English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
rig in U باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
running spare U قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work U عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
rigged U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rebuilds U نوسازی کردن قطعات
rebuild U نوسازی کردن قطعات
assemble U سوار کردن قطعات
assembles U سوار کردن قطعات
assembled U سوار کردن قطعات
renovation U تجدید قطعات کردن
quadrat U به قطعات مستطیل تقسیم کردن
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
connection of loom pieces U متصل کردن قطعات دار [قالی]
parcel U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
recondition U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
foldboat U قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
reconditioned U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
fishplate U قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
carburizing U گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
take down U پیاده کردن
demodulation U پیاده کردن
disembark U پیاده کردن
dismantlement U پیاده کردن
disembarks U پیاده کردن
disembarking U پیاده کردن
disembarked U پیاده کردن
unset U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن
disassemble U پیاده کردن
dismounts U پیاده کردن
dismantle U پیاده کردن
dismantled U پیاده کردن
dismount U پیاده کردن
set down U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
dosmount command U فرمان پیاده کردن
staking U پیاده کردن مسیر
dismantled U پیاده کردن موتور
pedestrianize U پیاده روی کردن
pedestrianized U پیاده روی کردن
dismounting U پیاده کردن یا شدن
dismantle U پیاده کردن موتور
dismounts U پیاده کردن یا شدن
pedestrianizes U پیاده روی کردن
pedestrianizing U پیاده روی کردن
dismantles U پیاده کردن موتور
setting out U پیاده کردن مسیر
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
dismount U پیاده کردن یا شدن
setting out U پیاده کردن نقشه
dismantling U پیاده کردن موتور
pads U پیاده سفر کردن
pad U پیاده سفر کردن
pedestrianised U پیاده روی کردن
pedestrianises U پیاده روی کردن
pedestrianising U پیاده روی کردن
disassembly U پیاده کردن موتور
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
walk U گردش کردن پیاده رفتن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
terminal U محل پیاده وسوار کردن بارها
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
terminals U محل پیاده وسوار کردن بارها
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
disassemble U پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
cryptodevice U وسایل رمز کردن
salvaged U اوراق کردن وسایل
salvages U اوراق کردن وسایل
salvaging U اوراق کردن وسایل
mounting U سوار کردن وسایل
salvage U اوراق کردن وسایل
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
air landing U پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
stack U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cannibalised U محل اوراق کردن وسایل
cannibalising U محل اوراق کردن وسایل
stacks U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cannibalizes U محل اوراق کردن وسایل
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
stacked U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com