English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
onother's money U پول شخصی دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
palmtop U کامپیوتر شخصی که آن قدر کوچک است که در یک است جا میشود و با دست دیگر پردازش میشود
to lose track [of] U فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
Other Matches
f.drss U جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
ones U شخصی
personas U شخصی
personae U شخصی
persona U شخصی
informal U شخصی
civilian U شخصی
personable U شخصی
privates U شخصی
private U شخصی
one U شخصی
personal U شخصی
civilians U شخصی
some one U شخصی
civil U شخصی
self intrest U نفع شخصی
personal affairs U امور شخصی
self will U اراده شخصی
whoso U هر شخصی که باشد
by end U غرض شخصی
self interest U غرض شخصی
self interest U نفع شخصی
personal action U دعوی شخصی
passanger car U اتومبیل شخصی
particular good U عین شخصی
proenomen U نام شخصی
hire out <idiom> U اجاره شخصی
personal pronoun U ضمیر شخصی
personal computing U محاسبات شخصی
personal constructs U سازههای شخصی
personal requirment U احتیاجات شخصی
personal property U اموال شخصی
personal remarks U انتقادات شخصی
personal influence U نفوذ شخصی
personal interest U نفع شخصی
personal motive U غرض شخصی
private motive U غرض شخصی
personal outlays U هزینههای شخصی
personal ownership U مالکیت شخصی
oomph U چاذبه شخصی
personal property U مایملک شخصی
personal requirment U حوائج شخصی
personal right U حقوق شخصی
personal saving U پس انداز شخصی
personal error U خطای شخصی
personal exemptions U معافیتهای شخصی
personalty U دارایی شخصی
personalty U اموال شخصی
personalized form letter U فرم شخصی
personal staff U ستاد شخصی
personal service U ابلاغ شخصی
somebody U یک شخص شخصی
self-interest U نفع شخصی
personal identity U هویت شخصی
personal income U درامد شخصی
personal service U خدمت شخصی
private property U دارایی شخصی
backcourt foul U خطای شخصی
personal pronouns U ضمائر شخصی
whosoever U هر شخصی که باشد
personal computer U کامپیوتر شخصی
personal computers U کامپیوتر شخصی
A private car. U اتوموبیل شخصی
paraphernalia U اموال شخصی زن
ea state in severalty U ملک شخصی
who U چه شخصی چه اشخاصی
informal observations U مشاهدات شخصی
under one's thumb <idiom> U زیرنظر شخصی
under one's belt <idiom> U میل شخصی
ibm personal computer U IBکامپیوتر شخصی
bomb scare U اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
idiograph U نشان شخصی
idols of the cave U اوهام شخصی
individual foul U خطای شخصی
personal effects U لوازم شخصی
self-employed U کار شخصی
very own <adj.> U خصوصی [شخصی]
separate estate U اموال شخصی زن
self employed U کار شخصی
on one's shoulders <idiom> U مسئولیت شخصی
individual income tax U مالیات بر درامد شخصی
toe the line <idiom> U انجام وفایف شخصی
duffle bag U کیسه لوازم شخصی
ibm personal computer xt U کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
ibm personal computer system/ U کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
in one's hair <idiom> U عصبانی کردن شخصی
own U شخصی مال خودم
home use entry U اعلامیه مصرف شخصی
valour U ارزش شخصی واجتماعی
turn (someone) on <idiom> U به هیجان آوردن شخصی
owned U شخصی مال خودم
owning U شخصی مال خودم
ibm personal computer at U کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
personal income tax U مالیات بر درامد شخصی
individualization of punshment U شخصی کردن مجازاتها
mend one's ways <idiom> U اثبات عادت شخصی
leave alone <idiom> U راحت گذاشتن (شخصی)
self-interested U در بند نفع شخصی
pin U شماره شناسایی شخصی
personal chattels U دارایی شخصی منقول
pinned U شماره شناسایی شخصی
author U شخصی که برنامه می نویسد
pinning U شماره شناسایی شخصی
paraphernal U وابسته به دارایی شخصی زن
unbeknownst U خارج از معلومات شخصی
owns U شخصی مال خودم
bye end U غرض شخصی قصدپنهان
unbeknown U خارج از معلومات شخصی
personal identification number U شماره شناسایی شخصی
bunched income U درامد خدمات شخصی
put in one's two cents <idiom> U به شخصی نظریه دادن
play (someone) for something <idiom> U به بازی گرفتن شخصی
self interested U در بند نفع شخصی
mannerism U اطوار واخلاق شخصی
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
theatergoer U شخصی که مکرر به تئاترمیرود
valor U ارزش شخصی واجتماعی
to hold in d. U درتصرف شخصی داشتن
privy seal U مهر شخصی پادشاه
in one's best interest U به صلاح خود شخصی
personalize U جنبه شخصی دادن به
self intrested U دربند نفع شخصی
self regard U حفظ منافع شخصی
fill (someone) in <idiom> U جزئیات را به شخصی گفتن
mannerisms U اطوار واخلاق شخصی
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
personal property U دارایی شخصی منقول
private property U دارایی شخصی بلامعارض
take for <idiom> U اشتباه شخصی برای چیزی
analyst U شخصی مسئلهای را بررسی میکند
get a grip of oneself <idiom> U کنترل کردن احساسات شخصی
analysts U شخصی مسئلهای را بررسی میکند
let (someone) have it <idiom> U شخصی را به سختی صدمه زدن
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
fair-weather friend <idiom> U شخصی که تنها دوست است
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
operators U شخصی که با کامپیوتر کار میکند
crackpot <idiom> U شخصی خنثی وبی اهمیت
musical chairs <idiom> U هر روز شخصی را سریککار گذاشتن
wear down <idiom> U زوار شخصی ازخستگی در رفتن
disposable income U درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
vectra pc tm U IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی AT
accessor U شخصی که به داده دسترسی دارد
To have selfish motives . to have an axe to grind. U غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
self-help U اعاشه از راه کار شخصی
stentor U شخصی که صدای بلندی دارد
chew out (someone) <idiom> U به شدت سرزنش کردن (شخصی)
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
ibm pc compatible computer U کامپیوتر شخصی سازگار باای بی ام
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
pc 00 U IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی XT
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
It's for my personal use. برای استفاده شخصی است.
self revelation U افشاء افکار واحساسات شخصی
name U کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
names U کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
stand up and be counted <idiom> U گفتن نظر شخصی درجمع
commercial water movement U حمل و نقل با کشتیهای شخصی
copy for private use U نسخه برای استفاده شخصی
lifeguard U نجات غریق محافظ شخصی
ex gratia U به خاطر میل یا علاقهی شخصی
ex-directory U شخصی که چنین شمارهای را دارد
self help U اعاشه از راه کار شخصی
pin down <idiom> U اجبار شخصی دربیان واقعیت
sender U شخصی که پیام ارسال میکند
senders U شخصی که پیام ارسال میکند
consulting U شخصی که نصیحات تخصصی میدهد
put one's own house in order <idiom> U سروسامان دادن کار شخصی
pull the rug out from under <idiom> U بهم ریختن نقشه شخصی
personal information manager U برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
lowerclassman U شخصی که از طبقه پایین است
operator U شخصی که با کامپیوتر کار میکند
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
woodworth personal data sheet U پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
tandy model 000hl U IBکامپیوتر شخصی سازگار باریزکامپیوتر XT
personal computing U استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
pim U برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
take to the cleaners <idiom> U همه پولهای شخصی رابردن
lightplane U هواپیمای شخصی کوچک وسبک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com