Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
haulage
U
پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bat allowance
U
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat money
U
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
pewage
U
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
accrued benefit
U
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
cw system
U
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
foreignism
U
رسم بیگانه بیگانه پرستی
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
fast
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
grooves
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
U
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup
U
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
U
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail
U
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
haul
U
حمل ونقل
hauled
U
حمل ونقل
hauls
U
حمل ونقل
hauling
U
حمل ونقل
transported
U
حمل ونقل
transporting
U
حمل ونقل
forwarding
U
حمل ونقل
transports
U
حمل ونقل
transportation
U
حمل ونقل
transport
U
حمل ونقل
amphibious lift
U
حمل ونقل اب خاکی
carries
U
حمل ونقل کردن
common carrier
U
متصدی حمل ونقل
wagoner
U
متصدی حمل ونقل
forwarding agent
U
متصدی حمل ونقل
carrying
U
حمل ونقل کردن
carried
U
حمل ونقل کردن
conveying capacity
U
فرفیت حمل ونقل
cost of transport
U
قیمت حمل ونقل
portable
U
قابل حمل ونقل
carry
U
حمل ونقل کردن
cabotage
U
حمل ونقل ساحلی
transportable
U
قابل حمل ونقل
portability
U
قابلت حمل ونقل
ammunition lift capability
U
فرفیت حمل ونقل مهمات
air delivery
U
حمل ونقل از راه هوا
cto
U
عامل حمل ونقل ترکیبی
transport means
U
وسیله بارکشی یاحمل ونقل
motor transport
U
حمل ونقل به وسیله خودرو
that right inheres in him
U
ان حق باو تعلق میگیرد
fully paid
U
که حقوق خودراتمام میگیرد
hydraulic cement
U
سیمانی که در زیر اب میگیرد
airy-fairy
U
کسی که خود را میگیرد
lighterage
U
حمل ونقل کالا بوسیله دوبه
tote
U
حمل ونقل کردن سوق دادن
totes
U
حمل ونقل کردن سوق دادن
toted
U
حمل ونقل کردن سوق دادن
mto
U
عامل حمل ونقل چند نوعه
carrier's risk
U
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
common carrier
U
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
toting
U
حمل ونقل کردن سوق دادن
lunt
U
کبریتی که بکندی اتش میگیرد
the freak takes him
U
وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
hooker
U
قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
hookers
U
قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
weaner
U
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
heliograph
U
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
it is very easily done
U
بسیار اسان انجام میگیرد
candlelit
U
اتاقیا میزیکهبا شمعنور میگیرد
all in contract
U
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
gangplank
U
سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
gangplanks
U
سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
harbor master
U
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
pay load
U
اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
fusion reactor
U
راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
undertaker
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
undertakers
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
bass clef
U
کلیدی که زیر f ومیان cقرار میگیرد
undertaking
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
nursling
U
بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
quantity allowance
U
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
aneroid
U
فشارسنجی که فشار مطلق رااندازه میگیرد
unhandy
U
ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
jet star
U
نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
dead weight
U
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weights
U
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
thereat
<adv.>
U
از آن بابت
items
U
بابت
as a result
<adv.>
U
از آن بابت
subsequently
<adv.>
U
از آن بابت
consequently
<adv.>
U
از آن بابت
thereupon
<adv.>
U
از آن بابت
at that
[at that provocation]
<adv.>
U
از آن بابت
therein
U
از ان بابت
particulars
U
بابت
item
U
بابت
thus
[therefore]
<adv.>
U
از آن بابت
thereat
U
از ان بابت
whereat
U
که از ان بابت
behalf
U
بابت
particular redemption
U
بابت
in this respect
<adv.>
U
از آن بابت
therefore
<adv.>
U
از آن بابت
as a consequence
<adv.>
U
از آن بابت
hence
<adv.>
U
از آن بابت
in this way
<adv.>
U
از آن بابت
concerns
U
بابت
insofar
<adv.>
U
از آن بابت
in so far
<adv.>
U
از آن بابت
for this reason
<adv.>
U
از آن بابت
in this sense
<adv.>
U
از آن بابت
concern
U
بابت
by impl
<adv.>
U
از آن بابت
in this manner
<adv.>
U
از آن بابت
in consequence
<adv.>
U
از آن بابت
by implication
<adv.>
U
از آن بابت
in this wise
<adv.>
U
از آن بابت
whereby
<adv.>
U
از آن بابت
in this vein
<adv.>
U
از آن بابت
as a result of this
<adv.>
از آن بابت
for that reason
<adv.>
U
از آن بابت
quarterback
U
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
quarterbacks
U
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
kelson or keelson
U
کالبدزیرین کشتی که روی تیرحمال قرار میگیرد
sheet lighning
U
برقی که روشنایی ان پخش شده همه جا را میگیرد
it is ridiculously small
U
بقدری کوچک است که ادم خنده اش میگیرد
regards
U
بابت باره
on my own account
U
بابت خودم
paticular
U
خصوصی بابت
on this score
U
از این بابت
regard
U
بابت باره
regarded
U
بابت باره
discs
U
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
disc
U
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
outwork
U
قسمتی از کار شرکت که توسط افرادخارجی انجام میگیرد
decalescence point
U
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
grandfather clocks
U
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
cross to bear/carry
<idiom>
U
رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
indian giver
U
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
grandfather clock
U
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
motor pool
U
گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
summit
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route
U
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance
U
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
for ones own hand
U
بابت خود شخص
sickleave
U
مرخصی بابت ناخوشی
In this matter
U
در این بابت
[قضیه]
gigabyte
U
یک هزار میلیون بابت
therewith
U
از ان بابت علاوه بر این
aliens
U
بیگانه
foreigner
U
بیگانه
foreigners
U
بیگانه
stranger
U
بیگانه
only
U
بس بیگانه
barbarians
U
بیگانه
outsider
U
بیگانه
outsiders
U
بیگانه
abroad
U
بیگانه
alien
U
بیگانه
foreign
U
بیگانه
peregrine
U
بیگانه
barbarous
U
بیگانه
exotic
U
بیگانه
barbarian
U
بیگانه
peregrin or rine
U
بیگانه
strange
U
بیگانه
oversea
U
بیگانه
strangest
U
بیگانه
xenophobe
U
بیگانه
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
design points
U
ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
hot test
U
تست استاتیک موتور راکت که در ان احتراق واقعی صورت میگیرد
on the score of neglect
U
بعنوان غفلت ازاین بابت
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
social security contributions
U
پرداختی بابت تامین اجتماعی
xenophobe
U
بیگانه ترس
phagocytosis
U
بیگانه خواری
xenophilous
U
بیگانه پرست
xenoplastic
U
همزیست با بیگانه
xenophobe
U
دشمن بیگانه
xenophile
U
بیگانه پرست
xenophile
U
بیگانه دوست
xenocentrism
U
بیگانه محوری
holozoic
U
بیگانه خوار
outlandish
U
بیگانه وار
loanword
U
واژه بیگانه
overseas
U
کشورهای بیگانه
xenophilism
U
بیگانه پرستی
foreing currency
U
پول بیگانه
stranger
U
بیگانه کردن
estrangements
U
بیگانه کردن
estrangement
U
بیگانه کردن
xenophobia
U
بیگانه ترسی
abroad
U
ممالک بیگانه
xenophobia
U
بیگانه هراسی
foreignlegion
U
هنگ بیگانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com