Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cover off
U
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
lei
U
دستبند یا گردن بندی از گل وغیره که بر گردن میاویزند گردن بند گل
to bear the blame
U
تقصیر را به گردن گرفتن
near leg pickup and turnover
U
گرفتن یک پا وپس گردن و پیچاندن
own up
<idiom>
U
گناه رابه گردن گرفتن
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
lied
U
قرار گرفتن
stymies
U
قرار گرفتن
lies
U
قرار گرفتن
lie
U
قرار گرفتن
stand
U
قرار گرفتن
stymieing
U
قرار گرفتن
stymied
U
قرار گرفتن
stymie
U
قرار گرفتن
surmount
U
بالا قرار گرفتن
colocate
U
کنار هم قرار گرفتن
surmounted
U
بالا قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
surmounting
U
بالا قرار گرفتن
grade
U
در پایهای قرار گرفتن
surmounts
U
بالا قرار گرفتن
pew
U
درنیمکت قرار گرفتن
pews
U
درنیمکت قرار گرفتن
grades
U
در پایهای قرار گرفتن
emotionalize
U
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
equitant
U
رویهم قرار گرفتن برگها
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
in one's good books (graces)
<idiom>
U
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
to receive attantion
U
مورد توجه قرار گرفتن
bearing direction
U
جهت قرار گرفتن یاطاقان
target pattern
U
شکل قرار گرفتن هدف
thermal exposure
U
در معرض حرارت قرار گرفتن
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
bears
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
bear
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
snug
U
بطور دنج قرار گرفتن
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
feel the pinch
<idiom>
U
در تنگنای مالی قرار گرفتن
alignments
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
poise of head
U
وضع قرار گرفتن سر روی تن
alignments
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
attitude
U
حالت قرار گرفتن رفتار
alignment
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignment
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
attitudes
U
حالت قرار گرفتن رفتار
overlaps
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
take cover
U
پشت جان پناه قرار گرفتن
luggage compartment
U
محل قرار گرفتن جامه دان
trifles
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trifle
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
venation
U
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
overlapped
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlap
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
in situ
U
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
format
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
formats
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
haul defilade
U
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
pillow
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
succeeds
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
trailed
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
chop
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
pillows
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
battery groung pattern
U
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
succeed
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
chopped
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
finish style
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
texture
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
quivers
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
textures
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quivering
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quiver
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
align
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
sprocket holes
U
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
necks
U
گردن سر و گردن اسب
neck
U
گردن سر و گردن اسب
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
torticollis
U
کجی مادرزادی گردن گردن کجی
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
mooic
U
گردن
restiff
U
گردن کش
crookneck
U
گردن کج
paxwax
U
پی گردن
nape
U
پس گردن
stiff-necked
U
گردن کش
neck
U
گردن
neck necessity
U
گردن
necks
U
گردن
insubordinate
U
گردن کش
napes
U
پس گردن
restiveness
U
گردن کشی
deer neck
U
گردن کشیده
chasing
U
گردن توپ
chases
U
گردن توپ
chased
U
گردن توپ
chase
U
گردن توپ
restively
U
گردن کشانه
roughneck
U
گردن کلفت
deer neck
U
گردن همایی
stiff neck
U
گردن خشک
necklines
U
گردن لباس
neckline
U
گردن لباس
handkerchief
U
دستمال گردن
collars
U
گردن بند
collar
U
گردن بند
decollate
U
گردن زدن
decollation
U
گردن زنی
stodgy
U
گردن کلفت
refractorily
U
گردن کشانه
noddles
U
پشت گردن
long necked
U
گردن دراز
pervicacious
U
گردن کش سرسخت
noddle
U
پشت گردن
narrow necked
U
گردن باریک
nucha
U
پشت گردن
neck cloth
U
دستمال گردن
necker chief
U
دستمال گردن
dumpy
U
گردن کلفت
neckcloth
U
دستمال گردن
necklet
U
گردن پوش
necklet
U
خز یا شال گردن
feeds
U
تغذیه گردن
feed
U
تغذیه گردن
arrogant
U
گردن فراز
He came back downcast ( shamefacekly ) .
U
با گردن کج بر گشت
incrassate
U
غلیظ گردن
cervixes
U
پشت گردن
cervix
U
پشت گردن
stiff neck
U
خشکی گردن
beheads
U
گردن زدن
beheading
U
گردن زدن
beheaded
U
گردن زدن
behead
U
گردن زدن
cervices
U
پشت گردن
hoodman blind
U
گردن کلفت
nip up
U
اسکلبکا پس گردن
to shake off the dust
U
گردگیری گردن
necklace
U
گردن بند
cervical
U
وابسته به گردن
napes
U
پشت گردن
chokers
U
شال گردن
nape
U
پشت گردن
ruffians
U
گردن کلفت
choker
U
شال گردن
decapitating
U
گردن زدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com