
U
پیشرفت کردن
furthers
U
پیشرفت کردن
come along
U
پیشرفت کردن
to gain ground
U
پیشرفت کردن
to make headway
U
پیشرفت کردن
to make way
U
پیشرفت کردن
get ahead
<idiom>
U
پیشرفت کردن
here goes
<idiom>
U
پیشرفت کردن
make a dent in
<idiom>
U
پیشرفت کردن
to unfold
U
پیشرفت کردن
to make progress
U
پیشرفت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
editor
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
upgrade
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
upgraded
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrades
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrading
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
improve
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
prosper
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospered
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospering
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospers
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
flourish
U
نشو ونما کردن پیشرفت کردن
flourished
U
نشو ونما کردن پیشرفت کردن
flourishes
U
نشو ونما کردن پیشرفت کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
realistic deterrence
U
میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
to look back
U
از پیشرفت خودداری کردن
to make p in one's studies
U
در تحصیلات خود پیشرفت کردن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
Other Matches
undeveloed
U
بی پیشرفت
going
U
پیشرفت
improvement
U
پیشرفت
achievement
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
achievements
U
پیشرفت
progress
U
پیشرفت
improvement
U
پیشرفت
improvements
U
پیشرفت
accomplishment
U
پیشرفت
headway
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
growths
U
پیشرفت
developments
U
پیشرفت
underdeveloped
U
کم پیشرفت
advancement
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
promotions
U
پیشرفت
advances
U
پیشرفت
development
U
پیشرفت
promotion
U
پیشرفت
advancing
U
پیشرفت
growth
U
پیشرفت
progresses
U
پیشرفت
attainment
U
پیشرفت
progressing
U
پیشرفت
attainments
U
پیشرفت
proceedings
U
پیشرفت ها
progression
U
پیشرفت
head way
U
پیشرفت
progressions
U
پیشرفت
lifts
U
پیشرفت
progress
U
پیشرفت
furtherance
U
پیشرفت
achievement age
U
سن پیشرفت
progression
U
پیشرفت
progressed
U
پیشرفت
advancing
<adj.>
U
پیشرفت
lift
U
پیشرفت
advances
U
پیشرفت ها
lifted
U
پیشرفت
lifting
U
پیشرفت
development
U
رشد پیشرفت
becalm
U
از پیشرفت بازداشتن
advance
U
پیشرفت پیشروی
advances
U
: پیشروی پیشرفت
economic progress
U
پیشرفت اقتصادی
progress
U
پیشرفت کار
developments
U
رشد پیشرفت
progress of negotiations
U
پیشرفت مذاکرات
capability
U
استعداد پیشرفت
degree of advancement
U
درجه پیشرفت
progresses
U
پیشرفت پیشروی
becalms
U
از پیشرفت بازداشتن
blooming
U
پیشرفت کننده
becalmed
U
از پیشرفت بازداشتن
Luddites
U
پیشرفت گریز
rises
U
پیشرفت ترقی
beats
U
پیشرفت زنش
beat
U
پیشرفت زنش
progressed
U
پیشرفت کار
improvement curve
U
منحنی پیشرفت
developmental stage
U
مرحله پیشرفت
Luddite
U
پیشرفت گریز
becalming
U
از پیشرفت بازداشتن
progress chaser
U
نافر پیشرفت
achievement quotient
U
بهر پیشرفت
progressed
U
پیشرفت پیشروی
progress
U
پیشرفت پیشروی
achievement curve
U
منحنی پیشرفت
progressivist
U
پیشرفت گرای
advancing
U
پیشرفت پیشروی
achievement need
U
نیاز پیشرفت
n achievement
U
نیاز پیشرفت
achievement motive
U
انگیزه پیشرفت
velocity of advance
U
تندی پیشرفت
ongoing
U
درحال پیشرفت
accession
U
دخول پیشرفت
achievement test
آزمون پیشرفت
obstructionist
U
از پیشرفت کارمجلس را از
technical progress
U
پیشرفت فنی
technological improvement
U
پیشرفت فنی
advances
U
پیشرفت پیشروی
academic achievement
U
پیشرفت تحصیلی
progressing
U
پیشرفت کار
scholastic achievement
U
پیشرفت تحصیلی
rise
U
پیشرفت ترقی
proceeding
U
پیشرفت طرز
aq
U
بهر پیشرفت
progressing
U
پیشرفت پیشروی
reaction progress
U
پیشرفت واکنش
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
progresses
U
پیشرفت کار
accomplishment quotient
U
بهر پیشرفت
achievement battery
مجموعه آزمون پیشرفت
f. morement
U
جنبش برای پیشرفت
advancement degree of reaction
U
درجه پیشرفت واکنش
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
spit
U
پیشرفت خشکی در دریا
spits
U
پیشرفت خشکی در دریا
process
U
پیشرفت تدریجی ومداوم
processes
U
پیشرفت تدریجی ومداوم
california achievement tests
آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
proceeding
U
پیشرفت خلاصه مذاکرات
advance
U
پیشرفت طولی ناو
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
promotions
U
ترفیع رتبه پیشرفت
plain sailing
U
پیشرفت بدون مانع
promotion
U
ترفیع رتبه پیشرفت
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
advancing
U
پیشرفت طولی ناو
progressional
U
دارای پیشرفت تدریجی
advances
U
پیشرفت طولی ناو
combat development
U
پیشرفت اموزش رزمی
labor augmenting tednological progress
U
پیشرفت تکنولوژی کارافزا
progress payments
U
پرداختهای پیشرفت کار
country party
U
حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
baffling
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
fogyish
U
مانع پیشرفت قدیمی مسلک
baffles
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffle
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
contract record
U
سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
baffled
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
stanford achivement test
U
ازمون پیشرفت تحصیلی استانفورد
progress payments
U
پرداخت براساس پیشرفت کار
boom
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
boomed
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
lower high water
U
پایین ترین پیشرفت اب دریا
booming
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
booms
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
break through
U
رسوخ مظفرانه پیشرفت غیرمنتظره
lad der
U
وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
underdeveloped areas
U
مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
mean higher high water
U
ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
self development
U
پیشرفت نفس خود پیش برد
nephrotomy
U
چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
to continue one's progress
U
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
imperial institute
U
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
c
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
EEMS
U
در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
DVD
U
پیشرفت تازه در ذخیره سازی دادههای با حجمم گیگا بایت روی دیسک از نوع ROM-CD
super-
U
پیشرفت در سیستم نمایش گرافیکی استاندارد VGAکه renolution تا x پیکسل با میلیون ها رنگ را ممکن می سازد
vga
U
پیشرفت سیستم نمایش گرافیکی VGA استاندارد که امکان renolation تا x پیکسل با میلیون ها رنگ میدهد
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
conservation
[darn]
U
مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
cpu
U
پیشرفت کامپیوتر که محدود به تعدادی دستورالعمل است که CPU میتواند اجرا کند حافظه و وسایل ورودی / خروجی می توانند داده را سریع تر از تولید CPU ارسال کنند
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
EDO memory
U
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com