English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mustiness U پوسیدگی یا کپک زدگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blight U باد زدگی یا زنگ زدگی
blights U باد زدگی یا زنگ زدگی
blighting U باد زدگی یا زنگ زدگی
putrescence U پوسیدگی
putrescencty U پوسیدگی
putridness U پوسیدگی
wears U پوسیدگی
rottenness U پوسیدگی
decomposition U پوسیدگی
corrsion U پوسیدگی
wear U پوسیدگی
decay U پوسیدگی
decayed U پوسیدگی
decaying U پوسیدگی
decays U پوسیدگی
cariosity U پوسیدگی استخوان
nail sickness U پوسیدگی چوب
putrefaction U پوسیدگی گندیدگی
pottsdisease U پوسیدگی مهرگان
dry rot U پوسیدگی چوب
weld decay U پوسیدگی جوش
dental caries U پوسیدگی دندان
caries U پوسیدگی استخوان
inherent vice U پوسیدگی در اثر زمان
aqueous corrosion U پوسیدگی در اثر رطوبت
rime U یخ زدگی
glaciation U یخ زدگی
freezes U یخ زدگی
possession U جن زدگی
freeze U یخ زدگی
frostiness U یخ زدگی
cacodemonomania U جن زدگی
demonomania U جن زدگی
jetlag U جت زدگی
paraphrenia U هذیان زدگی
moldy U کپک زدگی
fustiness U کفک زدگی
hospitalism U بیمارستان زدگی
hyperthymia U هیجان زدگی
mouldiness U کپک زدگی
hallucinosis U توهم زدگی
heliosis U افتاب زدگی
hurriedness U شتاب زدگی
hypersomnia U خواب زدگی
precipitateness U شتاب زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.> U احساس یخ زدگی
chilled to the bones <idiom> U احساس یخ زدگی
worriment U ناراحتی غم زدگی
transfixion U حیرت زدگی
previousness U شتاب زدگی
ageing U زنگ زدگی
rust oxide iron U زنگ زدگی
rustiness U زنگ زدگی
scientism U علم زدگی
sun burn U افتاب زدگی
thunderstroke U صاعقه زدگی
tonic immobility U خشک زدگی
seasickness U دریا زدگی
ageing U زنگ زدگی
dismays U وحشت زدگی
dismaying U وحشت زدگی
dismayed U وحشت زدگی
dismay U وحشت زدگی
stained U زنگ زدگی
sunburn U افتاب زدگی
sunstroke U افتاب زدگی
fouling U زنگ زدگی
corrosion U زنگ زدگی
stains U زنگ زدگی
staining U زنگ زدگی
stain U زنگ زدگی
acariasis U کرم زدگی
afflictedness U محنت زدگی
dewiness U شبنم زدگی
corrsion U زنگ زدگی
cataplexy U خشک زدگی
evanescence U غیب زدگی
efflorescence U شوره زدگی
acariasis U کنه زدگی
corrosion U رفتگی زنگ زدگی
melancholy U سودا زدگی غمگین
forwardness U اشتیاق شتاب زدگی
pecking U نوک زدگی سوراخ
pecks U نوک زدگی سوراخ
alcoholic hallucinosis U توهم زدگی الکلی
startle U پرش وحشت زدگی
outcrops U بیرون زدگی روامدگی
outcrop U بیرون زدگی روامدگی
acute hallucinosis U توهم زدگی حاد
Rust <adj.> <noun> U رنگ زنگ زدگی
peck U نوک زدگی سوراخ
pecked U نوک زدگی سوراخ
hurry skurry U دستپاچگی شتاب زدگی
precipitately U از روی شتاب زدگی
age hardenable U ثبات در برابرزنگ زدگی
startles U پرش وحشت زدگی
startled U پرش وحشت زدگی
hurry scurry U دستپاچگی شتاب زدگی
resistance to corrosion U مقاوم در برابر زنگ زدگی
hastiness U دست پاچگی شتاب زدگی
rust protection U حفافت در برابر زنگ زدگی
corrosion fatigue U استهلاک در اثر زنگ زدگی
foxiness U بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
frostbite U یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
corrosion resistant U مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
manic depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressives U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
sunscreens U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreen U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
ptomaine U مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
chilled to the bones <idiom> U نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
caries U پوسیدگی دندان [دندان پزشکی]
tooth decay U پوسیدگی دندان [دندان پزشکی]
cavities U پوسیدگی دندان [دندان پزشکی]
dental decay [Caries dentium] U پوسیدگی دندان [دندان پزشکی]
dental caries U پوسیدگی دندان [دندان پزشکی]
dry rot U پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
aluminum wool U رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
starvation U قحطی قحطی زدگی
chip U پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chips U پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com