English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (48 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jettison U پرتاب کردن به بیرون
jettisoned U پرتاب کردن به بیرون
jettisoning U پرتاب کردن به بیرون
jettisons U پرتاب کردن به بیرون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
gravity extraction U بیرون ریختن یا پرتاب بار ازهواپیما با استفاده از سقوط ازاد
one plus one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
delivery groups U مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
one and one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop U پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
pentathlons U مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon U مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
throws U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics U مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throwing U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throw U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
shoot U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
unsling U پرتاب کردن
shoots U پرتاب کردن
jaculate U پرتاب کردن
thrusts U پرتاب کردن
pelts U پرتاب کردن
let fly U پرتاب کردن
thrusting U پرتاب کردن
foin U پرتاب کردن
projected U پرتاب کردن
pelt U پرتاب کردن
pelted U پرتاب کردن
shoot U پرتاب کردن
pitch U پرتاب کردن
jettison U پرتاب کردن
skeet U پرتاب کردن
project U پرتاب کردن
jettisoned U پرتاب کردن
jettisoning U پرتاب کردن
projects U پرتاب کردن
jettisons U پرتاب کردن
pitches U پرتاب کردن
thrust U پرتاب کردن
slings U زنجیردار پرتاب کردن
jetting U بخارج پرتاب کردن
to fire a torpedo U اژدری پرتاب کردن
to launch a torpedo U اژدری پرتاب کردن
triggers U پرتاب کردن فشنگ
unsling U از فلاخن پرتاب کردن
jetted U بخارج پرتاب کردن
jets U بخارج پرتاب کردن
sling U زنجیردار پرتاب کردن
lobs U باهستگی پرتاب کردن
lobbed U باهستگی پرتاب کردن
castaway U پرتاب کردن وزنه
lob U باهستگی پرتاب کردن
spits U اب دهان پرتاب کردن
spit U اب دهان پرتاب کردن
lobbing U باهستگی پرتاب کردن
castaways U پرتاب کردن وزنه
slinging U زنجیردار پرتاب کردن
jet U بخارج پرتاب کردن
trigger U پرتاب کردن فشنگ
projectable U قابل پرتاب کردن
shoot U پرتاب کردن گلوله
launch a missile U موشک پرتاب کردن
triggered U پرتاب کردن فشنگ
shoots U پرتاب کردن گلوله
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
pash U بازور پرتاب کردن کوبیدن
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
slog U ضربت سخت زدن پرتاب کردن
shove U با زور پیش بردن پرتاب کردن
squish U صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
shoved U با زور پیش بردن پرتاب کردن
slogged U ضربت سخت زدن پرتاب کردن
shoves U با زور پیش بردن پرتاب کردن
skyrocket U مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketed U مثل موشک بهوا پرتاب کردن
slogs U ضربت سخت زدن پرتاب کردن
shoving U با زور پیش بردن پرتاب کردن
slogging U ضربت سخت زدن پرتاب کردن
skyrockets U مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketing U مثل موشک بهوا پرتاب کردن
pitches U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
send down U پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
luxate U از جای خود بیرون کردن جابجا کردن
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
ejecting U بیرون کردن
outcrop U سر بیرون کردن
to drive out U بیرون کردن
eliminate U بیرون کردن
to hunt away U بیرون کردن
to pack off U بیرون کردن
eliminated U بیرون کردن
ejected U بیرون کردن
forcing U بیرون کردن
eliminating U بیرون کردن
cashiers U بیرون کردن
cashier U بیرون کردن
to drum out U بیرون کردن
to charm away U بیرون کردن
to fire out U بیرون کردن
exorcizing U بیرون کردن
to hunt out U بیرون کردن
force U بیرون کردن
exorcises U بیرون کردن
to stuck out U بیرون کردن
exorcising U بیرون کردن
exorcize U بیرون کردن
eject U بیرون کردن
outcrops U سر بیرون کردن
exorcized U بیرون کردن
ejects U بیرون کردن
exorcizes U بیرون کردن
exorcised U بیرون کردن
fire out U بیرون کردن
eliminates U بیرون کردن
to send down U بیرون کردن
to give the sack U بیرون کردن
swopped U بیرون کردن
swap U بیرون کردن
swapped U بیرون کردن
swaps U بیرون کردن
swopping U بیرون کردن
swops U بیرون کردن
forces U بیرون کردن
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
pitch U پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitches U پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
hurled U پرتاب کردن پرت کردن
hurl U پرتاب کردن پرت کردن
hurls U پرتاب کردن پرت کردن
fire U بیرون کردن انگیختن
to show one out U کسیرا از در بیرون کردن
evicted U مستردداشتن بیرون کردن
dispossess U بیرون کردن رهاکردن
dispossessed U بیرون کردن رهاکردن
evicting U مستردداشتن بیرون کردن
dispossessing U بیرون کردن رهاکردن
fired U بیرون کردن انگیختن
evict U مستردداشتن بیرون کردن
evicts U مستردداشتن بیرون کردن
un arth U ازلانه بیرون کردن
to kick out of the house U ازخانه بیرون کردن
fires U بیرون کردن انگیختن
to put out U بیرون کردن رنجاندن
expectorate U ازسینه بیرون کردن
pour out <idiom> U به بیرون مساطه کردن
exsufflate U بافوت بیرون کردن
paravial U بیرون کردن مستاجر
dispossesses U بیرون کردن رهاکردن
run out <idiom> U به زور بیرون کردن ،اخراج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
unearthing U از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
unearth U از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
unkennel U از سوراخ یا لانه بیرون کردن
to conjure anevil spirit U روح پلیدی را بیرون کردن
to wave away U باشاره دست بیرون کردن
To dismiss something from ones thoughtl . U فکری را از سر خود بیرون کردن
aspirates U خالی کردن بیرون کشیدن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
in and out <idiom> U اغلب به بیرون رفتوآمد کردن
unearths U از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
aspirating U خالی کردن بیرون کشیدن
extracting U بیرون کشیدن استخراج کردن
to live out [British E] U در بیرون از شهر زندگی کردن
to live out of town U در بیرون از شهر زندگی کردن
solicits U بیرون کشیدن وسوسه کردن
unearthed U از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
extracts U بیرون کشیدن استخراج کردن
to seed a person to c. U کسیرا از جامعه بیرون کردن
extract U بیرون کشیدن استخراج کردن
aspirate U خالی کردن بیرون کشیدن
drives U عقب نشاندن بیرون کردن
soliciting U بیرون کشیدن وسوسه کردن
to live outside Tehran U بیرون از تهران زندگی کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
solicit U بیرون کشیدن وسوسه کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
extracted U بیرون کشیدن استخراج کردن
drive U عقب نشاندن بیرون کردن
send down U دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
solicited U بیرون کشیدن وسوسه کردن
run-up [start-up] U نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
exsibilate U باصوت وهوازصحنه نمایش بیرون کردن
to crowd out U ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
refresh U از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshes U از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
laugh one out of a habit U با استهزا عادتی را از سرکسی بیرون کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
to work out of town U در حومه [بیرون] شهر کار کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com