Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
success
U
پیروزی نتیجه
successes
U
پیروزی نتیجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It wI'll eventually pay off.
U
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion
<idiom>
U
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
foregone conclusion
U
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
victoriousness
U
پیروزی
take
U
پیروزی
victories
U
پیروزی
beat
U
پیروزی
beats
U
پیروزی
takes
U
پیروزی
conquests
U
پیروزی
conquest
U
پیروزی
triumph
U
پیروزی
triumphed
U
پیروزی
victory
U
پیروزی
triumphing
U
پیروزی
triumphs
U
پیروزی
victoriously
U
با پیروزی
achievement
پیروزی
scored
U
پیروزی
score
U
پیروزی
wins
U
پیروزی
scores
U
پیروزی
win
U
پیروزی
garrison finish
U
پیروزی غیرمنتظره
trophy
U
یادگاری پیروزی
conquers
U
پیروزی یافتن بر
conquering
U
پیروزی یافتن بر
conquer
U
پیروزی یافتن بر
triumphal
U
حاکی از پیروزی
win
U
پیروزی برد
trophies
U
یادگاری پیروزی
wins
U
پیروزی برد
secure of victory
U
مطمئن به پیروزی
trophy
U
نشان پیروزی
V-signs
U
علامت پیروزی
paeans
U
پیروزی نامه
steal
U
پیروزی غیرمنتظره
steals
U
پیروزی غیرمنتظره
trophies
U
نشان پیروزی
triumphal cloumn
U
برج پیروزی
v day
U
روز پیروزی
paean
U
پیروزی نامه
victory day
U
روز پیروزی
victory stele
U
لوح پیروزی
nike
U
الهه پیروزی
win on points
U
پیروزی با امتیاز
winnable
U
شایسته پیروزی
V-sign
U
علامت پیروزی
pewter
U
جام پیروزی جایزه
pull it out
U
پیروزی در واپسین لحظات
sudden victory
U
پیروزی در وقت اضافی
paeans
U
پیروزی نامه نوشتن
triumphantly
U
فاتحانه فریاد پیروزی
triumphant
U
فاتحانه فریاد پیروزی
achievements
U
پیروزی کار بزرگ
paean
U
پیروزی نامه نوشتن
win by knockout
U
پیروزی با ناک اوت
occupation authority
U
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
to overcrow one's rival
U
از پیروزی بر حریف شادی کردن
pyrrhic victory
U
پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
win by retirement
U
پیروزی با کنار رفتن حریف
shut out
U
مانع پیروزی حریف شدن
save the day
<idiom>
U
به پیروزی وموفقیت دست یافتن
palm
U
نخل خرما نشانه پیروزی
palms
U
نخل خرما نشانه پیروزی
edge
U
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
brushes
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brush
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
edges
U
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
streaked
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streak
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaks
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
long shot
U
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
head hunt
U
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
turn the tide
<idiom>
U
چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
outrunning
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujutsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
Vistory was dearly bought .
U
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
outruns
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jiujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
outrun
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
die
U
ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
decision
U
نتیجه
consequent
U
نتیجه
decisions
U
نتیجه
effectless
U
بی نتیجه
eduction
U
نتیجه
educt
U
نتیجه
harvests
U
نتیجه
outgrowth
U
نتیجه
affect
U
نتیجه
affects
U
نتیجه
payoffs
U
نتیجه
payoff
U
نتیجه
in the sequel
U
در نتیجه
inconseqential
U
بی نتیجه
inconsequent
U
بی نتیجه
ineffetual
U
بی نتیجه
issueless
U
بی نتیجه
upshot
U
نتیجه
whereupon
U
که در نتیجه ان
harvest
U
نتیجه
consequence
U
نتیجه
ineffectual
U
بی نتیجه
frustrated
U
بی نتیجه
resulted
U
نتیجه
products
U
نتیجه
product
U
نتیجه
indeterminate
U
بی نتیجه
resulting
U
نتیجه
consequences
U
نتیجه
harvested
U
نتیجه
outcomes
U
نتیجه
outcome
U
نتیجه
afterclap
U
نتیجه
abortive
U
بی نتیجه
result
U
نتیجه
thanks
U
در نتیجه
of no issue
U
بی نتیجه
rest
U
نتیجه
run into
<idiom>
U
نتیجه
conclusion
U
نتیجه
conclusions
U
نتیجه
inconsecutive
U
بی نتیجه
growth
U
نتیجه
growths
U
نتیجه
to no purpose
U
بی نتیجه
rests
U
نتیجه
sequent
U
نتیجه
sequitur
U
نتیجه
effect
U
نتیجه
resultful
U
پر نتیجه
effecting
U
نتیجه
thanks to.....
U
در نتیجه
inference
U
نتیجه
ineffective
U
بی نتیجه
sequela
U
نتیجه
inconclusive
U
بی نتیجه
inferences
U
نتیجه
outgrwth
U
نتیجه
effected
U
نتیجه
negotiation result
U
نتیجه مذاکرات
negotiation outcome
U
نتیجه مذاکرات
net reaction
U
واکنش نتیجه
issue
[outcome]
U
نتیجه
[بحثی ]
search result
U
نتیجه جستجو
resultful
U
نتیجه بخش
thwarted
U
بی نتیجه گذاردن
illative
U
نتیجه رسان
thwart
U
بی نتیجه گذاردن
vainly
U
بدون نتیجه
corollary
U
نتیجه فرع
fall-out
[side effect]
U
نتیجه جانبی
secondary effect
U
نتیجه جانبی
corollaries
U
نتیجه فرعی
printouts
U
نتیجه چاپی
printout
U
نتیجه چاپی
spillover effect
U
نتیجه جانبی
consequent
U
نتیجه بخش
side-effects
U
نتیجه جانبی
side-effect
U
نتیجه جانبی
corollaries
U
نتیجه فرع
byeffect
U
نتیجه جانبی
by-effect
U
نتیجه جانبی
corollary
U
نتیجه فرعی
perficient
U
نتیجه بخش
net result
U
نتیجه نهایی
adverse reaction
U
نتیجه جانبی
side effect
U
نتیجه جانبی
fine drawn
U
نتیجه ورزش
to come a mucker
U
به نتیجه نرسیدن
to come to grief
U
به نتیجه نرسیدن
to pull a result
U
نتیجه گرفتن
to effectuate a conclusion
U
نتیجه دادن
consecution
U
نتیجه منطقی
condition of subsequent events
U
شرط نتیجه
condition of corollary
U
شرط نتیجه
concluder
U
نتیجه گیرنده
cheating does not prosper
U
تقلب نتیجه
to fall through
U
به نتیجه نرسیدن
to fall to the ground
U
به نتیجه نرسیدن
to came a howler
U
به نتیجه نرسیدن
to bring to an issve
U
به نتیجه رساندن
final result
U
نتیجه نهایی
fetch up
U
به نتیجه رسیدن
put through
U
به نتیجه رساندن
subsumption
U
نتیجه گیری
test announcement
U
نتیجه ازمایش
fall through
U
به نتیجه نرسیدن
evidentiary effect
U
نتیجه مشهود
hereon
U
در نتیجه این
the long and the short of it
<idiom>
نتیجه کلی
to be dashed to the ground
U
به نتیجه نرسیدن
fruitlessly
U
بدون نتیجه
foregone conclusion
U
نتیجه نابهنگام
knock one's head against the wall
<idiom>
U
کاربی نتیجه
talk out of
<idiom>
U
به نتیجه نرسیدن
turn out
<idiom>
U
نتیجه ،پایان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com