English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scatter read U پراکنده خوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
divided fire U زیر اتش گرفتن چند هدف به طور همزمان تیر پراکنده اتش پراکنده
scatters U پراکنده شدن پراکنده کردن
scatter U پراکنده شدن پراکنده کردن
solfeggio U نت خوانی سولفش خوانی
solfege U نت خوانی سولفش خوانی
association U هم خوانی
associations U هم خوانی
recitations U از بر خوانی
sol fa U نت خوانی
recitation U از بر خوانی
recitative U از بر خوانی
recitals U از بر خوانی
recital U از بر خوانی
call in U تو خوانی
lip-reading U لب خوانی
lip reading U لب خوانی
solmization U نت خوانی
lamentations U مرثیه خوانی
psalmody U سرود خوانی
antiphony U تهلیل خوانی
lamentation U مرثیه خوانی
mirror reading U وارونه خوانی
catalexia U مکرر خوانی
telepathy U اندیشه خوانی
map reading U نقشه خوانی
illegutimation U حرمزادگی خوانی
flyting U رجز خوانی
palinlexia U وارونه خوانی
harangued U رجز خوانی
harangues U رجز خوانی
haranguing U رجز خوانی
harangue U رجز خوانی
solmization U وزن خوانی
silent reading U بیصدا خوانی
thought reading U اندیشه خوانی
psalmody U مزمور خوانی
phrenology U جمجمه خوانی
solmizate U نت خوانی کردن
to stab in the back U ریزه خوانی
solos U تک خوانی بطور انفرادی
slip U اشتباه در نقشه خوانی
epigraphy U علم کتیبه خوانی
prayerfulness U عادت نماز خوانی
direct reading instrument U دستگاه مستقیم خوانی
news room U اطاق روزنامه خوانی
call statement U حکم فرا خوانی
proofread U نمونه خوانی کردن
incantations U افسون خوانی جادوگری
incantation U افسون خوانی جادوگری
phrenological U وابسته به جمجمه خوانی
orthoepic U مبنی بر درست خوانی
nocturn U سحر خوانی شبانه
psalmodic U وابسته به زبور خوانی
declaiming U رجز خوانی کردن
declaims U رجز خوانی کردن
proofreads U نمونه خوانی کردن
proofreading U نمونه خوانی کردن
illegutimation U نادرستی نامشروع خوانی
declaim U رجز خوانی کردن
solo U تک خوانی بطور انفرادی
map reading U نقشه خوانی کردن
declaimed U رجز خوانی کردن
dispersoid U پراکنده
scatterd U پراکنده
dissipated U پراکنده
diffusing U پراکنده
far flung U پراکنده
sparse U پراکنده
far-flung U پراکنده
sparsely U پراکنده
diffuse U پراکنده
diffused U پراکنده
diffuses U پراکنده
scattered U پراکنده
kapell meister U رئیس دسته سرود خوانی
recitetion U از حفظ خوانی پس دادن درس
gray oral reading test U ازمون بلند خوانی گری
have one's nose in a book <idiom> U کرم کتاب خوانی داشتن
lipreading U فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
dashes U پراکنده کردن
interspersing U پراکنده کردن
wild shot U تیر پراکنده
disperse U پراکنده کردن
disperse U پراکنده شدن
dispersed U پراکنده کردن
dispersed U پراکنده شدن
disperses U پراکنده کردن
disperses U پراکنده شدن
dispersing U پراکنده کردن
intersperses U پراکنده کردن
scatter plot U ترسیم پراکنده
seme U افشانده پراکنده
scatterings U چیزهای پراکنده
dash U پراکنده کردن
intersperse U پراکنده کردن
scattered radiation U تشعشع پراکنده
sparse population U جمعیت کم یا پراکنده
interspersed U پراکنده کردن
scatter program U نمودار پراکنده
stray current U جریان پراکنده
scatterer U پراکنده ساز
dispersing U پراکنده شدن
fragmentary delusion U هذیان پراکنده
sporadic U پراکنده انفرادی
scattering U پراکنده کردن
straggly U پراکنده اواره
distributed practices U تمرینهای پراکنده
dissipative U پراکنده سازنده
disject U پراکنده کردن
outspread U بسط پراکنده
sporadically U پراکنده انفرادی
interspersion U پراکنده کردن
dashed U پراکنده کردن
magnetic stray field U میدان پراکنده
logorrhea U پراکنده گویی
diaspora U جماعت یهودیان پراکنده
scattered clouds U ابرهای پراکنده [هواشناسی]
zigzag leakage flux U شار پراکنده زیگزاگ
energy dissipation U پراکنده سازی انرژی
dispersal U پراکندگی پراکنده سازی
recitation U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
recitations U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
sunny with cloudy intervals <idiom> U پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
cloudy with sunny intervals <idiom> U پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
magnetic leakage flux U فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
effuse U پخش کردن پراکنده و متفرق
round up U جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
nowel U کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
to send things flying U [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
to rally scattered troops U جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
riot act قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
haze U غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
puff ball U یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
aluminum pigmented dope U لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
material dispersion U پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
scatters U پراکنده کردن پخش کردن
scatter U پراکنده کردن پخش کردن
meddles U پراکنده کردن جماع کردن
meddled U پراکنده کردن جماع کردن
meddle U پراکنده کردن جماع کردن
Kurdish rug U فرش کردی [مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
hymnody U سرود خوانی سرود
war cry U رجز رجز خوانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com