Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
ski run
U
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
counterpose
U
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
grappling
U
گرفتن لباس یکدیگر
concentric shafts
U
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
triptych
U
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
pole
U
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
poles
U
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
biplane interference
U
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
coordinate
U
روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
ascender
U
مسیر یک حرف که بالای خط اصلی حروف چاپی قرار دارد.
surfboards
U
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
surfboard
U
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
trick ski
U
اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
telemark
U
پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stymies
U
قرار گرفتن
stymied
U
قرار گرفتن
stymie
U
قرار گرفتن
stymieing
U
قرار گرفتن
lie
U
قرار گرفتن
lies
U
قرار گرفتن
lied
U
قرار گرفتن
stand
U
قرار گرفتن
skied
U
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
ski
U
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
dogger
U
اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
glm
U
روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
skis
U
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
heel
در پاشنه قرار گرفتن
surmounting
U
بالا قرار گرفتن
surmount
U
بالا قرار گرفتن
surmounted
U
بالا قرار گرفتن
pew
U
درنیمکت قرار گرفتن
grade
U
در پایهای قرار گرفتن
pews
U
درنیمکت قرار گرفتن
surmounts
U
بالا قرار گرفتن
grades
U
در پایهای قرار گرفتن
colocate
U
کنار هم قرار گرفتن
attitude
U
حالت قرار گرفتن رفتار
attitudes
U
حالت قرار گرفتن رفتار
feel the pinch
<idiom>
U
در تنگنای مالی قرار گرفتن
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
in one's good books (graces)
<idiom>
U
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
emotionalize
U
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
poise of head
U
وضع قرار گرفتن سر روی تن
alignments
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
to receive attantion
U
مورد توجه قرار گرفتن
bear
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
bearing direction
U
جهت قرار گرفتن یاطاقان
thermal exposure
U
در معرض حرارت قرار گرفتن
target pattern
U
شکل قرار گرفتن هدف
equitant
U
رویهم قرار گرفتن برگها
alignment
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignment
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
bears
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
alignments
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
snug
U
بطور دنج قرار گرفتن
pass pattern
U
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
formats
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
trifle
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trifles
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
haul defilade
U
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
luggage compartment
U
محل قرار گرفتن جامه دان
venation
U
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
take cover
U
پشت جان پناه قرار گرفتن
overlapped
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlaps
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlap
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
in situ
U
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
format
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
privileged
U
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
battery groung pattern
U
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
pillow
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillows
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
succeeds
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
succeed
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
chop
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
chopped
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
logical
U
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
hold
U
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds
U
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
quiver
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish style
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
finish crossover
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
quivering
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
textures
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quivered
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
texture
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quivers
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
diagonal
U
اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
align
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
sprocket holes
U
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
obstruction
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
cover off
U
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
outside
U
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outsides
U
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
fast
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
grooves
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
U
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
groove
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
switched network backup
U
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
U
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail
U
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
slalom
U
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms
U
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
transit route
U
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance
U
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
summit
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
from each other
<adv.>
U
از یکدیگر
from one another
<adv.>
U
از یکدیگر
each other
U
یکدیگر
one another
U
یکدیگر
one a
U
یکدیگر
of one another
<adv.>
U
از یکدیگر
of each other
<adv.>
U
از یکدیگر
interwork
U
بر یکدیگر
cheek by jowl
U
پهلوی یکدیگر
concrescence
U
رشد با یکدیگر
internecine
U
کشتار یکدیگر
arm in arm
U
در دست یکدیگر
interconnected
U
اتصال به یکدیگر
peer to each other
U
برابر با یکدیگر
to look at each other
U
به یکدیگر نگریستن
couple
U
ترکیب با یکدیگر
simultaneous with each other
U
مقارن یکدیگر
couples
U
ترکیب با یکدیگر
coupled
U
ترکیب با یکدیگر
interconnect
U
اتصال به یکدیگر
intersecting
U
از یکدیگر گذرنده
peer to each other
U
قرین یکدیگر
interconnects
U
اتصال به یکدیگر
interconnecting
U
اتصال به یکدیگر
combining
U
ترکیب با یکدیگر
combines
U
ترکیب با یکدیگر
combine
U
ترکیب با یکدیگر
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
one to one
U
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
of a piece with each other
U
ازسر هم همجنس یکدیگر
abuts
U
به یکدیگر ضربه زدن
complementary
U
تکمیل کننده یکدیگر
abut
U
به یکدیگر ضربه زدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com