English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
psychologize U پژوهش روانشناسی کردن روانکاوی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psychanalyze U روانکاوی کردن
researching U پژوهش کردن
researches U پژوهش کردن
researched U پژوهش کردن
research U پژوهش کردن
herborize U پژوهش درگیاهان کردن
to go cold turkey U یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
gestalt psychology U روانشناسی گشتالت روانشناسی هیات نگر
psychological U عملیات روانی مربوط به روانشناسی روانشناسی
genetic psychology U روانشناسی تکوینی روانشناسی ژنتیکی
depth psychology U روانکاوی
neopsychoanalysis U نو روانکاوی
analytic U روانکاوی
analytical U روانکاوی
psychoanalysis U روانکاوی
didactic psychoanalysis U روانکاوی اموزشی
didactic analysis U روانکاوی اموزشی
psychoanalytic U وابسته به روانکاوی
classical psychoanalysis U روانکاوی کلاسیک
experiments U پژوهش
appeals U پژوهش
monographs U تک پژوهش
appealed U پژوهش
research U پژوهش
appeal U پژوهش
researched U پژوهش
researching U پژوهش
researches U پژوهش
monograph U تک پژوهش
experimented U پژوهش
investigation U پژوهش
investigations U پژوهش
experiment U پژوهش
experimenting U پژوهش
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
field work U پژوهش میدانی
herborization U پژوهش درگیاهان
research method U شیوه پژوهش
unappealabe U پژوهش ناپذیر
research method U روش پژوهش
inappealable U پژوهش ناپذیر
research design U طرح پژوهش
chemical research U پژوهش شیمیایی
object of appeal U پژوهش خواسته
operation research U پژوهش عملیاتی
appellee U پژوهش خوانده
courts of appeal U دادگاه پژوهش
psychical research U پژوهش فراروانی
pure research U پژوهش محض
inappellable U پژوهش ناپذیر
boarding party U گروه پژوهش
court of appeal U دادگاه پژوهش
boarding parties U گروه پژوهش
appellant U پژوهش خواه
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
survey research U پژوهش زمینه یاب
appealable U قابل پژوهش خواهی
action research U پژوهش عمل نگر
Scientific research. U تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
respondent U پژوهش خواه مستانف علیه
psychognosis U تحقیقات روانی روان پژوهش
psychognosy U تحقیقات روانی روان پژوهش
respondents U پژوهش خواه مستانف علیه
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
psychology U روانشناسی
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
existential psychology U روانشناسی وجودی
functional psychology U روانشناسی کارکردی
personnel psychology U روانشناسی استخدامی
military psychology U روانشناسی نظامی
criminal psychology U روانشناسی کیفری
animal psychology U روانشناسی حیوانی
clinical psychology U روانشناسی بالینی
counseling psychology U روانشناسی مشاورهای
experimental psychology U روانشناسی ازمایشی
philosophical psychology U روانشناسی فلسفی
school psychology U روانشناسی اموزشگاهی
social psychology U روانشناسی اجتماعی
applied psychology U روانشناسی کاربردی
folk psychology U روانشناسی قومی
deliriousness U دیوانگی [روانشناسی]
child psychology U روانشناسی کودک
forensic psychology U روانشناسی قانونی
analytical psychology U روانشناسی تحلیلی
comparative psychology U روانشناسی تطبیقی
armchair psychology U روانشناسی مجلسی
consulting psychology U روانشناسی مشاورهای
organizational psychology U روانشناسی سازمانی
industrial psychology U روانشناسی صنعتی
depth psychology U روانشناسی عمقی
general psychology U روانشناسی عمومی
pedagogical psychology U روانشناسی پرورشی
medical psychology U روانشناسی پزشکی
educational psychology U روانشناسی پرورشی
aviation psychology U روانشناسی هوانوردی
individual psychology U روانشناسی فردنگر
mathematical psychology U روانشناسی ریاضی
piagetian psychology U روانشناسی پیاژهای
occupational psychology U روانشناسی شغلی
psychologic U وابسته به روانشناسی
psycholinguistics U روانشناسی زبان
differential psychology U روانشناسی افتراقی
pseudopsychology U شبه روانشناسی
physiological psychology U روانشناسی فیزیولوژیکی
mass psychology U روانشناسی توده ها
organismic psychology U روانشناسی ارگانیسمی
developmental psychology U روانشناسی رشد
political psychology U روانشناسی سیاسی
abnormal psychology U روانشناسی نابهنجاری
vector psychology U روانشناسی بردار نگر
community psychology U روانشناسی اجتماع نگر
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
deep sleep U خواب عمیق [روانشناسی]
introspective psychology U روانشناسی درون نگر
hormic psychology U روانشناسی غایت نگر
slow-wave sleep [SWS] U خواب عمیق [روانشناسی]
s r psychology U روانشناسی محرک- پاسخ
need for affection U مهر طلب [روانشناسی]
personalistic psychology U روانشناسی شخص نگر
deliriousness U پرت گویی [روانشناسی]
atomistic psychology U روانشناسی جزء نگر
deliriousness U روان آشفتگی [روانشناسی]
deliriousness U هذیان گویی [روانشناسی]
Jungian U پیروی یونگ [روانشناسی]
objective psychology U روانشناسی عینی نگر
succorance U مهر طلب [روانشناسی]
structural psychology U روانشناسی ساخت گرا
environmental psychology U روانشناسی محیط نگر
imaginary friends U دوستان خیالی [روانشناسی]
topological psychology U روانشناسی مکان نگر
consumer psychology U روانشناسی مصرف کننده
association psychology U روانشناسی تداعی گرا
ethnopsychology U روانشناسی قوم شناختی
act psychology U روانشناسی عمل نگر
cross cultural psychology U روانشناسی میان فرهنگی
phenomenological psychology U روانشناسی پدیدار نگر
stimulus response psychology U روانشناسی محرک- پاسخ
neuropsychology U روانشناسی عصب شناختی
subjective psychology U روانشناسی ذهنی گرا
faculty psychology U روانشناسی قوای ذهنی
deep sleep U مراحل سوم و چهارم خواب [روانشناسی]
slow-wave sleep [SWS] U مراحل سوم و چهارم خواب [روانشناسی]
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
behaviorism U مکتب روانشناسی برمبنای رفتار و ادراکات فرد
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com