Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
U
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
conform
U
پیروی کردن
follows
U
پیروی کردن از
listened
U
پیروی کردن از
listens
U
پیروی کردن از
listening
U
پیروی کردن از
to do after
U
پیروی کردن
listen
U
پیروی کردن از
conformed
U
پیروی کردن
conforms
U
پیروی کردن
followed
U
پیروی کردن از
follow
U
پیروی کردن از
to follow the example of
U
پیروی کردن از
go by
U
پیروی کردن از
conforming
U
پیروی کردن
to go by a rule
U
ازقانونی پیروی کردن
to follow in ones footsteps
U
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
to indulge one's passions
U
پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
classicize
U
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
pedantize
U
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
turbocharger
U
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
imitated
U
پیروی کردن کپیه کردن
imitates
U
پیروی کردن کپیه کردن
imitating
U
پیروی کردن کپیه کردن
imitate
U
پیروی کردن کپیه کردن
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
priming
U
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
turbojet
U
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
platonize
U
پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
imitation
U
پیروی
subjection
U
پیروی
following
U
پیروی
amenableness
U
پیروی
sequacity
U
پیروی
imitations
U
پیروی
subsequent
U
پیروی
faddism
U
پیروی از مد زودگذر
religiousness
U
پیروی مذهب
law abidingness
U
پیروی قانون
conscientiousness
U
پیروی وجدان
pursuitmeter
U
پیروی سنج
followed
U
پیروی استنباط
orinality
U
پیروی ابتکار
conformance
U
پیروی متابعت
follow
U
پیروی استنباط
autonomy
U
خود پیروی
follows
U
پیروی استنباط
sectarianism
U
پیروی از یک فرقه
conventionalism
U
پیروی از رسوم
sensuousness
U
پیروی جسمانی
illuminism
U
پیروی ازفلسفه اشراقی
isolationism
U
پیروی از سیاست انزوا
probity
U
پیروی دقیق از اصول
sentimentality
U
پیروی از عواطف واحساسات
sensationalism
U
پیروی از عواطف واحساسات
conventionality
U
پیروی از سنت قدیم
pursuit rotor
U
پیروی سنج چرخان
rotary pursuit
U
پیروی سنج چرخان
nudism
U
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
manichaeism
U
پیروی از دین مانی
episcopalianism
U
پیروی از کلیسای اسقفی
conformity
U
پیروی از رسوم یاعقاید
scientism
U
پیروی از روش علمی
Taoism
U
پیروی از طریقت چینی
Jungian
U
پیروی یونگ
[روانشناسی]
Scientologist
U
پیروی دین ساینتولوژی
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
islamism
U
پیروی از دین اسلام
lyricism
U
پیروی از سبک اشعاربزمی
sentimentalism
U
پیروی از عواطف واحساسات
classicism
U
پیروی از سبکهای یونان وروم
predestinarianism
U
پیروی از فلسفه قدری وجبری
consequentiality
U
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
classicalism
U
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
sensationalism
U
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
occidentalism
U
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
lyrism
U
پیروی از سبک اشعار بزمی
self abandonment
U
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
inflationism
U
پیروی از روش تورم اقتصادی
vigilantism
U
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
secarianism
U
پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
specialisms
U
پیروی علم یا پیشه ویژه
specialism
U
پیروی علم یا پیشه ویژه
Methodism
U
پیروی از متد یا روش بخصوصی
syndicalism
U
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
latitudinarianism
U
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
literalism
U
پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
teetotalism
U
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
trade unionism
U
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
italianism
U
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
biblicism
U
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
presbyterianism
U
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
pedantry or pedantism
U
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
westernization
U
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
sacramentalism
U
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
naturism
U
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
compliance index
U
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism
U
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
air blast
U
هوای دم
petticoatsfever
U
هوای زن
moist air
U
هوای تر
myrmidon
U
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
forced draft
U
هوای با فشار
humid air
U
هوای شرجی
marsh malaria
U
هوای مردابی
carburetor air
U
هوای کاربراتور
circulationg air
U
هوای در گردش
emergency air
U
هوای اضطراری
humid air
U
هوای نمناک
liquid air
U
هوای مایع
broken weather
U
هوای بی قرار
heavy weather
U
هوای خراب
marine climate
U
اب و هوای دریایی
hot blast
U
هوای دم داغ
dead air
U
هوای راکد
low air pressure
U
فشار هوای کم
drippy
U
هوای گرفته
sweltered
U
هوای گرم
swelter
U
هوای گرم
foul weather
U
هوای خراب
open air
U
در هوای ازاد
out of doors
U
در هوای ازاد
heavy weather
U
هوای طوفانی
compressed air
U
هوای متراکم
compressed air
U
هوای فشرده
out of door
U
در هوای ازاد
swelters
U
هوای گرم
intake air
U
هوای ورودی
exhaust air
U
هوای خروجی
foul weather
U
هوای نامساعد
In the open air.
U
در هوای آزاد.
raininess
U
هوای بارانی
stable air
U
هوای پایدار
aired
U
هوای دم هوا
airs
U
هوای دم هوا
temperate climate
U
اب و هوای معتدل
the open
U
هوای ازاد
air breathing
U
هوای تنفسی
agglutinant
U
هوای التیام
adverse weather
U
هوای نامساعد
air
U
هوای دم هوا
passion
U
هوای نفس
blast roasting
U
تشویه با هوای دم
secondry air
U
هوای ثانویه
queen's weather
U
هوای باز
standards
U
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard
U
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
lowered
U
هوای گرفته وابری
cold fronts
U
پیشان هوای سرد
cold fronts
U
جبهه هوای سرد
cold front
U
پیشان هوای سرد
cooling air
U
هوای سرد کننده
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
lowers
U
هوای گرفته وابری
lower
U
هوای گرفته وابری
cooling blower
U
دمنده هوای سرد
lowering
U
هوای گرفته وابری
cold front
U
جبهه هوای سرد
secondary airflow
U
جریان هوای فرعی
forced draft
U
هوای تحت فشار
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
cold spell or cold snap
<idiom>
U
یک جعبه هوای سرد
intake air
U
هوای مکیده شده
intake air heater
U
گرمکن هوای ورودی
ego trips
U
تسلیم به هوای نفس
torchlight
U
هوای گرگ ومیش
tire pressure
U
فشار هوای لاستیک
effulge
U
برق هوای باز
fair weather
U
دارای هوای صاف
acclimating
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
tire inflation
U
فشار هوای لاستیک
saturated air
U
هوای اشباع شده
liquid air container
U
مخزن هوای مایع
liquid air
U
هوای مایع شده
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
ego trip
U
تسلیم به هوای نفس
bleed air
U
هوای کمپرس شده
heatwaves
U
هوای گرم طولانی
heatwaves
U
موج هوای گرم
hot blast main
U
هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola
U
کوپل هوای گرم
air tank
U
کپسول هوای غواصی
choke damp
U
دم :هوای ته چاه یاکان
heatwave
U
هوای گرم طولانی
heatwave
U
موج هوای گرم
dusk
U
هوای گرگ ومیش
mouthpiece
U
لوله هوای غواص
mouthguard
U
لوله هوای غواص
owl light
U
هوای گرگ و میش
mouthpieces
U
لوله هوای غواص
caisson foundation
U
پی سازی با هوای فشرده
out door court
U
زمین هوای ازاد
blow hot
U
هوای گرم دمیدن
blow cold
U
هوای سرد دمیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com