Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he pays his own money
U
پولش را خودش میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Her purse was pinched(stolen).
U
کیف پولش را زدند
It costs quite a bit .
U
کلی پولش می شود
be your own worst enemy
<idiom>
U
از ماست که بر ماست
[کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
investor
U
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investors
U
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
he pays his own money
U
نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
logical
U
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
herself
U
خودش
itself
U
خودش
himself
U
خودش
dma
U
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
it tells its own tale
U
از خودش پیداست
in his own similitude
U
مانند خودش
in his own hand writing
U
بخط خودش
number one
<idiom>
U
برای دل خودش
on/upon one's head
<idiom>
U
برای خودش
to his own profit
U
بفایده خودش
herself
U
خود ان زن خودش را
in his own name
U
بخاطر خودش
in his own name
U
به اسم خودش
in his own similitude
U
بصورت خودش
It is her all right.
U
خود خودش است
She pressed the child to her side.
U
بچه را به خودش چسباند
He shot himself.
U
او به خودش شلیک کرد.
vicarious saccifice
U
خودش به جای دیگران
his own car
[car of his own]
U
خودروی خودش
[مرد]
his hat cover his fanily
U
خودش است و کلاهش
Hear it in his own words.
U
از زبان خودش بشنوید
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head .
U
خودش را گه کرده است
There he is in the flesh. there he is as large as life.
U
خودش حی وحاضر است
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all.
U
خودش را عقل کل می داند
He is behind it . He is at the bottom of it.
U
زیر سر خودش است
graphics
U
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support
U
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
She looks after number one . she does herself well .
نمیگذارد برای خودش بد بگذرد.
She only thinks of her self . she is self – centered.
U
فقط بفکر خودش است
She is the center of attraction .
U
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
He fouled his reputation .
U
گند زد به آبرو ؟ حیثیت خودش
all his g.are swans
U
غازهای خودش همه غوهستند
He fabcies himself as a writer (author).
U
به خیال خودش نویسنده است
He lowered himself in the esteem of his friends.
U
خودش را از چشم دوستانش انداخت
The letter is in his own handwriting .
U
نامه بخط خودش است
It is the work of her enemies .
U
کار دست خودش داد
It is a gain .
U
اینهم خودش غنیمت است
ToolTips
U
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
it pulls its weight
U
نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
She was reading the book to herself.
U
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
autoinoculation
U
تلقیح کسی با مایه بدن خودش
She fabricates them. she makes them up .
U
اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
One must uphold ones dignity.
U
احترام هر کسی دست خودش است
He was quite a fellow in his day.
U
زمانی برای خودش آدمی بود
get what's coming to one
<idiom>
U
هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
primes
U
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
primed
U
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
prime
U
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
hansardize
U
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
He forced his way thru the crowd .
U
بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
He is afraid of his own shadow.
ازسایه خودش می ترسد .
[خیلی ترسو است.]
fricandeau
U
گوشت گوساله سرخ کرده درروغن خودش
He did away with himself .
U
کلک خودش را کند ( خود کشی کرد )
breezing
U
تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
He went underground to avoid arrest.
U
او
[مرد]
خودش را غایم کرد تا دستگیرش نکنند.
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it.
U
بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
breezed
U
تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
autogamous
U
مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
breeze
U
تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
breezes
U
تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
self feeder
U
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
He's back to his usual self.
U
او
[مرد ]
دوباره برگشت به رفتار قدیمی خودش.
automatic
U
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
antigens
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
She gave me her phone number , but I'll be blessed if I can remember it !
U
شماره تلفن خودش را به من داد ولی مگریادم می آید !
automatics
U
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
twicer
U
حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
multiplication
U
عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند
give someone enough rope and they will hang themself
<idiom>
U
به کسی طناب بدی تا راحت خودش دار بزند
A prophet is not without honour, save in his own c.
<proverb>
U
یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
antigen
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
He feels he must have the last word.
U
او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
braking length
U
طول پارگی نخ
[طولی از نخ که در اثر وزن خودش پاره شود]
I dare you to say it to his face.
U
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
to bring somebody into line
U
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
supervisory
U
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
answers
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
striking off the roll
U
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people.
U
کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
privacy
U
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
fractal
<adv.>
<noun>
O
شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
powers
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
self compiling compiler
U
کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
powered
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
He has grown into a man .
