Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
like father like son
U
پسر کو ندارد نشان از پدر توبیگانه خوان و مخوانش پسر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mark sense reader
U
نشان خوان
optical mark reader
U
نشان خوان نوری
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
U
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
U
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none
U
دومی ندارد بالادست ندارد
puncuation
U
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters
U
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter
U
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
an omnivorous reader
<idiom>
U
خر خوان
lip reader
U
لب خوان
table
U
خوان
recitalist
U
تک خوان
tabled
U
خوان
tables
U
خوان
tabling
U
خوان
soloist
U
تک خوان
soloists
U
تک خوان
discretionary
U
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry
U
دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star
U
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
threnodist
U
مرثیه خوان
psalmist
U
مزمور خوان
mourners
U
نوحه خوان
yodeler
U
اواز خوان
lamenter
U
مرثیه خوان
braggart
U
رجز خوان
singer
U
اواز خوان
studious
U
کتاب خوان
document reader
U
سند خوان
night raven
U
مرغ شب خوان
card reader
U
کارت خوان
weeper
U
نوحه خوان
cantatrice
U
زن اوازه خوان
braggarts
U
رجز خوان
character reader
U
دخشه خوان
singers
U
اواز خوان
epistoler
U
رساله خوان
epistler
U
رساله خوان
epigraphist
U
کتیبه خوان
studious
U
درس خوان
crooner
U
اواز خوان
crooners
U
اواز خوان
mourner
U
نوحه خوان
badge reader
U
نشانه خوان
peayer
U
دعا خوان
tape reader
U
نوار خوان
optical character reader
U
کاراکترنوری خوان
gleeman
U
حماسه خوان
gospeller
U
انجیل خوان
phrenologist
U
جمجمه خوان
sopranist
U
زیر خوان
sopranist
U
ششدانگ خوان
songstress
U
زن اواز خوان
songster
U
غزل خوان
songster
U
اواز خوان
page reader
U
صفحه خوان
ballad singer
U
تصنیف خوان
scrimmager
U
رجز خوان
prayerful
U
نماز خوان
decoder
U
رمز خوان
optical reader
U
نور خوان
prelector
U
خطابه خوان
film reader
U
فیلم خوان
beadsman
U
فاتحه خوان مزدور
magnetic tape reader
U
نوار مغناطیسی خوان
triller
U
اواز خوان باتحریر
optical mark reader
U
علامت خوان نوری
disk drive head
U
نوک دیسک خوان
optical page reader
U
صفحه نوری خوان
lay clerk
U
سرود خوان کلیسا
singin bird
U
پرنده اواز خوان
busker
U
آواز خوان دورهگرد
buskers
U
آواز خوان دورهگرد
cantor
U
اواز خوان مذهبی
chanter
U
سرود خوان کلیسا
optical mark reader
U
علامت نوری خوان
artiste
U
اوازه خوان یا رقاص
major domo
U
نافر خوان سالار
optical character reader
U
دخشه خوان نوری
references
U
کتاب بس خوان بازگشت
artistes
U
اوازه خوان یا رقاص
paper tape reader
U
نوار کاغذی خوان
reference
U
کتاب بس خوان بازگشت
psalmodist
U
زبور خوان مزمورسرا
major-domos
U
نافر خوان سالار
major-domo
U
نافر خوان سالار
threnodist
U
روضه خوان مرثیه نویس
choristers
U
اوازه خوان جزو دسته خوانندگان
chorister
U
اوازه خوان جزو دسته خوانندگان
The singer made some recordings ,.
U
آوازه خوان چند صفحه پرکرد
poniter
U
نشان دهنده نشان گیرنده
markings
U
نشان دار سازی نشان
marking
U
نشان دار سازی نشان
flag
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
natural philosopher
U
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
omr
U
را با علامت خوان نوری تشخیص میدهد و وارد کامپیوتر میکند
optical
U
قابل تشخیص باشند توسط علامت خوان نوری و وارد کامپیوتر شوند
peripheral
U
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
backgrounds
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
supervisory
U
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something
U
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
flicker free
U
ی ندارد
he is not of that stamp
U
را ندارد
there is no style about her
U
ندارد
there is no limit to it
U
حد ندارد
it does not weigh with me
U
ندارد
interactive video
U
سیستمی که از اتصال کامپیوتری به دیسک خوان اسفاده میکند تا توان پردازش و تصاویر واقعی و متحرک را ایجاد کند
marks
U
نشان کردن نشان
mark
U
نشان کردن نشان
it is of no weight
U
قدرواهمیتی ندارد
he hasno notion of going
U
سر رفتن ندارد
there is no limit to it
U
اندازه ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .
