Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to tuck one's shirt in
U
پیراهن را توی شلوار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
union suit
U
پیراهن و شلوار یکپارچه
shirt-tail
U
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
shirt-tails
U
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
raise cain
U
پیراهن عثمان کردن
creased
U
خط اطوی شلوار چین دار کردن
crease
U
خط اطوی شلوار چین دار کردن
creases
U
خط اطوی شلوار چین دار کردن
creasing
U
خط اطوی شلوار چین دار کردن
overdress
U
پیراهن رو
shirts
U
پیراهن
shirting
U
پیراهن
sark
U
پیراهن
shirt-tails
U
ته پیراهن
shirt-tail
U
ته پیراهن
shirt
U
پیراهن
inexpressibles
U
شلوار
trousers
U
شلوار
nether garment
U
شلوار
pants
U
شلوار
pantaloon
U
شلوار
britches
U
شلوار
indispensables
U
شلوار
tunicated
U
پیراهن پوش
sweatshirt
U
پیراهن ورزش
sweatshirts
U
پیراهن ورزش
jersey
U
پیراهن ورزشی
shirts
U
پیراهن پوشیدن
shirtmaker
U
پیراهن دوز
shirt maker
U
پیراهن دوز
tunicate
U
پیراهن پوش
shirttail
U
پشت پیراهن
t shirt
U
پیراهن بی یقه
nightshirt
U
پیراهن خواب
nightshirts
U
پیراهن خواب
tunc
U
پیراهن نظامی
dicky
U
یقه پیراهن
pull over
U
پیراهن کش ورزش
jerseys
U
پیراهن ورزشی
dickey
U
یقه پیراهن
tee shirt
U
پیراهن بی یقه
shirt
U
پیراهن پوشیدن
shirttail
U
دامن پیراهن
suit
U
جامه
[کت و شلوار]
breeches
U
شلوار تنبان
slop
U
شلوار گشاد
slopped
U
شلوار گشاد
slopping
U
شلوار گشاد
trouser strap
U
رکاب شلوار
inseam
U
درز شلوار
suspender
U
بند شلوار
leg
U
پاچه شلوار
hayei
U
شلوار تکواندو
harem skirt
U
شلوار گشادزنانه
trousers pocket
[American E]
U
جیب شلوار
legs
U
پاچه شلوار
gallus
U
بند شلوار
brace
U
بند شلوار
britches
U
شلوار کوتاه
A pair of old pants ( trousers ) .
U
یک شلوار کهنه
plus fours
U
شلوار گلف
pants pocket
[American E]
U
جیب شلوار
breeks
U
شلوار کوتاه
suspenders
U
بند شلوار
sweat pants
U
شلوار ورزش
trouser pocket
U
جیب شلوار
boot blouse
U
گتر شلوار
pajamas
U
شلوار گشاد
swimming trunks
U
شلوار شنا
braced
U
بند شلوار
jersey
U
زیر پیراهن کشباف
cuffs
U
سردست پیراهن مردانه
cento
U
پیراهن چهل تکه
blouse
U
پیراهن یاجامه گشاد
An open-neck shirt.
U
پیراهن سینه باز
blouses
U
پیراهن یاجامه گشاد
bustier
U
پیراهن کوتاه زنانه
cuff
U
سردست پیراهن مردانه
dress shirt
U
پیراهن سفید مردانه
jerseys
U
زیر پیراهن کشباف
dress shirt
U
پیراهن لباس رسمی
dress shirts
U
پیراهن سفید مردانه
dress shirts
U
پیراهن عصر مردانه
dress shirts
U
پیراهن لباس رسمی
dress shirt
U
پیراهن عصر مردانه
decolletage
U
پیراهن سینه باز
sack
U
پیراهن گشاد و کوتاه
sacked
U
پیراهن گشاد و کوتاه
sacks
U
پیراهن گشاد و کوتاه
cuffing
U
سردست پیراهن مردانه
cuffed
U
سردست پیراهن مردانه
shortest
U
شلوار کوتاه تنکه
lederhosen
U
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
oxford bags
U
شلوار خیلی گشاد
leather trousers
{pl}
U
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
oxbags
U
شلوار خیلی گشاد
jodhpur
U
شلوار چسبان سواری
leather pants
{pl}
[American]
U
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
short
U
شلوار کوتاه تنکه
shorter
U
شلوار کوتاه تنکه
pedal pushers
U
شلوار کوتاه زنانه
gaskin
U
شلوار زیر جامه
chaps
U
شلوار بی خشتک گاوداران
panties
U
شلوار زیر کوتاه
he sold the shirt off his back
U
پیراهن تنش راهم فروخت
night shirt
U
پیراهن خواب مردانه یاپسرانه
alb
U
پیراهن سفید و بلند کشیشان
neck band
U
یخه پیراهن یا جامه دیگر
The shirt doesnt fit me.
U
این پیراهن اندازه ام نیست
sport shirt
U
پیراهن یقه باز ورزشی
midi
U
پیراهن زنانه با دامن متوسط
maxi
U
پیراهن زنانه دامن بلند
bermuda shorts
U
شلوار کوتاه تا زیر زانو
galligaskins
U
ساق پوش شلوار کوتاه
blue jeans
U
شلوار کار ابی رنگ
she wears a shirt
U
پیراهن پوشیده است برتن دارد
hair shirt
U
پیراهن مویی که برای ریاضت میپوشند
chemise
U
لباس خواب یا زیر پیراهن زنانه
madras
U
پیراهن درشت باف سفید نخی
skivvy
U
زیر پیراهن وزیر شلواری کوتاه
trunk hose
U
شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
jean
U
شلوار فاستونی نخی مخصوص کار
pantaloon
U
پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
bloomer
U
شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
bustier
U
پیراهن زیر تنگ و کرست مانند زنانه که تا کمر میآید
adjustable strap
بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
These pants do not look any different than the others.
U
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
codpiece
U
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
codpieces
U
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
camisado
U
شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
trews
U
شلوار چسبان یا نیم شلواری جوراب دار چسبان
night gown
U
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
tunic
U
پیراهن بی استین یا با استین که مردوزن میپوشیده اند
tunics
U
پیراهن بی استین یا با استین که مردوزن میپوشیده اند
night dress
U
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com