English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kern U پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cottier U روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
hibernicism U ضرب المثل یا گفتار ایرلندی ملیت ایرلندی
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
paddies U ایرلندی
paddy U ایرلندی
irish bridge U پل ایرلندی
irish gaelic U ایرلندی
Irishwoman U زن ایرلندی
irish man U ایرلندی
Irish U ایرلندی
irish woman U زن ایرلندی
Irishwomen U زن ایرلندی
hibernian U ایرلندی زبان
shamrocks U شبدر ایرلندی
Irishmen U مرد ایرلندی
milesian U مرد ایرلندی
Irishman U مرد ایرلندی
shamrock U شبدر ایرلندی
bogtrotter U باطلاق کردیعنی ایرلندی
hurler U بازیگر هاکی ایرلندی
Cashel U [استحکامات دفاعی ایرلندی]
kil U حجره راهب ایرلندی
irishize U ایرلندی ماب کردن
pot(heen U ویسکی قاچاقی ایرلندی
eric U خون بهای ایرلندی
irish terrier U سگ کوچک ایرلندی ازنژاد تریر
rapparee U سرباز اجیر و سیار ایرلندی
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
og U الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
ceilidh U مهمانیهمراهبا رقصو آواز اسکاتلندیو ایرلندی
irishism U عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
irish coffee U قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
clochan U [ساختمان مدور ایرلندی که شبیه کندوی زنبور عسل بود.]
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
russetting U روستایی
villagers U روستایی
russeting U روستایی
rural U روستایی
loblolly U روستایی
tao U روستایی
villager U روستایی
rustic U روستایی
yokel U روستایی
cottagers U روستایی
churl U روستایی
cottager U روستایی
agrestic U روستایی
muzhik or moujik U روستایی
peasants U روستایی
hawbuck U روستایی کم رو
peasant U روستایی
bucolic U روستایی
clodhopper U روستایی
clodhoppers U روستایی
yokels U روستایی
boors U روستایی
boor U روستایی
ruralist U روستایی
Ferme ornee U [روستایی]
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
hoyden U روستایی بی تربیت
predial or prae U کشتی روستایی
puli U سگ روستایی مجارستانی
cottage industry U صنعت روستایی
cottage industries U صنعت روستایی
ruralize U روستایی شدن
villatic U روستایی دهاتی
cottages U خانه روستایی
musette U یکجوررقص روستایی
hobnail U دهاتی روستایی
municipal road U راه روستایی
cottage U خانه روستایی
diamond-faced U روستایی سازی
plough boy U جوانک روستایی
russet U روستایی ضخیم
isolated electric plant U نیروگاه روستایی
gammer U پیر زن روستایی
rurality U زندگی روستایی
swain U جوان روستایی
pastoralism U سبک شعر روستایی
snowshed U پناهگاه روستایی در برابربرف
peasntry U حالت یا خوی روستایی
rustic manners U اطوار روستایی یا ناهنجار
ruralization U ایجاد زندگی روستایی
bumpkin U روستایی نادان یا کودن
gaffers U پیر مرد روستایی
country seats U خانهی بزرگ روستایی
countrified U روستایی روستا صفت
vertical loom U دار روستایی [قالی]
countryfied U روستایی روستا صفت
country seat U خانهی بزرگ روستایی
cot U کلبه روستایی [حقیر]
hawbuck U روستایی بیدست وپا
georgic U وابسته به کشاورزی روستایی
gaffer U پیر مرد روستایی
bumpkins U روستایی نادان یا کودن
pastorale U شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
idyl U چکامه درباره زندگی روستایی
idyll U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyl U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
a rural backwater U محل روستایی عقب افتاده
pastoralist U سازنده شعرهای روستایی چوپان
grange U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
granges U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idylls U چکامه درباره زندگی روستایی
idylls U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyll U چکامه درباره زندگی روستایی
jacquerie U شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
vestal U روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cotter U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cottar U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
pop goes the weasel U یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
footway U پیاده رو
footer U پیاده رو
foot bridge U پل پیاده رو
foot infantry U پیاده
sidewalk U پیاده رو
foot slogger U پیاده
pedestrian bridge U پل پیاده رو
pavement U پیاده رو
foot bank U پیاده رو
infantry U پیاده
pedestrian U پیاده
infantry man U پیاده
footpaths U پیاده رو
footpath U پیاده رو
pignorate U پیاده
pavements U پیاده رو
on of U پیاده
dismounted U پیاده
pedestrians U پیاده
ganway U پل پیاده رو
impledge U پیاده
sidewalks U پیاده رو
walks U پیاده رو
peripatetic U پیاده رو
afoot U پیاده
paths U پیاده رو
walkway U پیاده رو
side walk U پیاده رو
walk U پیاده رو
walked U پیاده رو
walkways U پیاده رو
path U پیاده رو
armored infantry U پیاده زرهی
zebra crossings U خط عابر پیاده
armored infantry U پیاده مکانیزه
zebra crossing U خط عابر پیاده
banquette U نیمکت پیاده رو
implementation U پیاده سازی
to walk . To go on foot. U پیاده رفتن
infantry man U سرباز پیاده
walkabouts U گردش پیاده
walkabouts U مسافرت پیاده
walkabout U گردش پیاده
disembarking U پیاده کردن
pedestrian crossing U گذرگاه پیاده
disembarked U پیاده شدن
pedestrian crossings U گذرگاه پیاده
disembarked U پیاده کردن
disembark U پیاده شدن
disembark U پیاده کردن
wayfaring U پیاده روی
humps U پیاده روی
humping U پیاده روی
hump U پیاده روی
dismantle U پیاده کردن
knight of the road U راهزن پیاده
walkabout U مسافرت پیاده
infantry U سرباز پیاده
impledge U پیاده شطرنج
disembarkation U پیاده شدن
dismantlement U پیاده کردن
get down U پیاده شدن
pad U دزد پیاده
ganger U مسافر پیاده
foot passenger U پیاده پا رهسپار
footsoldier U سرباز پیاده
footpad U راهزن پیاده
foot slugger U سرباز پیاده
foot infantry U پیاده نظام
grabby U سرباز پیاده
pads U دزد پیاده
counterpawn U پیاده متقابل
dismantling U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
dismantled U پیاده کردن
demodulation U پیاده کردن
demodulator U پیاده کننده
disassemble U پیاده کردن
foot passenger U مسافر پیاده
infantry U پیاده نظام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com