Perdic | پرداختن و تصفیه کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (33 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	acquit U	پرداختن و تصفیه کردن
	acquits U	پرداختن و تصفیه کردن
	acquitting U	پرداختن و تصفیه کردن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	loose U	سبکبار کردن پرداختن
	proceeded U	اقدام کردن پرداختن به
	proceed U	اقدام کردن پرداختن به
	loosest U	سبکبار کردن پرداختن
	looser U	سبکبار کردن پرداختن
	activating U	فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
	treat someone <idiom> U	پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
	activated U	فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
	activates U	فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
	clarifies U	تصفیه کردن
	rectified U	تصفیه کردن
	rarefy U	تصفیه کردن
	rarify U	تصفیه کردن
	try U	تصفیه کردن
	rectifies U	تصفیه کردن
	clarify U	تصفیه کردن
	accommodated U	تصفیه کردن
	accommodate U	تصفیه کردن
	clarifying U	تصفیه کردن
	tries U	تصفیه کردن
	compound U	تصفیه کردن
	to pay off U	تصفیه کردن
	to pay out U	تصفیه کردن
	reconciling U	تصفیه کردن
	reconciles U	تصفیه کردن
	reconcile U	تصفیه کردن
	administers U	تصفیه کردن
	administering U	تصفیه کردن
	depurate U	تصفیه کردن
	administered U	تصفیه کردن
	administer U	تصفیه کردن
	filter U	تصفیه کردن
	filters U	تصفیه کردن
	smeet U	تصفیه کردن
	rectify U	تصفیه کردن
	compounded U	تصفیه کردن
	puriform U	تصفیه کردن
	refines U	تصفیه کردن
	accords U	تصفیه کردن
	to a upon U	تصفیه کردن
	sublimating U	تصفیه کردن
	accommodates U	تصفیه کردن
	sublimates U	تصفیه کردن
	sublimated U	تصفیه کردن
	sublimate U	تصفیه کردن
	compounds U	تصفیه کردن
	accorded U	تصفیه کردن
	calcine U	تصفیه کردن
	accord U	تصفیه کردن
	to set at rest U	تصفیه کردن
	refine U	تصفیه کردن
	to try out U	خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
	chasten U	تصفیه وتزکیه کردن
	chastened U	تصفیه وتزکیه کردن
	air refining U	با هوا تصفیه کردن
	chastens U	تصفیه وتزکیه کردن
	chastening U	تصفیه وتزکیه کردن
	purifies U	تصفیه کردن پالودن
	to make odds even U	اختلافات را تصفیه کردن
	check out U	تصفیه حساب کردن
	refines U	تصفیه کردن پالودن
	purify U	تصفیه کردن پالودن
	purifying U	تصفیه کردن پالودن
	settle U	تصفیه حساب کردن
	settles U	تصفیه حساب کردن
	refine U	تصفیه کردن پالودن
	clean-up U	عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
	clean up U	عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
	accommodates U	وفق دادن تصفیه کردن
	smelted U	تصفیه کردن گداخته شدن
	to pay up U	حساب پس از افت را تصفیه کردن
	adjusts U	تصفیه نمودن تنظیم کردن
	smelts U	تصفیه کردن گداخته شدن
	adjusting U	تصفیه نمودن تنظیم کردن
	age harden U	تصفیه کردن عمل اوردن
	accommodate U	وفق دادن تصفیه کردن
	smelt U	تصفیه کردن گداخته شدن
	accommodated U	وفق دادن تصفیه کردن
	settle U	تصفیه کردن سازش کردن
	settle U	واریز کردن تصفیه کردن
	settles U	تصفیه کردن سازش کردن
	settles U	واریز کردن تصفیه کردن
	urbanising U	صاف کردن تصفیه کردن
	establishes U	تصدیق کردن تصفیه کردن
	puriform U	پاک کردن تصفیه کردن
	establish U	تصدیق کردن تصفیه کردن
	establishing U	تصدیق کردن تصفیه کردن
	urbanised U	صاف کردن تصفیه کردن
	urbanises U	صاف کردن تصفیه کردن
	urbanize U	صاف کردن تصفیه کردن
	urbanized U	صاف کردن تصفیه کردن
