English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize U تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify U تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
reducing U تبدیل کردن
convert U تبدیل کردن
transformed U تبدیل کردن
transact U تبدیل کردن
converted U تبدیل کردن
turns U تبدیل کردن
turn U تبدیل کردن
convert U تبدیل کردن
gear level U تبدیل کردن
commuted U تبدیل کردن
transmuting U تبدیل کردن
transmutes U تبدیل کردن
commutes U تبدیل کردن
transrorm U تبدیل کردن
commuting U تبدیل کردن
transmuted U تبدیل کردن
transmute U تبدیل کردن
reduce U تبدیل کردن
reduces U تبدیل کردن
reset U تبدیل کردن
redeploy [staff] U تبدیل کردن
commute U تبدیل کردن
transforming U تبدیل کردن
transforms U تبدیل کردن
converts U تبدیل کردن
to turn something into something U تبدیل کردن به
to transform [into] U تبدیل کردن [به]
to convert something into something U تبدیل کردن به
toggles U تبدیل کردن
toggle U تبدیل کردن
transform U تبدیل کردن
scorify U تبدیل به کف کردن
converting U تبدیل کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
salify U تبدیل به نمک کردن
nebulize U تبدیل به ذرات کردن
saponify U تبدیل بصابون کردن
capitalize U تبدیل بسرمایه کردن
saccharify U تبدیل به قند کردن
capitalized U تبدیل بسرمایه کردن
sugars U تبدیل به شکر کردن
forests U تبدیل به جنگل کردن
capitalizes U تبدیل بسرمایه کردن
realizing U تبدیل به پول کردن
sugar U تبدیل به شکر کردن
nitrogenize U تبدیل به ازت کردن
pustulate U تبدیل به کورک کردن
marmarize U تبدیل بمرمر کردن
forest U تبدیل به جنگل کردن
hypostatize U تبدیل بماده کردن
nitrate U به نیترات تبدیل کردن
nitrates U به نیترات تبدیل کردن
reify U تبدیل بماده کردن
lapidify U تبدیل به سنگ کردن
charr U تبدیل به زغال کردن
liquation U تبدیل باب کردن
lignify U تبدیل به چوب کردن
realised U تبدیل به پول کردن
stencilize U تبدیل به استنسیل کردن
realizes U تبدیل به پول کردن
ionize U تبدیل به یون کردن
realized U تبدیل به پول کردن
gorgonize U تبدیل بسنگ کردن
realize U تبدیل به پول کردن
realising U تبدیل به پول کردن
interchange energy U تبدیل کردن انرژی
realises U تبدیل به پول کردن
structuralize U تبدیل به ساختمان کردن
scorify U تبدیل به تفاله کردن
capitalising U تبدیل بسرمایه کردن
versify U تبدیل بنظم کردن
verbalized U تبدیل به فعل کردن
aerify U تبدیل به هوا کردن
to change to the better U تبدیل به احسن کردن
peptonize U تبدیل به پپتن کردن
verbalised U تبدیل به فعل کردن
verbalizes U تبدیل به فعل کردن
verbalizing U تبدیل به فعل کردن
etherify U تبدیل به اتر کردن
acetify U تبدیل به سرکه کردن
verbalises U تبدیل به فعل کردن
incineration U تبدیل بخاکستر کردن
cokes U تبدیل به زغال کردن
verbalising U تبدیل به فعل کردن
levers U تبدیل به اهرم کردن
coke U تبدیل به زغال کردن
lever U تبدیل به اهرم کردن
porcelainize U تبدیل بچینی کردن
verbalize U تبدیل به فعل کردن
agglutinate U تبدیل به چسب کردن
vitriolize U تبدیل به زاج کردن
capitalizing U تبدیل بسرمایه کردن
ozonize U تبدیل به ازن کردن
compartmentalised U تبدیل به اجزا کردن
capitalises U تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalized U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizes U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizing U تبدیل به اجزا کردن
provincialize U تبدیل باستان کردن
fluidize U تبدیل به مایع کردن
gasification U تبدیل کردن بگاز
capitalised U تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalize U تبدیل به اجزا کردن
phosphatize U تبدیل به فسفات کردن
prosify U تبدیل به نثر کردن
compartmentalises U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalising U تبدیل به اجزا کردن
char U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest U تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
charring U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
kaolinize U تبدیل به خاک چینی کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
harden U تبدیل به جسم جامد کردن
decimalize U تبدیل کردن به سیستم دهدهی
liquify U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies U گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiate U به پول نقد تبدیل کردن
negotiated U به پول نقد تبدیل کردن
actualization U تبدیل به ارزش حال کردن
negotiates U به پول نقد تبدیل کردن
hardens U تبدیل به جسم جامد کردن
mineralize U تبدیل بسنگ معدن کردن
gasify U تبدیل به گاز کردن بخارکردن
negotiating U به پول نقد تبدیل کردن
liquefied U گداختن تبدیل به مایع کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
liquefy U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying U گداختن تبدیل به مایع کردن
nitrify U تبدیل به نمک شوره کردن
transpose U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
commercialization U تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
sward U سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
transposing U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
arterialize U تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transposes U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
silicify U تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
resinify U تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
feudalization U عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ghettoize U تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate U شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
atomised U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flans U تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomizes U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
hepatize U تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
atomizing U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flan U تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
obtain U فراهم کردن گرفتن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
strike root U ریشه کردن گرفتن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
educe U گرفتن استخراج کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
engage U گرفتن استخدام کردن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
circling U گرفتن احاطه کردن
fog U تیره کردن مه گرفتن
circles U گرفتن احاطه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com