Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 322 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gain
U
پیدا کردن
gained
U
پیدا کردن
gains
U
پیدا کردن
average
U
پیدا کردن
averaged
U
پیدا کردن
averages
U
پیدا کردن
averaging
U
پیدا کردن
detect
U
پیدا کردن
detected
U
پیدا کردن
detecting
U
پیدا کردن
detects
U
پیدا کردن
find
U
پیدا کردن
finds
U
پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
track
U
پیدا کردن
tracked
U
پیدا کردن
tracks
U
پیدا کردن
pin point
U
پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
to look up
U
پیدا کردن
to pick up
U
پیدا کردن
to search out
U
پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
grapnel
U
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
grapnels
U
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
cabbage
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
divide
U
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divides
U
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
fumble
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbles
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
extend
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
rut
U
شور پیدا کردن فحل شدن
ruts
U
شور پیدا کردن فحل شدن
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
shield
U
حفاظ پیدا کردن
shields
U
حفاظ پیدا کردن
short
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shortest
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
proceed
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
surging
U
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
unbalance
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalancing
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
find
U
کشف کردن پیدا کردن
finds
U
کشف کردن پیدا کردن
shock
U
هول وهراس پیدا کردن
shocked
U
هول وهراس پیدا کردن
shocks
U
هول وهراس پیدا کردن
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
dampen
U
رطوبت پیدا کردن
dampened
U
رطوبت پیدا کردن
dampening
U
رطوبت پیدا کردن
dampens
U
رطوبت پیدا کردن
waver
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
waver
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavered
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavering
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wart
U
زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
warts
U
زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
asphyxiate
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiating
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
swell
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swells
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
stammer
U
لکنت پیدا کردن
stammered
U
لکنت پیدا کردن
stammers
U
لکنت پیدا کردن
hallucinate
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinated
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating
U
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
plunge
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
qualifies
U
شایستگی پیدا کردن
qualify
U
شایستگی پیدا کردن
converge
U
تقارت پیدا کردن
converged
U
تقارت پیدا کردن
converges
U
تقارت پیدا کردن
converging
U
تقارت پیدا کردن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
respire
U
امید تازه پیدا کردن
respired
U
امید تازه پیدا کردن
respires
U
امید تازه پیدا کردن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
rub
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubs
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
homing
U
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
decline
U
شیب پیدا کردن
declined
U
شیب پیدا کردن
declines
U
شیب پیدا کردن
declining
U
شیب پیدا کردن
tout
U
خریدار پیدا کردن
touted
U
خریدار پیدا کردن
touting
U
خریدار پیدا کردن
Other Matches
to pluck up one's heart
U
دل پیدا کردن
smell out
U
با بو پیدا کردن
give tongue
U
عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
demonetize
U
تنزل پیدا کردن
touts
U
خریدار پیدا کردن
to spring a leaguer
U
رخنه پیدا کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
prove opplicable
U
مصداق پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن به
hade
U
تمایل پیدا کردن
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
equation of payments
U
قاعده پیدا کردن
to work out something
U
حل چیزی را پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
to become a necessity
U
لزوم پیدا کردن
luff
U
لنگر پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن
to take umbra at
U
رنجش پیدا کردن از
to think out
U
با فکر پیدا کردن
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
to make the pot boi;
U
معاش خود را پیدا کردن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
genealogize
U
شجره کسی را پیدا کردن
hit on/upon
<idiom>
U
پیدا کردن چیزی که میخواهی
pay dirt
<idiom>
U
زیر خاکی پیدا کردن
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
to pick up
U
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
find and replace
U
پیدا کردن و جایگزین نمودن
to pick out
U
باگوش پیدا کردن دریافتن
deeping of capital
U
عمق پیدا کردن سرمایه
to nerve oneself
U
قوت قلب پیدا کردن
radar trapping
U
اختلال پیدا کردن رادار
to come to an understanding
U
پیدا کردن سازش پیداکردن
bilge
U
رخنه پیدا کردن تراوش کردن
to get a meat for a bird
U
برای مرغی جفت پیدا کردن
to orient oneself
U
چهار سوی خود را پیدا کردن
radio direction finding
U
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
pull oneself together
U
بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
to seek somebody out
U
جستجو برای پیدا کردن کسی
make out
U
معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
scare up
<idiom>
U
ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
to get the upper hand
U
برتری جستن تفوق پیدا کردن
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
leadingquestion
U
پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to get to somebody
[something]
U
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
warm to one's work
U
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
diachrony
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
to always find something to gripe about
U
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
fitcall finding
U
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pick up somebody
U
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
curve fitting
U
روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself.
U
زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
mine watching
U
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
bessel method
U
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
substantialize
U
اساس دادن یا اساس پیدا کردن
axiomatical
U
پیدا
indiscernible able
U
نا پیدا
apparent
U
پیدا
in a good light
U
پیدا
prosilient
U
پیدا
a rare bird
U
کم پیدا
phenomenal
U
پیدا
visibility
U
پیدا
visible
U
پیدا
phenomenally
U
پیدا
turn up
<idiom>
U
پیدا شدن
raise its head
U
پیدا شدن
open roof
U
بام پیدا
finder
U
پیدا کننده
scholastic agent
U
شاگرد پیدا کن
spottable
U
پیدا کردنی
trover
U
چیز پیدا ده
exposure
U
پیدا شدن
exposures
U
پیدا شدن
trove
U
چیز پیدا شده
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
he looks malice
U
ازسیمای او پیدا است
escrow
U
اجرایی پیدا میکند
get at able
یافتنی پیدا کردنی
new discovered
U
تازه پیدا شده
primigenial
U
نخست پیدا شده
i am through with my work
U
ازکارفراغت پیدا کردم
show up
<idiom>
U
سر و کله اش پیدا می شود
pvogenous
U
از چرک پیدا شده
It showed on his face.
