English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
actual saving U پس انداز واقعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
average propensity to save U میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
saving institutions U موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board U طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
factually U واقعی
factual U واقعی
literal U واقعی
lifelike U واقعی
veracious U واقعی
actual U واقعی
essentials U واقعی
essential U واقعی
real U واقعی
veritable U واقعی
objective U واقعی
objectives U واقعی
very U واقعی
right U واقعی
righted U واقعی
actuals U واقعی
McCoy U واقعی
veridical U واقعی
concrete U : واقعی
true life U واقعی
ex post saving U واقعی
ex post U واقعی
positive U واقعی
unfeigned U واقعی
righting U واقعی
virtual U واقعی
card-carrying U واقعی
real capital U سرمایه واقعی
true complement U متمم واقعی
true complement U مکمل واقعی
real anxiety U اضطراب واقعی
real fluid U سیال واقعی
down to earth U حقیقی واقعی
real assets U دارائیهای واقعی
true form U فرم واقعی
real income U درامد واقعی
matter-of-fact U بطور واقعی
matter of fact U بطور واقعی
real memory U حافظه واقعی
real earnings U درامدهای واقعی
actual self U خود واقعی
real costs U هزینههای واقعی
actual price U قیمت واقعی
real mode U حالت واقعی
real numbers U اعداد واقعی
down-to-earth U حقیقی واقعی
real address آدرس واقعی
insubstantial U غیر واقعی
practical U واقعی کارازموده
practicals U واقعی کارازموده
actual address U نشانی واقعی
actual argument U نشانوند واقعی
actual cost U هزینه واقعی
actual damage U خسارت واقعی
actual expenses U مخارج واقعی
actual income U درامد واقعی
actual key U کلید واقعی
actual load U بار واقعی
actual loss U زیان واقعی
actual parameter U پارامتر واقعی
actual velocity U سرعت واقعی
actualize واقعی کردن
incidental expenses U هزینههای واقعی
life-size U اندازه واقعی
life size U اندازه واقعی
real wage U مزد واقعی
real value U ارزش واقعی
real storage U انباره واقعی
real sector U بخش واقعی
real score U نمره واقعی
out of pocket expenses U هزینه واقعی
very U واقعی فعلی
objective value U ارزش واقعی
objective data U دادههای واقعی
nominal U غیر واقعی
jisen U مبارزه واقعی
unrealistic U غیر واقعی
unrealistically U غیر واقعی
unreal U غیر واقعی
true north U شمال واقعی
historical costs U هزینه واقعی
realising U واقعی کردن
never-never land U غیر واقعی
never-never U غیر واقعی
airy-fairy U غیر واقعی
accomplish U واقعی کردن
bring inbeing U واقعی کردن
carry out U واقعی کردن
execute U واقعی کردن
fulfill [American] U واقعی کردن
make something happen U واقعی کردن
realised U واقعی کردن
realises U واقعی کردن
realize U واقعی کردن
genuine U واقعی حقیقی
truer U واقعی حقیقی
true U واقعی حقیقی
realizing U واقعی کردن
realizes U واقعی کردن
realized U واقعی کردن
truest U واقعی حقیقی
real U واقعی موجود
make a reality U واقعی کردن
actualise [British] U واقعی کردن
implement U واقعی کردن
put into effect U واقعی کردن
carry ineffect U واقعی کردن
actualize U واقعی کردن
put ineffect U واقعی کردن
put inpractice U واقعی کردن
carry into effect U واقعی کردن
bring into being U واقعی کردن
true slump U نشست واقعی
true power U توان واقعی
true vertical U قائم واقعی
put into practice U واقعی کردن
actual velocity of ground water U سرعت واقعی اب زیرزمینی
unreal U غیر واقعی خیالی
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
real balance effect U اثر مانده واقعی
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
objectively U بطور واقعی یا خارجی
true meridian U نصف النهار واقعی
real will U نظریه اراده واقعی
home whistle U امتیاز واقعی یا فرضی
false U ساختگی غیر واقعی
ideal U مطابق نمونه واقعی
real national income U درامد ملی واقعی
index of real wages U شاخص دستمزدهای واقعی
conductance U مقدار هدایت واقعی
no par U بدون ارزش واقعی
actual neurosis U روان رنجوری واقعی
pragmatize U واقعی نشان دادن
pepper corn rent U اجاره غیر واقعی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
real money supply U عرضه واقعی پول
actual instruction U دستور العمل واقعی
in the clouds <idiom> U دور از زندگی واقعی
real McCoy <idiom> U چیز واقعی واصیل
ideals U مطابق نمونه واقعی
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
real interest rate U نرخ بهره واقعی
real rate of interest U نرخ بهره واقعی
inesse U دارای هستی واقعی
substantive U دارای ماهیت واقعی حقیقی
abstract جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
entitative U واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
incidence U تعلق واقعی مالیات مشمولیت
abstracting U جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstracts U جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
sterling U فاهر وباطن یکی واقعی
real gross national product U تولید ناخالص ملی واقعی
actual decimal point U نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
actual carrier U موسسه حمل و نقل واقعی
undervaluing U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
over estimate U بیش ازاندازه واقعی بها گذاشتن بر
abstractionism U مکتبی که از کیفیات واقعی هنر دوراست
overcapitalize U بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
undervalues U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalue U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
psych out <idiom> U پیی بردن به انگیزه واقعی (شخص)
underlet U کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
to put it on U پیش از اندازه واقعی نشان دادن
abstraction U ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
abstractions U ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
irrigator U اب انداز
saving U پس انداز
saver U پس انداز کن
thrift U پس انداز
savings U پس انداز
ex post saving U پس انداز
aggregate saving U پس انداز کل
ex ante saving U پس انداز
deposits U پس انداز
forehanded U پس انداز کن
deposit U پس انداز
underrate U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrating U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
declination U مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
nominal value U قیمت واقعی سهم که روی ان نوشته شده
that was a quasi war U جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
foreshortening U نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
It was filmed on location. U صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
underrates U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com