Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interactive
U
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crunches
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunch
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunched
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
actual address
U
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
generals
U
کامپیوتری که قدرت پردازش آن روی برنامههای مختلفی اعمال میشود طبق دستورات نرم افزاری و سخت افزاری آن
general
U
کامپیوتری که قدرت پردازش آن روی برنامههای مختلفی اعمال میشود طبق دستورات نرم افزاری و سخت افزاری آن
agent
U
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agents
U
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency
U
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
chatted
U
ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
chat
U
ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
chats
U
ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
chatting
U
ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
brain washing
U
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
divert action
U
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
postprocessor
U
برنامهای که داده را از برنامه دیگر پردازش میکند که پردازش شده است
photocomposition
U
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
erasable
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
interactive processing
U
پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
backing
U
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
batches
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
gpr
U
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
edp
U
پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
centralized data processing
U
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
distributed processing system
U
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
commission
U
حق العمل
commissioning
U
حق العمل
brokerage
U
حق العمل
commissions
U
حق العمل
factorage
U
حق العمل
commission fee
U
حق العمل
brokage
U
حق العمل
premiums
U
حق العمل
premium
U
حق العمل
responds
U
عکس العمل
responded
U
عکس العمل
reactions
U
عکس العمل
respond
U
عکس العمل
prompts
U
عکس العمل
prompted
U
عکس العمل
factors
U
حق العمل کار
prompt
U
عکس العمل
factorage
U
حق العمل کاری
resilient
U
عکس العمل
reflex force
U
فشارعکس العمل
reactional
U
عکس العمل
commission agent
U
حق العمل کار
reactive effect
U
عکس العمل
rough and ready
U
سریع العمل
commissioners
U
حق العمل کار
reaction
U
عکس العمل
factor
U
حق العمل کار
commissioner
U
حق العمل کار
reflex
U
عکس العمل غیرارادی
factors
U
حق العمل کار نماینده
background count
U
عکس العمل تشعشع
factor
U
حق العمل کار نماینده
armature reaction
U
عکس العمل ارمیچر
actual instruction
U
دستور العمل واقعی
reflexes
U
عکس العمل غیرارادی
response
U
عکس العمل به دلیلی
commission
U
حق العمل مامور شدن
commissioning
U
حق العمل مامور شدن
retaliation
U
عکس العمل متقابل
commissions
U
حق العمل مامور شدن
interaction
U
عکس العمل متقابل
reaction
U
انفعال عکس العمل
immediate action
U
عکس العمل فوری
reactions
U
انفعال عکس العمل
reactor
U
عامل عکس العمل
rapid
U
سریع العمل چابک
reactors
U
عامل عکس العمل
responses
U
عکس العمل به دلیلی
coefficient of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
on commission
U
بطورحق العمل کاری
reaction curve
U
منحنی عکس العمل
pseudoinstruction
U
شبه دستور العمل
n address instruction
U
دستور العمل با N نشانی
reaction time
U
زمان عکس العمل
latency
U
دوره عکس العمل
reaction force
U
نیروی عکس العمل
reaction equation
U
معادله عکس العمل
repercussion
U
عکس العمل واکنش
reflexology
U
عکس العمل شناسی
modulus of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
reflex force
U
نیروی عکس العمل
transfer instruction
U
دستور العمل انتقال
in line processing
U
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
react
U
عکس العمل نشان دادن
commissioning
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commissions
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returns
U
مراجعت کردن عکس العمل
reacted
U
عکس العمل نشان دادن
reacting
U
عکس العمل نشان دادن
reacts
U
عکس العمل نشان دادن
return
U
مراجعت کردن عکس العمل
returned
U
مراجعت کردن عکس العمل
shiping agent
U
حق العمل کار بارگیری کشتی
commission
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission
U
حق العمل کاری امانت فروشی
returning
U
مراجعت کردن عکس العمل
reaction of support
U
عکس العمل تکیه گاه
backlash
U
عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive
U
دارای عکس العمل سریع جواب گو
acoustic circuit
U
مدار عکس العمل انفجار صوتی
deadbeat
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomerang
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
triggerman
U
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
boomerangs
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
deadbeats
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
antigens
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
operation
U
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
antigen
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
del credere
U
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
dummy
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummies
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
exercised
U
اعمال
exercises
U
اعمال
acts
U
اعمال
exertion
U
اعمال
applications
U
اعمال
exercise
U
اعمال
exertions
U
اعمال
doings
U
اعمال
exercising
U
اعمال
exercising a right
U
اعمال حق
undertakings
U
اعمال
application
U
اعمال
anthropomorphic software
U
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
reactionpropulsion
U
سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
applying
U
اعمال کردن
applies
U
اعمال کردن
strong arm
U
اعمال زورکردن
apply
U
اعمال کردن
to have the pull of
U
اعمال نفوذکردن بر
the galleys
U
اعمال شاقه
exertion
U
اعمال زور
takeover
U
اعمال کنترل
takeovers
U
اعمال کنترل
willable
U
قابل اعمال
lobbying
U
اعمال نفوذ
workable
U
قابل اعمال
showing partial views
U
اعمال نظر
strong-arm
U
اعمال زورکردن
impose
U
اعمال نفوذکردن
applier
U
اعمال کننده
peonage
U
اعمال شاقه
labourhardl
U
اعمال شاقه
galleys
U
اعمال شاقه
hard labour
U
اعمال شاقه
exertions
U
اعمال زور
applicator
U
اعمال کننده
impressment
U
اعمال زور
hard labor
U
اعمال شاقه
exercising force
U
اعمال زور
applicative
U
اعمال کردنی
applicatory
U
اعمال شدنی
exerts
U
اعمال کردن
exerting
U
اعمال کردن
preventative actions
U
اعمال بازدارنده
exerted
U
اعمال کردن
imposes
U
اعمال نفوذکردن
exert
U
اعمال کردن
alteration
U
تغییر اعمال شده
governance
U
اعمال قوه اختیارداری
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
اعمال فشار کردن
To use force(violence)
U
اعمال زور کردن
non serverign acts
U
اعمال تصدی دولت
to use one's influence upon
U
اعمال نفوذ کردن بر
use one's influence
U
اعمال نفوذ کردن
unfair trade practice
U
اعمال تجاری نادرست
penal servitude
U
حبس با اعمال شاقه
undue influence
U
اعمال نفوذ ناروا
copy protection
U
جلوگیری از اعمال کپی
imprisonment with hard labour
U
حبس با اعمال شاقه
showing partial views
U
اعمال نظر کردن
embraceor
U
اعمال نفوذ کننده
house keeping operation
U
اعمال خانه داری
interactive
U
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
intervention
U
عمل اعمال تغییر در سیستم
modification
U
تغییر اعمال شده به چیزی
applied magnetic field
U
میدان مغناطیسی اعمال شده
squeeze
U
[آبگیری از فرش با اعمال فشار]
interventions
U
عمل اعمال تغییر در سیستم
embracer
U
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
capitalization
U
اعمال سیستم سرمایه داری
encode
U
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
imposed deformation
U
تغییر شکل اعمال شده
jarred
U
اعمال شوک شدید به یک وسیله
jars
U
اعمال شوک شدید به یک وسیله
confidential
U
است نه اعمال تصدی موجودباشد
encodes
U
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com