English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double time U پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
truck system U اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
wage system U نظام پرداخت دستمزد
mandate U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
payment against documents پرداخت در برابر اسناد
demand versus quantity demanded U تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
30% down payment against bank guaranty U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
kabal U قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
rem U مقدار دوزتشعشعی که اثرش برابر یک رونتگن اشعه ایکس باشد
Moghat U مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
retainer U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
man hour U واحد زمان کار که برابر یک ساعت کار یک فرد است وبرای پرداخت مزد منظورمیشود
quads U درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quad U درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
routinize U عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
howitzer U توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
hypermnesia U ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
density U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon U [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun U [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
workers U کارگران
labours U کارگران
blue collar employees U کارگران
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
skilled workers U کارگران متخصص
labor service U اتحادیه کارگران
industrial workers U کارگران صنعتی
workforce U شمار کارگران
Company town U شهرک کارگران
labour union U اتحادیه کارگران
wildcat strike <idiom> U اعتصاب کارگران
labourunion U اتحادیه کارگران
manual workers U کارگران دستکار
dormitory-suburb U خوابگاه کارگران
picket line U صف کارگران اعتصابی
labor union U اتحادیه کارگران
picket lines U صف کارگران اعتصابی
farm labors U کارگران مزارع
farm labors U کارگران کشاورزی
foreman U مباشر کارگران
foremen U مباشر کارگران
labor unions U اتحادیه کارگران
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
caboose U اطاق کارگران قطار
profit-sharing U سهم کارگران از سود
griddles U غربال سیمی کارگران
work people U کارگران طبقه کارگر
the men were locked out U در را بروی کارگران بستند
industrial workers of the world U کارگران صنعتی جهان
griddle U غربال سیمی کارگران
waterside workmen U کارگران کنار دریا
profit sharing U سهم کارگران از سود
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
to unionize [American E] U متحد کردن [مثال کارگران]
All of the workers want to go. U تمام کارگران می خواهند بروند
to unionise [British E] U متحد کردن [مثال کارگران]
triplicate U سه برابر سه برابر کردن
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
it spells ruin to the workmen U متضمن خانه خرابی کارگران است
knobstick U کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
barrack U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
section crew U دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
barracked U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracking U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
section gang U دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
waging U دستمزد
wage U دستمزد
wages U دستمزد
stipend U دستمزد
waged U دستمزد
salaries U دستمزد
rapine U دستمزد
factor payments U دستمزد
pays U دستمزد
feoff U دستمزد
paying U دستمزد
pay U دستمزد
stipends U دستمزد
salary U دستمزد
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
wage determination U تعیین دستمزد
daily pay U دستمزد روزانه
minimum wage U حداقل دستمزد
wage differentials U اختلاف در دستمزد
wage standard U دستمزد استانده
wage cuts U کاهش دستمزد
fee U مزد دستمزد
wage agreement U قرارداد دستمزد
wage market U بازار دستمزد
wage costs U مخارج دستمزد
wage ceiling U سقف دستمزد
wage ceiling U حداکثر دستمزد
wage compution day U دستمزد ساعتی
wage constraint U محدودیت دستمزد
wage rate U نرخ دستمزد
cash-wage U دستمزد نقدی
wage funds U مایه دستمزد
wage index U شاخص دستمزد
wage freeze U انجماد دستمزد
wage policy U سیاست دستمزد
wage stabilization U ثبات دستمزد
wage funds U وجوه دستمزد
annual wage U دستمزد سالانه
direct labour U دستمزد مستقیم
payroll U سیاهه دستمزد
base wage rate U حداقل دستمزد
wage control U کنترل دستمزد
rate of wage U نرخ دستمزد
wage profit ratio U نسبت دستمزد به سود
wage price spiral U دور تسلسل دستمزد
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
wage flexibility U انعطاف پذیری دستمزد
wage income U درامد بشکل دستمزد
indirect labour U هزینه دستمزد غیرمستقیم
raises U بالا بردن دستمزد
The wages wI'll be raised. U دستمزد ها بالاخواهند رفت
raise U بالا بردن دستمزد
wage agreement U موافقت نامه دستمزد
wage bargain U چانه زنی دستمزد
rate of wage increase U نرخ افزایش دستمزد
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
countervailing power U مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
primage U دستمزد بار زدن کشتی
practice fee U دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
regular U عادی
groovy U عادی
regulars U عادی
run-of-the-mill U عادی
run of the mill U عادی
uncritically U عادی
habitual U عادی
naked U عادی
routinely U عادی
normal U عادی
privates U عادی
routines U عادی
uncritical U عادی
ordinary U عادی
common U عادی
commoners U عادی
commonest U عادی
customary U عادی
wonted U عادی
unexceptional U عادی
routine U عادی
private U عادی
gen U عادی
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
nonsingular matrix U ماتریس عادی
natural U دیوانه عادی
regular price U قیمت عادی
macro U بطورغیر عادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com