Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
claque
U
پول گرفته اند دست بزنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
passing bell
U
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
pasquinade
U
جرشفت هجو نامهای که درجایگاه عمومی بزنند
to beat the egg-white until it is stiff
U
سفیده تخم مرغ را آنقدر بزنند که سفت شود
plough land
U
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
gibus
U
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
pious fraud
U
حیلهای که به دستاویزمذهبی برای مقاصد پیک مذهبی بکسی بزنند
frumenty
U
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
litmus
U
ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
mistful
U
مه گرفته
thick
U
گرفته
fustiest
U
بو گرفته
fustier
U
بو گرفته
thicker
U
گرفته
muzzy
U
گرفته
pokey
U
گرفته
uptight
U
گرفته
thickest
U
گرفته
dull
U
گرفته
fusty
U
بو گرفته
low spirited
U
گرفته
low-spirited
U
گرفته
addicted
U
خو گرفته
clouded
U
گرفته
gruff
U
گرفته
muggy
U
گرفته
rancid
U
بو گرفته
fogbound
U
مه گرفته
sombrous
U
گرفته
comate
U
مه گرفته
dulls
U
گرفته
dulling
U
گرفته
dullest
U
گرفته
duller
U
گرفته
dulled
U
گرفته
bunged up
U
قی گرفته
adopted
U
گرفته
hoarser
U
گرفته
air less
U
گرفته
accustomed
خو گرفته
chock full
U
گرفته
hoarse
U
گرفته
heartsore
U
دل گرفته
darksome
U
گرفته
hoarsest
U
گرفته
brumous
U
مه گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
choky
U
گرفته
derivative
U
گرفته شده
to d. itself
U
گرفته شدن
triste
U
گرفته محزون
dulled
U
کندشدن گرفته
tristful
U
گرفته محزون
dullest
U
کندشدن گرفته
rheumatic
U
رماتیسم گرفته
dulls
U
کندشدن گرفته
duller
U
کندشدن گرفته
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
dulling
U
کندشدن گرفته
patinated
U
زنگار گرفته
fonder
U
انس گرفته
rainy
U
تر رگبار گرفته
began
U
دست گرفته
pokier
U
گرفته دلگیر
filmy
U
غبار گرفته
reposing upon
U
قرار گرفته بر
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
patinous
U
کبره گرفته
pokiest
U
گرفته دلگیر
poky
U
گرفته دلگیر
divorcee
U
زن طلاق گرفته
divorcees
U
زن طلاق گرفته
drippy
U
هوای گرفته
fondest
U
انس گرفته
hoarsely
U
بطور گرفته
maggoty
U
کرم گرفته
filmiest
U
غبار گرفته
filmier
U
غبار گرفته
airless
U
گرفته یا دم کرده
cerated
U
موم گرفته
mity
U
کزم گرفته
Are you kidding ? Are you being funny?
U
شوخیت گرفته ؟
mistful
U
میغ گرفته
addicts
U
: خو گرفته معتاد
addict
خو گرفته معتاد
wont
U
خو گرفته عادت
smoky
U
دود گرفته
solemn
U
گرفته موقرانه
medalled
U
مدال گرفته
caught
U
گرفته شده
on the panel
U
جزوصورت گرفته
dull
U
کندشدن گرفته
in mourning
U
چرک گرفته
blear eyes
U
چشمان قی گرفته
measly
U
کرم گرفته
fond
U
انس گرفته
blear
U
گرفته وتاریک
leaded
U
سرب گرفته
eerie
U
ترساننده گرفته
derivatives
U
گرفته شده
aeruginous
U
زنگ گرفته
verminous
U
شپش گرفته
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
foul house
U
چشمی گرفته لنگر
skim
U
شیر خامه گرفته
skims
U
شیر خامه گرفته
included
U
دور گرفته شده
lower
U
هوای گرفته وابری
lour
U
گرفته شدن عبوس
lowered
U
هوای گرفته وابری
lowering
U
هوای گرفته وابری
malty
U
خو گرفته به ابجو خوری
skimmed milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
nidicolous
U
در اشیانه قرار گرفته
my time is occupied
U
وقتم گرفته است
i had been caught
U
گرفته شده بودم
mucid
U
بوزک زده بو گرفته
lowers
U
هوای گرفته وابری
cut nails
U
ناخنهای گرفته یا چیده
in contemplation
U
درنظر گرفته شده
low-key
U
دارای صدای گرفته
skim milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
sultrily
U
بطور دم گرفته یا گرم
game
U
شکار گرفته شده
funky
U
بوی ناه گرفته
He was choking .
U
گلویش گرفته بود
She was depressed.
U
دلش گرفته بود
My left leg is in plaster .
U
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
AC
U
گرفته شده است
to be tuned in to a channel
U
کانالی را گرفته باشند
skimmed
U
شیر خامه گرفته
low key
U
دارای صدای گرفته
mossy
U
خزه گرفته باتلاقی
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
patinous
U
زنگارگرفته جرم گرفته
underlying
U
در زیر قرار گرفته
putrid flesh
U
گوشت گندیده یا بو گرفته
captured material
U
وسایل گرفته شده از دشمن
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
hard bitten
U
سخت گاز گرفته شده
jugate
U
روی هم قرار گرفته جفت
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
bloods hot eyes
U
چشمان قرمز و خون گرفته
capsulate
U
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
integrated intensity
U
شدت انتگرال گرفته شده
throatiest
U
دارای صدای گرفته وخشن
we are beset with dangers
U
خطرها ما را فرا گرفته اند
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
throatier
U
دارای صدای گرفته وخشن
parrot learned
U
طوطی وار یاد گرفته
weanling
U
کودک تازه از شیر گرفته
semidiurnal
U
در نصف روز انجام گرفته
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
throaty
U
دارای صدای گرفته وخشن
woofer
U
دارای صدای کوتاه و گرفته
tried
U
در محک ازمایش قرار گرفته
oppressed
U
تحت ستم قرار گرفته
blighted
U
زنگ زده شپشه گرفته
designed
U
در نظر گرفته شده مخصوص
subereous
U
از چوب پنبه گرفته شده
bluer
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
blue
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
leachate
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
leach
[liquid formed by leaching]
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
bloodshot
U
سرخ وورم کرده خون گرفته
zero hour
<idiom>
U
لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
prussic acid
U
اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
The car is on fire.
U
اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
Silence prevailed every where.
U
سکوت همه جا را فرا گرفته بود
on board computer
U
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
bluest
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
Everybody stands in awe of him.
U
ازهمه زهر چشم گرفته است
it follows necessarily that
U
ناچار این نتیجه گرفته میشود
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
bleary
U
دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
arrowroot
U
نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
The rumour is gaining ground that …
U
این شایعه قوت گرفته است که ...
foul hooked
U
ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
endorsee
U
کسی که به نام اوفهر نویسی صورت گرفته
give a catch
U
زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
I was bitten by a dog.
U
من توسط
[بوسیله]
سگی گاز گرفته شدم.
Is this seat taken?
U
آیا این صندلی گرفته شده است؟
ordinee
U
کسیکه تازه درجه شماسی گرفته است
his leg rested on a stone
U
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
A further increase is considered unlikely
[regarded as unlikely]
.
U
افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
inland duty
U
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
enclave
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclaves
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
intake
U
مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
cathectic
U
تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
speed traps
U
مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
intakes
U
مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
anti propeller end
U
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com