U
عیب ندارد
No problem at all. It is quite all right .
U
مانعی ندارد
it is a soft snap
U
کاری ندارد
it does not matter
U
اهمیت ندارد
it is nothing out of the way
U
غرابتی ندارد
it is nothing new
U
تازگی ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .
U
مقصودی ندارد
Don’t mention it.
U
قابلی ندارد.
it is well enough
U
عیبی ندارد
it lacks soul
U
روح ندارد
he has an a. to grind
U
غرضی ندارد
dont mention it
U
اهمیت ندارد
no matter
U
اهمیت ندارد
no object
U
اهمیت ندارد
hadn't
U
ندارد نبایستی
he has no temperature to day
U
امروز تب ندارد
It is no trouble at all.
U
زحمتی ندارد
he is out of huomor
U
دماغ ندارد
his hat cover his fanily
U
هیچکس را ندارد
he has no excuse what
U
عذری ندارد
Nothing is quite impossible.
U
کارنشد ندارد
he has no manners
U
اداب ندارد
he has nothing of his own
U
چیزی ندارد
he has nostomach for the fight
U
سر دعوا ندارد
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
It doesnt look nice . It is useemly.
U
صورت خوشی ندارد
she cannot bear heat
U
طاقت گرما را ندارد
h does not w.much
U
چندان وزنی ندارد
his hand want's two fingers
U
دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger
U
دستش یک انگشت ندارد
Death keeps no calendar.
<proverb>
U
مرگ تاریخ ندارد.
he hasno notion of going
U
خیال رفتن ندارد
irons in the fire
<idiom>
U
وقت سرخاراندن ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) .
U
ربطی به موضوع ندارد
he is nothing to me
U
بتمن خویشی ندارد
he is indisposed to go
U
میل برفتن ندارد
there is no reason
U
هیچ دلیل ندارد
There is nothing to be ashamed lf .
U
( اینکار ) خجالت ندارد
there is nothing for it but to
U
چارهای ندارد جز اینکه
He cant stand the sight of us.
U
چشم ندارد ما را ببیند
and that is flat(final)!No arguments!
U
چون وچراهم ندارد !
Cheating( fraud) does not pay ( prosper).
U
تقلب عاقبت ندارد
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
he is short of hands
U
کارگر کافی ندارد
he is at a loose end
U
کار معینی ندارد
he hasno notion of going
U
میل رفتن ندارد
There is no market for it in Iran .
U
درایران مصرفی ندارد
that in nothing to me
U
برای من اهمیتی ندارد
crying is useless
U
گریه سودی ندارد
there is no exception to that rule
U
ان قانون استثناء ندارد
She never gets any gratitude .
U
دستش نمک ندارد
it takes two to tango
<idiom>
U
[یک دست صدا ندارد]
de facto standard
U
سسهای اعتبار به آن ندارد
Nothing is impossible .
U
کار نشد ندارد
he means well
U
قصد بدی ندارد
That is quitw O. K. That is fine.
U
هیج اشکالی ندارد
it is of little worth
U
چندان ارزشی ندارد
domain
U
برنامهای که حق کپی ندارد
many hands make light work
<proverb>
U
یک دست صدا ندارد
That's not so!
U
این حقیقت ندارد!
domains
U
برنامهای که حق کپی ندارد
it matters little
U
چندان اهمیت ندارد
it differs nothing from
U
هیچ فرقی با .....ندارد
it is beyond recall
U
احتمال لغوشدن ندارد
his intentions are good
U
خیال بدی ندارد
it is not protected by sanctions
U
ضمانت اجرایی ندارد
it is of no importance
U
هیچ اهمیت ندارد
it is allup with him
U
دیگر امیدی ندارد
it is of no moment
U
هیچ اهمیت ندارد
This does not apply to . . .
U
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
it is indifferent to me
U
برای من چه اهمیتی ندارد
infinite
U
حلقهای که خروج ندارد.
leading edge
U
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
disk operating system
U
کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
auto
U
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
autos
U
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
time out of minds
U
زمانی که کسی یاد ندارد
There is nothing wrong with it.
U
این هیچ ایرادی ندارد.
It is in the bag . It is a dead cert.
U
ردخورد ندارد (حتمی است )
His greed knows no limits.
U
حرص وطمع اش اندازه ندارد
He is on edge. He is restive.
U
آرام ندارد (ناراحت است )
null
U
رشتهای که هیچ حرفی ندارد
he has no friends
U
او هیچ دوست و اشنایی ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed.
U
اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
you are welcome
U
کاری نکردم اهمیت ندارد
it does not matter
U
عیب ندارد چیزی نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com