English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
advanced pawn U پیاده پیش رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindled U رفته رفته کوچک شدن
dwindles U رفته رفته کوچک شدن
dwindling U رفته رفته کوچک شدن
to peter out U رفته رفته کوچک شدن
dwindle U رفته رفته کوچک شدن
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
short tempered U از جا در رفته
departed U رفته
by inches U رفته رفته
inchmeal U رفته رفته
in process of time U رفته رفته
thrawart U در رفته
gradually U رفته رفته
dislocated U در رفته
bit by bit <adv.> U رفته رفته
by degrees <adv.> U رفته رفته
frenetical U از جا در رفته
gradually <adv.> U رفته رفته
consumptive U تحلیل رفته
frantic U ازکوره در رفته
emaciated U گوشت رفته
pallid U رنگ رفته
by and large <idiom> U روی هم رفته
day a day U روی هم رفته
consumptives U تحلیل رفته
averagly U روی هم رفته
windswept U بر باد رفته
in the lump U روی هم رفته
averaged U روی هم رفته
on average [on av.] U روی هم رفته
defunct U ازبین رفته
sunken U فرو رفته
madding U از کوره در رفته
smudgiest U رنگ و رو رفته
weatherbeaten U رنگ و رو رفته
smudgier U رنگ و رو رفته
on a par U روی هم رفته
deep-set U فرو رفته
retreating forehead U پیشانی تو رفته
it has escaped my remembrance U از خاطرم رفته
neater U شسته و رفته
red-hot U ازجادر رفته
overalls U رویهم رفته
smudgy U رنگ و رو رفته
unbridle U مهاردر رفته
truncated soil U خاک رو رفته
pulled U تحلیل رفته
all in all U روی هم رفته
averaging U روی هم رفته
he knew that i had gone U او میدانست که من رفته ام
altogether U روی هم رفته
extinct U ازبین رفته
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
jitters U از کوره در رفته
overseen U غلط رفته
all told U روی هم رفته
first and last U روی هم رفته
appointed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
frenzied U ازجا در رفته
i have been to paris U پاریس رفته ام
applied <adj.> <past-p.> U بکار رفته
average U روی هم رفته
iam bored U حوصله ام سر رفته
averaged U روی هم رفته
averages U روی هم رفته
deployed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
installed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
chafed U پوست رفته
neat U شسته و رفته
overall U رویهم رفته
gone <adj.> U از دست رفته
in the a U روی هم رفته
away U غایب رفته
cavetto U [پخی تو رفته]
inserted <adj.> <past-p.> U بکار رفته
exhausted U تحلیل رفته
neatest U شسته و رفته
off shade U رنگ رفته
neat U شسته و رفته مرتب
power U توان از دست رفته
revendication U استردادزمین ازدست رفته
what is done cannot be undone U اب رفته بجوی برنمیگردد
neater U شسته و رفته مرتب
neatest U شسته و رفته مرتب
we cannot undo the past U اب رفته بجوی برنمیگردد
he must have gone U باید رفته باشد
saddle nose U بینی فرو رفته
he is off to the war U رفته است به جنگ
retreating chin U چانه عقب رفته
you are mistaken U خطا رفته اید
powered U توان از دست رفته
powering U توان از دست رفته
lost U از دست رفته ضایع
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
sunken eyes U چشمان فرو رفته
income forgone U درامداز دست رفته
washed up U بکلی تحلیل رفته
ha-ha U دیوار فرو رفته
paler U رنگ رفته بی نور
furibund U اشفته ازجادر رفته
forged side U سطح فرو رفته
tacky U رنگ ورو رفته
As limp as a rag. U شل واز حال رفته
pale U رنگ رفته بی نور
Vanished(shattered, dashed) hopes. U امیدها ی بر باد رفته
powers U توان از دست رفته
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
lorn U از دست رفته بربادرفته
immersed in debt U فرو رفته در فرض
palest U رنگ رفته بی نور
I feel pins and needles in my foot. U پایم خواب رفته
lost chain U زنجیره از دست رفته
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
the cork went off with apop U چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
wear off U فرسوده و از بین رفته شدن
macaroni U ماکارونی جوان خارج رفته
sold U فروخته شده بفروش رفته
lost cause U جنبش یا آرمان از دست رفته
to count for lost U از دست رفته بحساب آوردن
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
up to the ears U غرق سرا پا فرو رفته
ingesta U موادی که داخل بدن رفته
I have something in my eye. U چیزی توی چشمم رفته.
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
lost U از دست رفته تلف شده
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
opportunity cost U هزینه فرصت از دست رفته
lost causes U جنبش یا آرمان از دست رفته
She wI'll be a loser if she refuses. U اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
to join the majority U رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
intakes U جای ابگیری نیروی بکار رفته
To make amends to someone for an injury. U وقت از دست رفته جبران کردن
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
intake U جای ابگیری نیروی بکار رفته
shopworn U کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone . U نمی دانم کدام گوری رفته است
It is an absolute chaos. U همه رشته کارها از دست در رفته است
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
sell-outs U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
Vxtreme U قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
mattoid U کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
drag U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
quasi U بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
gapeworm U یکجورکرم که درگلوی مرغ رفته راه نفس کشیدن انرامی بند د
weathered rocks U خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
Nothing can.compensate for the loss ones health. U هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
poppyhead U تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
Cinquecento U [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
abio U کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
pavements U پیاده رو
impledge U پیاده
footpath U پیاده رو
footer U پیاده رو
foot slogger U پیاده
pedestrian bridge U پل پیاده رو
footway U پیاده رو
walk U پیاده رو
walked U پیاده رو
ganway U پل پیاده رو
foot bridge U پل پیاده رو
foot bank U پیاده رو
walks U پیاده رو
afoot U پیاده
footpaths U پیاده رو
foot infantry U پیاده
pavement U پیاده رو
sidewalks U پیاده رو
sidewalk U پیاده رو
infantry U پیاده
on of U پیاده
peripatetic U پیاده رو
pignorate U پیاده
pedestrian U پیاده
dismounted U پیاده
side walk U پیاده رو
pedestrians U پیاده
walkway U پیاده رو
walkways U پیاده رو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com