English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ram U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rammed U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rams U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
homes U جا به داخل لوله راندن
home U جا به داخل لوله راندن
ramming U راندن گلوله به داخل لوله
rechamber U دوباره به داخل لوله راندن
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
drives U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
bore U داخل لوله توپ
bores U داخل لوله توپ
gun bore U داخل لوله توپ
terminal velocity U سرعت گلوله داخل لوله
decoppering U رفع رسوبات مس از داخل لوله
coppering U مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
barrel reflector U منعکس کننده وضع داخل لوله
borescope U وسیله دیدن خان کشی داخل لوله
boresafe fuze U ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
back pressure valve U سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
bubble turn and slip U الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
bore reset U وسیله نگهدارنده کلینومتر پایه نصب کلینومتر در داخل لوله
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
to pipeline U با خط لوله لوله کشی کردن
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
chasing U راندن واخراج کردن
whisk U راندن جاروب کردن
exorcizes U دفع کردن راندن
chase U راندن واخراج کردن
whisked U راندن جاروب کردن
chases U راندن واخراج کردن
chased U راندن واخراج کردن
chace U راندن واخراج کردن
exorcises U دفع کردن راندن
exorcised U دفع کردن راندن
exorcizing U دفع کردن راندن
exorcising U دفع کردن راندن
repulsed U دفع کردن راندن
repulses U دفع کردن راندن
exorcized U دفع کردن راندن
repulsing U دفع کردن راندن
repulse U دفع کردن راندن
exorcize U دفع کردن راندن
whisks U راندن جاروب کردن
whisking U راندن جاروب کردن
disroot U ازجای خودبیرون کردن راندن
dislodges U از جای خودبیرون کردن راندن
dislodging U از جای خودبیرون کردن راندن
dislodge U از جای خودبیرون کردن راندن
dislodged U از جای خودبیرون کردن راندن
steering U روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
To treat them all alike. (indiscriminately). U همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
engage U درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
engages U درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
incorporates U داخل کردن
incorporating U داخل کردن
imbark U داخل کردن
immit U داخل کردن
work in U داخل کردن
to work in U داخل کردن
phase in U داخل کردن
entered U داخل کردن
intromit U داخل کردن
enters U داخل کردن
ingratiating U داخل کردن
ingratiates U داخل کردن
enter U داخل کردن
ingratiated U داخل کردن
ingratiate U داخل کردن
incorporate U داخل کردن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
to breakin U خودرا داخل کردن
swap in U مبادله کردن به داخل
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end U انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
inserts U داخل کردن در میان گذاشتن
catch a crab U تصادفا پارو را داخل اب کردن
insert U داخل کردن در میان گذاشتن
inserting U داخل کردن در میان گذاشتن
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
take in U باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
pressurizes U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
ingestion U قورت دادن داخل معده کردن
pressurises U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizing U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurize U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
interpolated U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolates U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
insufflation U داخل کردن گازیا بخاردر گودالی ازتن
interpolating U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolate U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
rigatoni U رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens U لوله خروجی بیضه لوله منی
finances U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
insinuates U داخل کردن اشاره کردن
insinuated U داخل کردن اشاره کردن
insinuate U داخل کردن اشاره کردن
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
distemper U ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
tubes U از لوله رد کردن
tube U از لوله رد کردن
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets U بست لوله دوراهی لوله
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
syphons U از لوله یاسیفون رد کردن
To lay the pipes . U لوله کشی کردن
plumb U لوله کشی کردن
pipe U لوله کشی کردن
tide drain U زهکشی کردن با لوله
syphoned U از لوله یاسیفون رد کردن
siphon U از لوله یاسیفون رد کردن
siphoned U از لوله یاسیفون رد کردن
siphons U از لوله یاسیفون رد کردن
piped U لوله کشی کردن
tubulate U لولهای کردن لوله دار کردن
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
canalize U نهرسازی لوله کشی کردن
lays U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
lay U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
port U بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
choke bore U روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
water displacement U زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
anchor block U بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
guide U راندن
guided U راندن
steers U راندن
rein U راندن
forcing U راندن
unkennel U راندن
advancing U راندن
cuple U راندن
advances U راندن
steer U راندن
driftage U راندن
steered U راندن
booh U راندن
conn U راندن
run U راندن
sailings U راندن
pulsion U راندن
rows U راندن
rowed U راندن
steering U راندن
powering U راندن
row U راندن
powered U راندن
poach U راندن
power U راندن
runs U راندن
stub U راندن
forces U راندن
guides U راندن
force U راندن
drives U راندن
drive U راندن
sailed U راندن
sail U راندن
advance U راندن
stubbed U راندن
stubbing U راندن
stubs U راندن
poaches U راندن
poached U راندن
powers U راندن
smoke out U بیرون راندن
motors U اتومبیل راندن
sleds U سورتمه راندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com