Perdic | پوده دوست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	saprophytic U	پوده دوست

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	vase structure U	بافت سه پوده گلدانی [در بعضی از فرش های قرن دهم و یازدهم طرح های گلدانی را بصورت سه پوده می بافتند که دو پود آن پشمی و پود سوم پنبه یا ابریشم بوده است.]
	sapropel U	پوده گل
	saprophytic U	پوده گرای
	saprozoon U	جانور پوده زی
	saprophyte U	پوده رست
	saprophagous U	پوده خوار
	saprophite U	پوده زی خورنده مواد پوسیده
	saprophyte U	پوده زی خورنده مواد پوسیده
	A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U	دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
	I like to be friends with you. U	من دوست دارم با تو دوست باشم.
	I am done with you. U	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
	I am [have] finished with you. U	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
	buddy U	دوست
	amicable U	دوست
	heart to heart U	دوست
	ally U	دوست
	heart-to-hearts U	دوست
	leal U	دوست
	chums U	دوست
	allying U	دوست
	friends U	دوست
	philogynist U	زن دوست
	friend U	دوست
	heart-to-heart U	دوست
	philoginous U	زن دوست
	buddies U	دوست
	schoolmate U	دوست
	dienophile U	دی ان دوست
	hydrophilic U	اب دوست
	formalist U	دوست
	schoolmates U	دوست
	chum U	دوست
	friendless U	بی دوست
	unfriended U	بی دوست
	hydrophilic compound U	اب دوست
	bozo U	دوست
	hand in glove U	دوست یک دل ویکزبان
	lipophilic U	چربی دوست
	liquorish U	نوشابه دوست
	lithophilous U	سنگ دوست
	hand and glove U	دوست یک دل ویکزبان
	humansit U	انسان دوست
	hand and glove U	دوست همراز
	heliophilous U	افتاب دوست
	hand in glove U	دوست همراز
	hemophile U	خون دوست
	kissing kind U	باهم دوست
	hydrophilic compound U	ترکیب اب دوست
	hydrophilic U	ترکیب اب دوست
	hydrophilic U	اب دوست علاقمند به اب
	intimado U	دوست صمیمی
	hydrophile U	اب دوست علاقمند به اب
	humnanist U	همنوع دوست
	isophilic U	همجنس دوست
	careerists U	حرفه دوست
	careerist U	حرفه دوست
	zoophilous U	حیوان دوست
	zoophilic U	حیوان دوست
	xenophile U	بیگانه دوست
	to make a friend of U	دوست شدن با
	sweet tooth U	شیرینی دوست
	family man U	زن و بچه دوست
	family men U	زن و بچه دوست
	unlovely U	دوست نداشتنی
	pen pals U	دوست مکاتبهای
	pen pals U	دوست قلمی
	pen pal U	دوست مکاتبهای
	pen pal U	دوست قلمی
	girlfriends U	دوست دختر
	girlfriend U	دوست دختر
	solomon U	صلح دوست
	patiot U	میهن دوست
	oxyphile U	اسید دوست
	oxyphil U	اسید دوست
	ornithophilous U	مرغ دوست
	nucleophile U	هسته دوست
	negrophil U	سیاه دوست
	negrophil U	زنگی دوست
	necrophilous U	لاشه دوست
	myrmecophilous U	مورجه دوست
	phiadelphian U	نوع دوست
	take kindly to <idiom> U	دوست داشتن
	psychrophilic U	سرما دوست
	pornerastic U	جنده دوست
	philotechnic U	صناعت دوست
	philotechnic U	صنعت دوست
	philobiblic U	کتاب دوست
	philhellenic U	دوست یونان
	philhellene U	دوست یونان
	philanthrope U	بشر دوست
	phihellenic U	یونانی دوست
	dislikes U	دوست نداشتن
	his friend's murder U	قتل دوست او
	peaceable U	صلح دوست
	warlike U	جنگ دوست
	friend U	دوست کردن
	friends U	دوست کردن
	fraternised U	دوست بودن
