Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The project was terminated as of July 1.
U
پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It's over.
U
به پایان رسید.
i am through with my work
U
کارم به پایان رسید
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
U
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
to pay against receipt
U
در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
projected
U
پروژه پروژه افکندن
projects
U
پروژه پروژه افکندن
project
U
پروژه پروژه افکندن
eol
U
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminate
U
پایان دادن پایان یافتن
terminated
U
پایان دادن پایان یافتن
terminates
U
پایان دادن پایان یافتن
schemes
U
پروژه
schemed
U
پروژه
scheme
U
پروژه
projections
U
پروژه
projection
U
پروژه
projects
U
پروژه
project
U
پروژه
projected
U
پروژه
profile of the road
U
خط پروژه
design
U
پروژه طرح
designs
U
پروژه طرح
project appraisal
U
ارزشیابی پروژه
project library
U
کتابخانه پروژه
project control
U
کنترل پروژه
project selection
U
انتخاب پروژه
project manager
U
مدیر پروژه ها
to shunt a project
U
کنارگذاشتن یک پروژه
project manager
U
مدیر پروژه
project plan
U
طرح پروژه
long term project
U
پروژه طویل مدت
project management program
U
برنامه مدیریت پروژه
project section
U
بخش تهیه پروژه ها
project loans
U
قرضههای مربوط به پروژه ها
project schedule
U
زمان بندی پروژه
project management system
U
سیستم مدیریت پروژه
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
water utilization project
U
پروژه بهره برداری از منابع اب
projected
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projects
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
due date
U
سر رسید
when it came to a push
U
رسید
quittance
U
رسید
receipt statement
U
رسید
maturity
U
سر رسید
receipt
U
رسید
receipts
U
رسید
scrip
U
رسید موقتی
It crossed my mind.
U
به نظرم رسید.
matured
U
سر رسید شده
It occurred to me.
U
به نظرم رسید.
It came home to me.
U
به نظرم رسید.
to fall due
U
سر رسید شدن
What time do we arrive?
U
کی خواهیم رسید؟
to a receipt
U
رسید گرفتن
world came that
U
خبر رسید که
chitty
U
یادداشت-رسید
the post has come
U
پست رسید
summer is in
U
تابستان رسید
quittance
U
رسید مفاصا
certificate of receipt
U
گواهی رسید
warehouse receipt
U
رسید انبار
It crossed my mind.
U
به فکرم رسید.
It occurred to me.
U
به فکرم رسید.
debit note
U
رسید بدهکار
hand receipt
U
رسید دستی
dock receipt
U
رسید لنگرگاه
dock warrant
U
رسید لنگرگاه
binders
U
رسید بیعانه
receipt
U
قبض رسید
receipts
U
قبض رسید
binder
U
رسید بیعانه
vouchers
U
قبض رسید
voucher
U
قبض رسید
It came home to me.
U
به فکرم رسید.
official receipt
U
رسید رسمی
it crossed my mind
U
بنظرم رسید
critical path analysis
U
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
point of intersection
U
نقطه بهم رسید
railway receipt
U
رسید راه اهن
appropriation receipt
U
رسیدسپرده رسید اعتبار
the hour has struck
U
موقع بحران رسید
appropriation receipt
U
رسید سپرده قانونی
acknowledgement
U
اعلام وصول رسید
dock warrant
U
رسید انبار بارانداز
At that point
[stage]
, ...
U
وقتی که موقعش رسید...
clean receipt
U
رسید بی قید و شرط
i am in receipt of your letter
U
نامه شما به من رسید
mate's receipt
U
رسید کاپیتان کشتی
he was overtake by a storm
U
طوفانی باودر رسید
data freight receipt
U
رسید اماری حمل
data fright receipt
U
رسید اماری حمل
it received royal assent
U
به توشیح ملوکانه رسید
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
air mail receipt
U
رسید پست هوایی
mate's receipt
U
رسید معاون ناخدا
acknowledgments
U
اعلام وصول رسید
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
He was sick to death . He was fed up to the back teeth .
U
جانش به لب آمد ( رسید )
receipts
U
دریافت رسید دادن
acknowledgements
U
اعلام وصول رسید
it was signed by his majesty the shah
U
به توشیح همایونی رسید
receipt
U
دریافت رسید دادن
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
receipts
U
رسید پیام دریافت شد
receipt
U
رسید پیام دریافت شد
workgroup
U
گروه کوچک کاربران که روی یک پروژه کار می کنند یا به یک شبکه محل وصل هستند
to boondoggle
[American English]
U
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
When we get this project off the ground we can relax.
U
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
now and then a guest w come
U
گاه گاهی میهمانی می رسید
He arrived in the nick of time .
U
درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
The train came in on time .
U
قطار به موقع رسید ( سروقت )
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
U
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
offenders will be punished
U
متخلفین بکیفر خواهند رسید
I heard a sound .
U
صدائی به گوشم خورد( رسید )
It changed hands a few times before I got it.
U
چند دست گشت تا به من رسید
forwarder's receipt
U
رسید متصدی حمل و نقل
found shipment
U
کالای بدون بارنامه یا رسید
The train was 10 minutes late.
U
قطار 10 دقیقه دیر رسید
the bill is overdraw
U
سر رسید برات منقضی شده است
bill falls due on
U
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
the bill will mature to morrow
U
سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
A solution suddenly proffered itself.
U
ناگهان راه حلی به نظر رسید.
Luchily for me the train was late.
U
خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
deferred liability
U
بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
latest event time
U
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
date of grace
U
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
he muddled through
U
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
process
U
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes
U
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
feasibility
U
بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
optimum schedule
U
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
outliner
U
برای اینکه به کاربر کمک کند تا بخش ها و زیربخشهای لیست ای از اشیا را مرتب کند یا بخشهایی از پروژه را
to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
finish line
U
خط پایان
out
<adv.>
U
پایان
hexapod
U
شش پایان
finallist
U
پایان رس
illimitable
U
بی پایان
illmitable
U
بی پایان
foreverness
U
بی پایان
sempiternity
U
بی پایان
forever
U
بی پایان
infinite time
U
بی پایان
windup
U
پایان
perpetuity
U
بی پایان
eternity
U
بی پایان
to sit out
U
تا پایان
issue
[outcome]
U
پایان
initiator terminator
U
پایان ده
fruition
U
پایان
eternality
U
بی پایان
aeon
U
بی پایان
immortality
U
بی پایان
end line
U
خط پایان
bourne
U
پایان
finality
U
پایان
finis
U
پایان
closest
U
پایان
periods
U
پایان
closes
U
پایان
endless
U
بی پایان
closer
U
پایان
interminate
U
بی پایان
cessation
U
پایان
end
U
پایان
eternity
U
بی پایان
abysm
U
بی پایان
termination
U
پایان
abysses
U
بی پایان
abyss
U
بی پایان
close
U
پایان
endings
U
پایان
decapoda
U
ده پایان
eternities
U
بی پایان
ended
U
پایان
finish
U
پایان
ending
U
پایان
incessant
U
پی در پی بی پایان
unfinished
U
بی پایان
inconclusive
U
بی پایان
unending
U
بی پایان
never-ending
U
بی پایان
never ending
U
بی پایان
end all
U
پایان
finishes
U
پایان
period
U
پایان
conclusions
U
پایان
unbound
U
بی پایان
ends
U
پایان
limit
U
پایان
point
U
پایان
conclusion
U
پایان
ended
U
پایان یک دور
buzzers
U
زنگ پایان
subjunction
U
افزایش در پایان
interminable
U
پایان ناپذیر
end
U
پایان یک دور
termination
U
پایان دهی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com