U
از صورتش پیدا بود
if he has found it
U
اگر ان را پیدا کرده باشد
self born
U
پیدا شده در نفس انسان
pot luck
U
هرچه دردیگ پیدا شود
object symptoms
U
نشانههای پیدا یا بیرون نما
Help me find my keys.
U
کمک کن کلیدهایم را پیدا کنم
Fetch a doctor at once.
U
زود یک دکتر پیدا کن بیاور
It I get the time . If I could spare sometime. If I round to it.
U
اگر رسیدم( فرصت پیدا شد )
The mountain peak is not in sight.
U
قله کوه پیدا نیست
neptunian
U
ازاب پیدا شده نپتونی
I couldnt find the way back.
U
نتوانستم راه بر گشت را پیدا کنم
Did you ever find that pen you lost ?
U
قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
needle in a haystack
<idiom>
U
چیزی که خیلی سخت پیدا بشه
prominently
U
بطور پیدا یا اشکارا برجسته وار
Good oranges are very scarce .
U
پرتقال خوب خیلی کم پیدا می شود
I found a hair in the soup .
U
توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion).
U
اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
Are there any houses for sale in these parts?
U
این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
Can you find me a porter?
U
آیا میتوانید برای من یک باربر پیدا کنید؟
vinous eloquence
U
فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
bench jockey
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
the ship is hull down
U
کشتی چندان دوراست که تنه ان پیدا نیست
bench warmer
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
kentish rag
U
یکجورسنگ اهک سخت که درkent پیدا میشود
we cannot trace the petitioner
U
نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
scrape up
<idiom>
U
پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
Our company has some pecuniary difficulties .
U
شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
I racked ( cudgeled ) my brain to find a solution .
U
به مغزم فشارآوردم تا راه حلی پیدا کنم
rigor mortis
U
جمود نعشی که 6 تا 01ساعت پس از مرگ پیدا میشود
attributively
U
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
these room let well
U
نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
issue of law
U
نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
it is of a wide distribution
U
در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Can you find me a babysitter?
U
آیا میتوانید برای من یک پرستار بچه پیدا کنید؟
Is there an inexpensive restaurant around here?
U
آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
Is there an inexpensive restaurant around here?
U
آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
mark of mouth
U
نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است
The planes pin- pointed the enemy targets .
U
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
logoriph
U
یکجور جدول معمایی که باقلب حروف پیدا میشود
i do it at odd moments
U
هر وقت فرصت پیدا کنم ان کار را انجام میدهم
flagging
U
قرار دادن یک نشانگر در یک موضوع تا بعداگ راحت پیدا شود
Lets go to my house for pot luck .
U
برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
They have come out with a new gimmick to attract customers .
U
کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
nominative appositive
U
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
rontgen
U
نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
checking
U
نرم افزاری که در برنامه یا نوشتار داده یا کد آن خطایی را پیدا میکند
keloid or cheloid
U
یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
compiler
U
خصوصیتی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکند خطاها را پیدا کند
acanthosisnigricans
U
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
lost ball
U
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
justifications
U
انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
justification
U
انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
subroutine
U
کد زیر تابع که در حافظه پس از پیدا شدن دستور فراخوانی کپی میشود
pausal form
U
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
spatial measurement
U
روش ای که به کامپیوتر امکان میدهد تا محل نشانه گر را در سه بعدی پیدا کند
seeking
U
زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
money spinner
U
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
one should not drop the pilot
U
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
seek
U
زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
seeks
U
زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
gargoyle
U
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyles
U
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gopher
U
سیستمی که به کاربر امکان میدهد که اطلاعات و فایلهای ذخیره شده در اینترنت را با مجموعهای دستورات پیدا کند
electromagnet
U
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
away
U
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
waltz three
U
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
debugger
U
نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند
averages
U
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
U
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaged
U
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
step through
U
عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
averaging
U
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
we had a narrow majority
U
بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
asopportunity offers
U
هر وقت فرصتی پیدا شود هر وقت دست بدهد
searched
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
veronica
U
ابزاری که با Gopher کار میکند تا به کاربر کمک کند تا اطلاعات یا فایل راروی WWW پیدا کند
actinism
U
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
pythogenic
U
پیدا شده از چرک یا گندیدگی زاده چرک
iceblink
U
روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
it smells sour
U
از بوی ان پیدا است که ترش شده است
acoustic coupler
وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
searches
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searched
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
faulted
U
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
fault
U
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
faults
U
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
unbowed
U
انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
LRU
U
الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند
Viewdata
U
سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
bill of rights
U
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
least recently used algorithm
U
الگوریتمی که صفحه حافظه که پیش از همه دستیابی شده بود را پیدا میکند و پاک میکند تا فضا برای صفحه بعد ایجاد شود
fastest
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
tracings
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
speaking with prosecutor
U
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
clogged ink jet nozzles
U
اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
whitest
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
white
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whiter
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
EDO memory
U
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com