Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 275 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stand by
<idiom>
U
پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
detest
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
detesting
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
site
U
قرار داشتن مستقر بودن
sited
U
قرار داشتن مستقر بودن
sites
U
قرار داشتن مستقر بودن
love
U
عشق داشتن عاشق بودن
loved
U
عشق داشتن عاشق بودن
loves
U
عشق داشتن عاشق بودن
undulate
U
تموج داشتن موجدار بودن
undulated
U
تموج داشتن موجدار بودن
undulates
U
تموج داشتن موجدار بودن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
dominate
U
حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominated
U
حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominates
U
حکمفرما بودن تسلط داشتن
shimmer
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
yearn
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearns
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
equivalent
U
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalents
U
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
deserve
U
سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserve
U
لایق بودن استحقاق داشتن
deserves
U
سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserves
U
لایق بودن استحقاق داشتن
abounded
U
زیاد بودن وفور داشتن
abounding
U
زیاد بودن وفور داشتن
abounds
U
زیاد بودن وفور داشتن
tend
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tended
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tending
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tends
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
adhere
U
توافق داشتن متفق بودن
adhered
U
توافق داشتن متفق بودن
adheres
U
توافق داشتن متفق بودن
adhering
U
توافق داشتن متفق بودن
suspect
U
شک داشتن مظنون بودن
suspecting
U
شک داشتن مظنون بودن
suspects
U
شک داشتن مظنون بودن
merit
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
merited
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
meriting
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
merits
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
require
U
نیاز داشتن لازم بودن
required
U
نیاز داشتن لازم بودن
requires
U
نیاز داشتن لازم بودن
requiring
U
نیاز داشتن لازم بودن
may
U
توانایی داشتن قادر بودن
outclass
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
matter
U
مهم بودن اهمیت داشتن
mattered
U
مهم بودن اهمیت داشتن
mattering
U
مهم بودن اهمیت داشتن
matters
U
مهم بودن اهمیت داشتن
adequateness
U
توافق داشتن متفق بودن
overpoise
U
مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
to have patience
U
شکیبا بودن صبر داشتن
To be a good conversationalist .
U
دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
To be in the ring (arena).
U
تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
finger in the pie
<idiom>
U
دست داشتن ،مسئول بودن
play second fiddle to someone
<idiom>
U
ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
to wobble
[rotate unevenly]
U
لنگ بودن
[تاب داشتن]
[به طور نامنظم چرخیدن]
[اصطلاح روزمره]
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to have an interest
[in]
U
سهم داشتن
[شریک بودن]
[در]
to be together with somebody
U
با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
Other Matches
To have a fancy for something .
U
هوای چیزی را درسر داشتن
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
U
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
hair
U
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
turbocharger
U
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet
U
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
moist air
U
هوای تر
petticoatsfever
U
هوای زن
air blast
U
هوای دم
secondry air
U
هوای ثانویه
out of doors
U
در هوای ازاد
In the open air.
U
در هوای آزاد.
sweltered
U
هوای گرم
swelter
U
هوای گرم
passion
U
هوای نفس
swelters
U
هوای گرم
blast roasting
U
تشویه با هوای دم
stable air
U
هوای پایدار
open air
U
در هوای ازاد
the open
U
هوای ازاد
low air pressure
U
فشار هوای کم
liquid air
U
هوای مایع
out of door
U
در هوای ازاد
marine climate
U
اب و هوای دریایی
marsh malaria
U
هوای مردابی
adverse weather
U
هوای نامساعد
agglutinant
U
هوای التیام
air breathing
U
هوای تنفسی
broken weather
U
هوای بی قرار
compressed air
U
هوای فشرده
air
U
هوای دم هوا
heavy weather
U
هوای خراب
dead air
U
هوای راکد
hot blast
U
هوای دم داغ
raininess
U
هوای بارانی
heavy weather
U
هوای طوفانی
exhaust air
U
هوای خروجی
emergency air
U
هوای اضطراری
temperate climate
U
اب و هوای معتدل
humid air
U
هوای شرجی
humid air
U
هوای نمناک
circulationg air
