Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fill
U
پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
fills
U
پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
right
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
softest
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
ascii
U
حرفی که در لیست ASCII حروف قرار دارد
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
scalable font
U
روش شرح نوشتار طوری که میتواند حروف با اندازههای مختلف ایجاد کند
justifies
U
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justifying
U
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justify
U
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
spaces
U
فضای خالی بین حروف یا خط ها
space
U
فضای خالی بین حروف یا خط ها
cards
U
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
card
U
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
spacing
U
فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده
floating
U
غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
nothing was left over
U
چیزی باقی نماند
palaver
U
پر حرفی کردن
Suit the action to the word.
U
حرفی را فورا" عملی کردن
telnet
U
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
to be sparing of words
U
مضایقه ازحرف زدن کردن کم حرفی کردن
to make a remark
U
حرفی زدن افهار نظری کردن
readout
U
وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
block letter
U
حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
self-
U
سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
Linotype
U
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
separated
U
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separate
U
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separates
U
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
blankest
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
inferior figures
U
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
shift key
U
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift keys
U
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
tetragraph
U
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
normalising
U
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalize
U
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalizes
U
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
monotype
U
ماشین حروف ریزی و حروف چینی
normalises
U
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalised
U
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
formats
U
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
format
U
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
graphics
U
ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند
users
U
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user
U
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
types
U
حروف چاپی حروف چاپ
case
U
حروف بزرگ یا حروف معمولی
type
U
حروف چاپی حروف چاپ
typed
U
حروف چاپی حروف چاپ
cases
U
حروف بزرگ یا حروف معمولی
vacancy
U
محل خالی جای خالی
vacancies
U
محل خالی جای خالی
tiles
U
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
tile
U
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
non destructive cursor
U
صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
deflating
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
shake down
U
جیب کسی را کاملا خالی کردن بیتوته کردن
deflates
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
let out
U
خالی کردن
venting
U
خالی کردن
depleted
U
خالی کردن
depletes
U
خالی کردن
depleting
U
خالی کردن
clear out
U
خالی کردن
clear-out
U
خالی کردن
to clear out
U
خالی کردن
vents
U
خالی کردن
vacated
U
خالی کردن
vacates
U
خالی کردن
drain
U
خالی کردن اب
drained
U
خالی کردن اب
to work off
U
خالی کردن
draining
U
خالی کردن اب
drains
U
خالی کردن اب
vented
U
خالی کردن
vent
U
خالی کردن
let off
U
خالی کردن
give way
U
جا خالی کردن
evacuating
U
خالی کردن
evacuates
U
خالی کردن
evacuate
U
خالی کردن
to cleanovt
U
خالی کردن
purge
U
خالی کردن
purged
U
خالی کردن
purges
U
خالی کردن
evacuated
U
خالی کردن
unload
U
خالی کردن
unloaded
U
خالی کردن
vacate
U
خالی کردن
assoil
U
خالی کردن
discharges
U
خالی کردن
vacating
U
خالی کردن
to offload
U
خالی کردن
discharge
U
خالی کردن
to load off
U
خالی کردن
to give vent to one's wrath
U
دق دل را خالی کردن
unloads
U
خالی کردن
to play a gun on
U
خالی کردن
knock out
U
خالی کردن
deplete
U
خالی کردن
turn out
<idiom>
U
خالی کردن
dead type
U
حروف پخش کردن
spoonerism
U
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
To vacate the field .
U
میدان را خالی کردن
unload
U
خالی کردن اندوه
discharge
U
خالی کردن گلوله
decanted
U
اهسته خالی کردن
decanting
U
اهسته خالی کردن
flinched
U
شانه خالی کردن
decants
U
اهسته خالی کردن
vent
U
خالی کردن خشم
unload
U
خالی کردن بار
discharge
U
خالی کردن باتری
weasel
U
شانه خالی کردن
weasels
U
شانه خالی کردن
to vent oneself
U
دل خود را خالی کردن
desolate
U
خالی از سکنه کردن
flinching
U
شانه خالی کردن
beat
U
شانه خالی کردن
To let off steam . To get it off ones chest.
U
دل خود را خالی کردن
off one's chest
<idiom>
U
خودرا خالی کردن
shirk
U
شانه خالی کردن
lade
U
با ملاقه خالی کردن
flinches
U
شانه خالی کردن
cop-out
U
شانه خالی کردن
flinch
U
شانه خالی کردن
decant
U
اهسته خالی کردن
repudiate
U
شانه خالی کردن
flecker
U
خال خالی کردن
quails
U
شانه خالی کردن
to open one's mind
U
دل خود را خالی کردن
shirked
U
شانه خالی کردن از
shirk
U
شانه خالی کردن از
to let off
U
خالی کردن بخشودن
bleneh
U
شانه خالی کردن
shrink
U
شانه خالی کردن از
unpeople
U
خالی از سکنه کردن
shrinks
U
شانه خالی کردن از
shrinking
U
شانه خالی کردن از
relieve one's feeling
U
دل خود را خالی کردن
dispeople
U
خالی ازسکنه کردن
pump
U
با تلمبه خالی کردن
pumped
U
با تلمبه خالی کردن
elutriate
U
اهسته خالی کردن
pumps
U
با تلمبه خالی کردن
shirking
U
شانه خالی کردن از
shirks
U
شانه خالی کردن از
to touch off
U
درکردن خالی کردن
walk out on
U
خالی ازسکنه کردن
quail
U
شانه خالی کردن
to break bulk
U
خالی کردن بار
disgorge
U
خالی کردن ریختن
exhaustible
U
قابل خالی کردن
evade
U
شانه خالی کردن
diffusion
U
خالی کردن بار
disgorged
U
خالی کردن ریختن
disgorges
U
خالی کردن ریختن
disgorging
U
خالی کردن ریختن
manspace
U
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
velarize
U
حروف را از کام تلفظ کردن
let off
<idiom>
U
خالی کردن (تفنگ)،منبسط کردن
tipping
U
خالی کردن سرازیر کردن نوک
tip
U
خالی کردن سرازیر کردن نوک
poop
U
باد وگازمعده را خالی کردن
To clean someone out.
U
جیب کسی ؟ ؟ خالی کردن
emptier
U
خالی کردن تهی شدن
empties
U
خالی کردن تهی شدن
deflate
U
باد چیزی را خالی کردن
to c. ata difficulty
U
ازسختی شانه خالی کردن
emptiest
U
خالی کردن تهی شدن
to emtpy
[your]
glass in one gulp
[at a gulp]
U
جام را یک نفس خالی کردن
empty
U
خالی کردن تهی شدن
poops
U
باد وگازمعده را خالی کردن
aspirates
U
خالی کردن بیرون کشیدن
aspirate
U
خالی کردن بیرون کشیدن
hollow
U
پوک شدن خالی کردن
let down
U
باد
[لاستیک را]
خالی کردن
emptied
U
خالی کردن تهی شدن
hollows
U
پوک شدن خالی کردن
aspirating
U
خالی کردن بیرون کشیدن
alphameric
U
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
to page up type
U
حروف چیده را صفخه بندی کردن
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
flush
U
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
asterisks
U
پر کردن محل دهدهی خالی با علامت *
eviscerate
U
خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
flushes
U
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com