	disliked U	دوست نداشتن
	dislike U	دوست نداشتن
	fraternizing U	دوست بودن
	fraternizes U	دوست بودن
	fraternized U	دوست بودن
	fraternize U	دوست بودن
	fraternising U	دوست بودن
	fraternises U	دوست بودن
	humanitarian U	بشر دوست
	philanthropist U	بشر دوست
	lovely U	دوست داشتنی
	loveliest U	دوست داشتنی
	lovelier U	دوست داشتنی
	rats U	دوست بی وفا
	loveable U	دوست داشتنی
	philanthropists U	بشر دوست
	expressionism U	حالت دوست
	expressionist U	حالت دوست
	loyalists U	دولت دوست
	loyalist U	دولت دوست
	cobber U	دوست صمیمی
	patriotic U	میهن دوست
	patriots U	وطن دوست
	patriot U	وطن دوست
	lovable U	دوست داشتنی
	hail fellow U	دوست صمیمی
	halophilous U	نمک دوست
	cater cousin U	دوست صمیمی
	bibliophil U	کتاب دوست
	anglophile U	انگلیسی دوست
	amativeness U	دوست داشتن
	acidophile U	اسید دوست
	likable U	دوست داشتنی
	acidophile U	ترشی دوست
	chessist U	شطرنج دوست
	culturist U	فرهگ دوست
	germanophil U	المان دوست
	gallophile U	فرانسه دوست
	friendly state U	کشور دوست
	francophile U	فرانسه دوست
	francophil U	فرانسه دوست
	electrophile U	الکترون دوست
	dislikeable U	دوست نداشتنی
	dislikable U	دوست نداشتنی
	dendrophilous U	درخت دوست
	boyfriends U	دوست پسر
	social U	گروه دوست
	sporting U	بازی دوست
	gregarious U	گروده دوست
	affects U	دوست داشتن
	affect U	دوست داشتن
	crony U	دوست صمیمی
	cronies U	دوست صمیمی
	disliking U	دوست نداشتن
	I need my e U	من دوست دارم
	like U	دوست داشتن
	boyfriend U	دوست پسر
	likeable U	دوست داشتنی
	liked U	دوست داشتن
	social U	جمعیت دوست
	likes U	دوست داشتن
	patriots U	وطن دوست ها [مرد]
	This is my friend. U	این دوست من است.
	I don't like this.	من این را دوست ندارم.
	to have a sweet tooth U	شیرینی دوست بودن
	I like to be friends with you. U	من می خوام با تو دوست بشم.
	He is a close friend of mine . U	دوست نزدیک من است
	savor U	فهمیدن دوست داشتن
	xerophylus plant U	گیاه خشک دوست
	mammonite U	ثروت دوست زرپرست
	i remain yours truly U	دوست صمیمی شما
	family man U	مرد خانواده - دوست
	family men U	مرد خانواده - دوست
	endearing U	دوست داشتنی کننده
	celibatarian U	عزب یاتجرد دوست
	dressy U	متداول لباس دوست
	dressiest U	متداول لباس دوست
	love U	معشوقه دوست داشتن
	to keep friends U	باهم دوست ماندن
	one's second self U	دوست صمیمی شخص
	snake in the grass U	خطر نزدیک دوست دو رو
	nucleophilic reagent U	واکنشگر هسته دوست
	saprophytic U	دوست دار موادگندیده
	lyophilic colloid U	کلویید حلال دوست
	savour U	فهمیدن دوست داشتن
	gregarious U	جمعیت دوست گروه جو
	loves U	معشوقه دوست داشتن
	loved U	معشوقه دوست داشتن
	hemophile U	موجود خون دوست
	to be good pax U	باهم دوست بودن
	amiable U	مهربان دوست داشتنی
	savours U	فهمیدن دوست داشتن
	savouring U	فهمیدن دوست داشتن
	electrophilic reagent U	واکنشگر الکترون دوست
	A steadfast(firm, staunch) friend. U	دوست پر وپا قرص
	enemy in liken of friend U	دشمن در لباس دوست
	dressier U	متداول لباس دوست
	A steadfast (constant) friend. U	دوست ثابت وپابر جا
	savoured U	فهمیدن دوست داشتن
	idolizing U	بحد پرستش دوست داشتن
	idolizes U	بحد پرستش دوست داشتن
	to be into somebody [something] <idiom> U	کسی [چیزی] را دوست داشتن