U
برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
insitu
U
واقع در جای طبیعی خودش در جای خود
peripheral
U
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
under lease
U
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
She is the one who has done . It is her own doing
U
کار کار خودش است
external
U
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
U
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
privacy
U
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
worlds
U
میدهد
readout
U
را میدهد
world
U
میدهد
the garden provides food
U
میدهد
fibre over Etherenet
U
میدهد
periodical
U
که مرتب رخ میدهد
point
U
نشان میدهد
periodic
U
که مرتب رخ میدهد
the ship leaks
U
کشتی اب تو میدهد
belly dancer
U
زنیکهرقصشکمانجام میدهد
creditor's bill
U
به ورثه میدهد
we are informed by him that
U
محترما` اگاهی میدهد که
factor
U
ثیر قرار میدهد
switch
U
ثیر قرار میدهد
timed
U
ثیر قرار میدهد
what is the thir everning
U
امشب چه نشان میدهد
gunners
U
بازیگری که کمترپاس میدهد
factors
U
ثیر قرار میدهد
gunner
U
بازیگری که کمترپاس میدهد
previous
U
آنچه زودتر رخ میدهد
transaction
U
ثیر قرار میدهد.
time
U
ثیر قرار میدهد
you are advised that
U
به شما اگاهی میدهد
times
U
ثیر قرار میدهد
switched
U
ثیر قرار میدهد
it smells sour
U
بوی ترشیده میدهد
it gives off a bad odour
U
بوی بدی میدهد
switches
U
ثیر قرار میدهد
sea mark
U
خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
fast
U
کیلو baud میدهد
voters
U
کسی که رای میدهد
voter
U
کسی که رای میدهد
fasted
U
کیلو baud میدهد
What does this mean?
U
این چه معنی میدهد؟
fastest
U
کیلو baud میدهد
fasts
U
کیلو baud میدهد
circulating library
U
کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
robust
U
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
clock
U
ماشینی که زمان را نشان میدهد
upsilon
U
است وصدای u را در فرانسه میدهد
robustly
U
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
consulting
U
شخصی که نصیحات تخصصی میدهد
clocks
U
ماشینی که زمان را نشان میدهد
compacts
U
روی دیسک فشرده را میدهد
continual
U
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
bureaus
U
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
QuickTime
U
گرافیکی امکان نمایش میدهد.
i am tortured with headache
U
سر درد مرا ازار میدهد
compacted
U
روی دیسک فشرده را میدهد
compact
U
روی دیسک فشرده را میدهد
cock a doodle doo
U
نامی که بچه بخروس میدهد
compacting
U
روی دیسک فشرده را میدهد
differential
U
آنچه اختلاف را نشان میدهد
mill
U
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
differentials
U
آنچه اختلاف را نشان میدهد
logic seeking
U
دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
flow diagram
U
ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
circuits
U
یچ کردن عملیات انجام میدهد
flowchart
U
ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
circuit
U
یچ کردن عملیات انجام میدهد
businesses
U
نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
business
U
نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
gossiper
U
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
gold import point
U
طلای خالص به فروشنده میدهد
goal predicates blackness
U
زغال از سیاهی خبر میدهد
tufter
U
کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
mills
U
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
bureau
U
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
lending library
U
کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
output
U
امکان نمایش اطلاعات میدهد
outputs
U
امکان نمایش اطلاعات میدهد
lending libraries
U
کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
adapter
U
اجازه نصب در سوکت میدهد
frequenting
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
stated
U
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state-
U
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
microsoft
U
ورودی کاربر و خروجی را نمایش میدهد
state
U
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
multimedia
U
پردازش تصویر رو نمایش متن میدهد
frequent
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
waterline
U
خط روی بدنه قایق که حد اب را نشان میدهد
simultaneous
U
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
frequented
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
equivalence
U
دروازهای که تابع معادل انجام میدهد
draught line
U
خطی که اب نشین کشتی رانشان میدهد
know allmen by these presents
U
بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
numerals
U
حرف یا نشانه که یک عدد را نشان میدهد
lighted
U
نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
numeral
U
حرف یا نشانه که یک عدد را نشان میدهد
light
U
نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
plain flap
U
فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
omr
U
وسیلهای که علامتها و خط وط خاص را تشخیص میدهد
optical
U
فرآیندی که اجازه میدهد علامتها یا خط وط خاص
lightest
U
نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com