	urbanizes U	صاف کردن تصفیه کردن
	urbanizing U	صاف کردن تصفیه کردن
	etherealize U	اسمانی کردن تصفیه کردن
	carring over U	تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
	pattinsonprocess U	عمل پاک کردن سرب از سیم تصفیه سرب
	practising U	پرداختن
	to brush up U	پرداختن
	pays U	پرداختن
	defraying U	پرداختن
	defrayed U	پرداختن
	defray U	پرداختن
	abye U	پرداختن
	defrays U	پرداختن
	to fork over U	پرداختن
	disburses U	پرداختن
	disbursing U	پرداختن
	pay U	پرداختن
	imburse U	پرداختن
	disbursed U	پرداختن
	paying U	پرداختن
	practises U	پرداختن
	practise U	پرداختن
	practicing U	پرداختن
	disburse U	پرداختن
	take to U	پرداختن
	meet U	پرداختن
	kick over <idiom> U	پرداختن
	aby U	پرداختن
	practice U	پرداختن
	fork out <idiom> U	پرداختن
	cough up U	پرداختن
	pony up <idiom> U	پرداختن
	foot the bill <idiom> U	پرداختن
	shell out U	پرداختن
	meets U	پرداختن
	putting U	بفعالیت پرداختن
	prepay U	قبلا پرداختن
	activated U	به فعالیت پرداختن
	to pay in a U	پیشکشی پرداختن
	indemnities U	غرامت پرداختن
	indemnity U	غرامت پرداختن
	puts U	بفعالیت پرداختن
	activate U	بفعالیت پرداختن
	to pay on account [American English] U	یک قسط را پرداختن
	turn to U	بکار پرداختن
	to make a part [ial] payment U	یک قسط را پرداختن
	To get on with a job. U	بکاری پرداختن
	To pay money. To make a payment. U	پول پرداختن
	foot U	پرداختن مخارج
	activating U	به فعالیت پرداختن
	indemnify U	غرامت پرداختن
	pay at tenor U	در سررسید پرداختن
	activates U	به فعالیت پرداختن
	activate U	به فعالیت پرداختن
	nails U	به موقع پرداختن
	pipe up U	به سخن پرداختن
	nailed U	به موقع پرداختن
	nail U	به موقع پرداختن
	recompensed U	غرامت پرداختن
	put U	بفعالیت پرداختن
	get down to work U	بکار پرداختن
	recompenses U	غرامت پرداختن
	recompensing U	غرامت پرداختن
	recompense U	غرامت پرداختن
	to pay up U	تمام و کمال پرداختن
	poney U	پرداختن خلاصه اخبار
	pay up U	تمام وکمال پرداختن
	to pay off U	تمام و کمال پرداختن
	pores U	بمطالعه دقیق پرداختن
	pore U	بمطالعه دقیق پرداختن
	to pore [over; on] U	به مطالعه دقیق پرداختن
	layaway plan <idiom> U	قرض راکم کم پرداختن
	pony U	پرداختن خلاصه اخبار
	ponies U	پرداختن خلاصه اخبار
	pay off something U	چیزی را قسطی پرداختن
	insolvent U	فاقد توانایی پرداختن دیون
	pick up the tab <idiom> U	صورت حساب کسی را پرداختن
	to pay off a debt [mortgage] U	بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
	liquidated damages U	پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
	to compound U	قسطی پرداختن [کمتراز بهای اصلی]
	to get down to business U	به کار اصلی پرداختن [اصطلاح روزمره]
	adjustments U	تصفیه
	purgation U	تصفیه
	settlements U	تصفیه
	water purification U	تصفیه اب
	administrations U	تصفیه
	expurgation U	تصفیه
	clarification U	تصفیه
	administration U	تصفیه
	rectification U	تصفیه
	settlement U	تصفیه
	adjustment U	تصفیه
	arrangement U	تصفیه
	clearance U	تصفیه
	depuration U	تصفیه
	infiltration U	تصفیه
	fining U	تصفیه
	conciliation U	تصفیه
	water softeners U	اب تصفیه کن
	water softener U	اب تصفیه کن
	percolation U	تصفیه
	liquidation U	تصفیه
	arrangements U	تصفیه
	purified U	تصفیه شده
	administratrix U	مدیره تصفیه
	refined U	تصفیه شده
	discharges U	مفاصا تصفیه
	have it out with someone <idiom> U	تصفیه حساب
	expurgatory U	تصفیه کننده