U
هوای در گردش
drippy
U
هوای گرفته
aired
U
هوای دم هوا
airs
U
هوای دم هوا
intake air
U
هوای ورودی
carburetor air
U
هوای کاربراتور
compressed air
U
هوای متراکم
foul weather
U
هوای نامساعد
foul weather
U
هوای خراب
forced draft
U
هوای با فشار
queen's weather
U
هوای باز
heatwaves
U
هوای گرم طولانی
tire pressure
U
فشار هوای لاستیک
cooling blower
U
دمنده هوای سرد
cooling air
U
هوای سرد کننده
hot blast main
U
هدایت هوای دم داغ
liquid air
U
هوای مایع شده
cold fronts
U
جبهه هوای سرد
hot blast cupola
U
کوپل هوای گرم
tire inflation
U
فشار هوای لاستیک
heatwaves
U
موج هوای گرم
ego trips
U
تسلیم به هوای نفس
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
ego trip
U
تسلیم به هوای نفس
cold front
U
جبهه هوای سرد
cold front
U
پیشان هوای سرد
heatwave
U
موج هوای گرم
liquid air container
U
مخزن هوای مایع
heatwave
U
هوای گرم طولانی
owl light
U
هوای گرگ و میش
mouthpieces
U
لوله هوای غواص
mouthguard
U
لوله هوای غواص
blast
U
هوای دم کوره بلند دم
blasts
U
هوای دم کوره بلند دم
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
saturated air
U
هوای اشباع شده
secondary airflow
U
جریان هوای فرعی
forced draft
U
هوای تحت فشار
acclimating
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
free living
U
تسلیم هوای نفس
acclimated
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
dusk
U
هوای گرگ ومیش
fair weather
U
دارای هوای صاف
effulge
U
برق هوای باز
lower
U
هوای گرفته وابری
lowered
U
هوای گرفته وابری
lowering
U
هوای گرفته وابری
lowers
U
هوای گرفته وابری
mouthpiece
U
لوله هوای غواص
oh what a nasty weather
U
چه هوای کثیفی است
warm front
U
جبهه هوای گرم
warm fronts
U
جبهه هوای گرم
twilight
U
هوای گرگ ومیش
out door court
U
زمین هوای ازاد
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
caisson foundation
U
پی سازی با هوای فشرده
choke damp
U
دم :هوای ته چاه یاکان
bleed air
U
هوای کمپرس شده
air compressor
U
هوای فشرده ساز
blow hot
U
هوای گرم دمیدن
cold spell or cold snap
<idiom>
U
یک جعبه هوای سرد
cold fronts
U
پیشان هوای سرد
Beautiful music ( weather ) .
U
موسیقی ( هوای ) قشنگ
intake air
U
هوای مکیده شده
blow cold
U
هوای سرد دمیدن
air tank
U
کپسول هوای غواصی
intake air heater
U
گرمکن هوای ورودی
torchlight
U
هوای گرگ ومیش
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
acclimatization
U
توافق بااب و هوای یک محیط
Keep an eye on things.
U
هوای کاررا داشته باش
thermostat
U
تنظیم کننده هوای سرد
terrestrial environment
U
وضع عوارض و اب و هوای زمین
thermostats
U
تنظیم کننده هوای سرد
inclement weather
U
هوای بسیار سرد یا طوفانی
smog
U
هوای الوده به دود وبخار
storm door
U
درب عایق هوای توفانی
acclimatation
U
توافق بااب و هوای یک محیط
heaving
U
رقص ناو در هوای طوفانی
acclimation
U
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
brisk air
U
هوای خنک و فرح بخش
sidewinder
U
موشک هوا به هوای سایدویندر
caliduct
U
پخش کننده هوای گرم
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
self will
U
خود رایی هوای نفس
air space
U
قشر هوای دیوار خالی
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
air lift
U
دستگاه ابکش با هوای فشرده
To cherish a desire for something .
U
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
sensualist
U
پیرو هوای نفس واحساس
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
surfboat
U
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
U
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
She has a craving to travel .
U
دلش هوای سفر کرده است
swim bladder
U
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
out door
U
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
to weather something in winter
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
thermal target
U
هوای گرم بالارونده برای بالون
Make sure the statuette doesnt topple over .
U
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
The room is stuffy.
U
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
genie
U
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genies
U
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrow
U
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
k valve
U
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
humidor
U
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
sparrows
U
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
airspeed
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
falcon
U
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
williwaw
U
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
falcons
U
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
The room is stuffy .
U
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com