Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
one shot pump
U
پمپ روغن مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cpu time
U
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
U
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
oil dent
U
شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
headquarters
U
شعبه مرکزی اداره مرکزی
oiling
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
oil
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
oils
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
paching central
U
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
air cooled oil cooler
U
نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
creosoting
U
روغن قیر روغن قطران
cutting oil
U
روغن سردکننده روغن برش
creosotes
U
روغن قیر روغن قطران
creosoted
U
روغن قیر روغن قطران
creosote
U
روغن قیر روغن قطران
oil can
U
حلب روغن , روغن دان
central postal directory
U
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
centre pocket
U
مرکزی
central pumping station
U
مرکزی
centerline
U
خط مرکزی
centrical
U
مرکزی
core
U
مرکزی
focal
U
مرکزی
axial
U
مرکزی
cores
U
مرکزی
focal line
U
خط مرکزی
cl
U
خط مرکزی
central
U
مرکزی
centrically
U
بطور مرکزی
centre game
U
بازی مرکزی
central processing unit
U
واحدپردازنده مرکزی
three centred curve
U
منحنی سه مرکزی
central terminal
U
پایانه مرکزی
spherical angle
U
زاویه مرکزی
state government
U
دولت مرکزی
central station
U
نیروگاه مرکزی
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
subcentral
U
زیر مرکزی
central processor
U
پردازنده مرکزی
central processor
U
پردازشگر مرکزی
central site
U
سایت مرکزی
centrifugal
U
گریز از مرکزی
mainframes
U
پردازنده مرکزی
head office
U
دفتر مرکزی
head office
U
اداره مرکزی
central heating
U
حرارت مرکزی
eccentricity
U
برون مرکزی
directrix
U
خط تیر مرکزی
fore and aft center line
U
خط مرکزی سراسری
mainframe
U
پردازنده مرکزی
holding company
U
شرکت مرکزی
centripetal
U
جانب مرکزی
centrosymmetric
U
متقارن مرکزی
centrum
U
جسم مرکزی
eccentricities
U
برون مرکزی
centralist
U
مرکزی نگر
centralists
U
مرکزی نگر
central heating
U
گرمایش مرکزی
central position
U
وضعیت مرکزی
fovea centralis
U
فرورفتگی مرکزی
central position
U
قرارگاه مرکزی
central sulcus
U
شیار مرکزی
boost coil
U
کوئل مرکزی
central canal
U
مجرای مرکزی
concourse
U
تالار مرکزی
centralized plan
U
پلان مرکزی
central head
U
فشار مرکزی
central government
U
حکومت مرکزی
central city
U
شهر مرکزی
central
U
کامپیوتر مرکزی
central
U
تلفن چی مرکزی
central control desk
U
میزفرمان مرکزی
central convolution
U
شکنج مرکزی
central gyrus
U
شکنج مرکزی
central fissure
U
شیار مرکزی
central focusing wheel
U
چرخهزوم مرکزی
centralism
U
مرکزی نگری
central bank
U
بانک مرکزی
central office
U
دفتر مرکزی
center distance
U
فاصله مرکزی
nucleus
U
لب هسته مرکزی
central load
U
بار مرکزی
central limit theorem
U
قضیه حد مرکزی
axial pressure
U
فشار مرکزی
center base
U
میدان مرکزی
nuclei
U
لب هسته مرکزی
center
U
گروه مرکزی
center of gravity axis
U
محور ثقل مرکزی
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
multicenter binding
U
پیوند چند مرکزی
heliocentric system
U
دستگاه خورشید مرکزی
downtown
U
قسمت مرکزی شهر
central control panel
U
تابلوی مرکزی کنترل
center
U
وسط ونقطه مرکزی
geocentric system
U
دستگاه زمین مرکزی
golds
U
دایره مرکزی هدف
cento
U
سازمان پیمان مرکزی
conurbation
U
شهر مهم مرکزی
conurbations
U
شهر مهم مرکزی
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
centred
U
وسط ونقطه مرکزی
centre pawns
U
پیادههای مرکزی شطرنج
scandinavian defence
U
دفاع متقابل مرکزی
axis of the bore
U
محور مرکزی لوله
vertical center line illusion
U
خطای خط قائم مرکزی
centre counter defence
U
دفاع متقابل مرکزی
unit central processing
U
واحد پردازش مرکزی
measures of central tendency
U
اندازههای گرایش مرکزی
nave
U
تالار مرکزی صحن
central tendency measures
U
اندازههای گرایش مرکزی
naves
U
تالار مرکزی صحن
statolatry
U
حمایت ازقدرت مرکزی
gold
U
دایره مرکزی هدف
central mass storage
U
انباره انبوه مرکزی
cns
U
دستگاه عصبی مرکزی
the middlands
U
استانهای مرکزی انگلستان
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
central processing unit
U
واحد پردازش مرکزی
central heating system
U
دستگاه حرارت مرکزی
core
U
هسته مرکزی مفتول
centered
U
وسط ونقطه مرکزی
inner cities
U
بخش مرکزی شهر
post offices
U
اداره مرکزی پست
centers
U
وسط ونقطه مرکزی
post office
U
اداره مرکزی پست
heartlands
U
منطقه مرکزی وحیاتی
centre
U
وسط ونقطه مرکزی
heartland
U
منطقه مرکزی وحیاتی
GHQ
U
مخفف ستاد مرکزی
inner city
U
بخش مرکزی شهر
cores
U
هسته مرکزی مفتول
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
rimland
U
حومه ناحیه مرکزی
precentral gyrus
U
شکنج پیش مرکزی
geothermic
U
وابسته به حرارت مرکزی زمین
king's yellow
U
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
directrix
U
خط مرکزی منطقه اتش توپ
pecans
U
درخت گردوی امریکای مرکزی
high asia
U
قسمت بلند و مرکزی امریکا
center spot
U
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
pecan
U
درخت گردوی امریکای مرکزی
central planning team
U
تیم طرح ریزی مرکزی
central railway station
U
ایستگاه مرکزی راه اهن
central food preparation facility
U
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
geothermal
U
وابسته به حرارت مرکزی زمین
general posr office
U
اداره مرکزی پست در لندن
geocentric
U
دارای مرکزی در زمین زمینی
osset
U
اریایی نژادان قفقاز مرکزی
x ring
U
دایره مرکزی هدف تیراندازی
Ivory Coast
U
کرانهی مرکزی و غربی افریقا
organization of central american states
U
سازمان دول امریکای مرکزی
umbilical
U
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
keels
U
ستون عرضی مرکزی ناو
sweet spot
U
قسمت مرکزی راکت یا چوب
radian
U
زاویه مرکزی قوس دایره
keel
U
ستون عرضی مرکزی ناو
centralized
U
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
wing section
U
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
abneural
U
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
central air data
U
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
danish gambit
U
گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
statism
U
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
totalitarianism
U
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
totalism
U
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
unguent
U
روغن
oils
U
روغن
ghi
U
روغن
ghee
U
روغن
buttered
U
روغن
bandolin
U
روغن مو
ointment
U
روغن
ointments
U
روغن
unction
U
روغن
sebaceous humour
U
روغن
greased
U
روغن
dope
U
روغن
pomade
U
روغن سر
dopes
U
روغن
lubricants
U
روغن
grease
U
روغن
lubricant
U
روغن
greasing
U
روغن
clurified or run butter
U
روغن
bandoline
U
روغن مو
oil groove
U
روغن رو
butter
U
روغن
greaser
U
روغن زن
buttering
U
روغن
oil
U
روغن
butters
U
روغن
oiling
U
روغن
brilliantine
U
روغن مو
oil can
U
روغن زن
crom
U
قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
centered
U
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centers
U
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centred
U
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
slovak
U
نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
centre
U
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center
U
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
balkline spot
U
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com