Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gamy
U
پراز شکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fraught with
U
پراز
waxy
U
پراز موم
insidious
U
پراز توط ئه
erroneous
U
پراز غلط
to be fraught
[with]
U
پراز ... بودن
stressful
U
پراز پریشانی
venose
U
پراز رگ و ورید
spinous
U
پراز خار
maggoty
U
پراز کرم حشره
the streets are very muddy
U
خیابانها پراز گل است
rubbishing
U
پراز اشغال یا کثا فت
stomachy
U
پراز باد غرور
stubby
U
پراز کنده درخت
commas over the page
U
صفحه را پراز نشان کاماکرد
The ball is full of air.
U
توپ پراز باد است
snagged
U
پراز ته شاخه دارای برامدگیهای ناصاف
clip joint
<idiom>
U
شغل سطح پایینی که پراز کلاهبرداری باشد
fuliginous
U
وابسته به بخارات مضر بدن پراز دوده
water bed
U
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
inflating
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflate
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
bran pie
U
فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
game
U
شکار
hunts
U
شکار
hunted
U
شکار
ravin
U
شکار
venery
U
شکار
chase
U
شکار
quarries
U
شکار
prey
U
شکار
gameless
U
بی شکار
quarry
U
شکار
chasing
U
شکار
gamey
U
پر از شکار
hunting
U
شکار
predatin
U
شکار
chevy
U
شکار
chases
U
شکار
chace
U
شکار
hanks
U
شکار
chased
U
شکار
hank
U
شکار
hunt
U
شکار
quarrying
U
شکار
king hunt
U
شاه شکار
predation
U
شکار کردن
blood sports
U
کشتن شکار
shanking
U
شکار کوسه
poniter
U
نوعی سگ شکار ی
shooting
U
شکار باتفنگ
hunter
U
اسب شکار
quarrying
U
شکار موردنظر
quarry
U
لاشه شکار
quarrying
U
لاشه شکار
hank
U
طعمه شکار
hanks
U
طعمه شکار
quarries
U
لاشه شکار
predatory habit
U
خوی شکار
quarries
U
شکار موردنظر
quarry
U
شکار موردنظر
game law
U
قانون شکار
hunters
U
اسب شکار
blood sport
U
کشتن شکار
shootings
U
شکار باتفنگ
victims
U
دستخوش شکار
fair game
U
شکار قانونی
whaling
U
شکار نهنگ
area drive
U
شکار دواندن
hunted
U
شکار کردن
fowling
U
شکار پرنده
hunting ground
U
شکار گاه
hunting district
U
شکار گاه
falconry
U
شکار با شاهین
fair game
U
شکار مجاز
ducking
U
شکار مرغابی
hunt
U
شکار کردن
hunts
U
شکار کردن
huntsman
U
شکار باز
game
U
سرگرمی شکار
to go a hunting
U
شکار رفتن
huntsmen
U
شکار باز
victim
U
دستخوش شکار
shotgunner
U
شکار با تفنگ
game keep
U
پاسبان شکار
gunning
U
شکار با تفنگ
chevy
U
فریاد هنگام شکار
cub hunting
U
شکار بچه روباه
big game
U
شکار حیوانات بزرگ
deer stalking
U
شکار اهو و گوزن
hog dress
U
بریدن گلوی شکار
foxhunt
U
شکار روباه باتازی
predators
U
تغذیه کننده از شکار
bow hunting
U
شکار با تیر و کمان
prowled
U
درپی شکار گشتن
predator
U
تغذیه کننده از شکار
shining
U
پیداکردن شکار در شب بانورافکن
bag
U
شکار کردن با تیر
checked
U
و شدن بوی شکار
pointer
U
سگ شکاری یابنده شکار
pointers
U
سگ شکاری یابنده شکار
checks
U
و شدن بوی شکار
game
U
شکار گرفته شده
predatory
U
تغذیه کننده از شکار
predatorial
U
تغذیه کننده از شکار
outfitter
U
فروشنده لوازم شکار
check
U
و شدن بوی شکار
poaches
U
دزدکی شکار کردن
bags
U
شکار کردن با تیر
shoot
U
هدف گرفتن شکار
shoots
U
هدف گرفتن شکار
prowling
U
درپی شکار گشتن
prowls
U
درپی شکار گشتن
poach
U
دزدکی شکار کردن
prowl
U
درپی شکار گشتن
poached
U
دزدکی شکار کردن
outfitters
U
فروشنده لوازم شکار
stool
U
گروه فریبنده شکار
finds
U
یافتن بوی شکار
rabbit
U
شکار خرگوش کردن
rabbits
U
شکار خرگوش کردن
snipe
U
پاشله شکار کردن
sniped
U
پاشله شکار کردن
snipes
U
پاشله شکار کردن
sniping
U
پاشله شکار کردن
hunting
U
شکار دشمن یا زیردریایی
find
U
یافتن بوی شکار
raptatory
U
لازم برای شکار
raptatorial
U
لازم برای شکار
ravens
U
شکار طعمه شکاری
raven
U
شکار طعمه شکاری
predaceous
U
شکاری تغذیه کننده از شکار
master of
U
سرپرست گروه شکار روباه
foxhunt
U
باتازی شکار روباه کردن
decoy shooting
U
شکار به کمک مرغ دام
privilegium
U
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
to rid to hounds
U
با تازی شکار روباه کردن
to p on any one's preserves
U
در جای قورق شکار کردن
jaeger
U
علاقمند به شکار مرد شکارچی
still hunting
U
شکار باروش در کمین نشستن
wood craft
U
جنگل شناسی از لحاظ شکار
tufter
U
کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
predacious
U
شکاری تغذیه کننده از شکار
to ride to hounds
U
با تازی شکار روباه کردن
close season
U
فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
open season
U
فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
closed season
U
فصل منع ماهیگیری یا شکار
falconer
U
کسیکه با شاهین شکار میکند
course
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
courses
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
hunt
U
اداره کردن تازیها در شکار
retriever
U
سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
hunted
U
اداره کردن تازیها در شکار
hunts
U
اداره کردن تازیها در شکار
safari
U
سفر برای شکار بزرگ
safaris
U
سفر برای شکار بزرگ
falconers
U
کسیکه با شاهین شکار میکند
coverings
U
بوته زار پناهگاه شکار
foxhound
U
تازی مخصوص شکار روباه
foxhounds
U
تازی مخصوص شکار روباه
turtle
U
لاک پشت شکار کردن
turtles
U
لاک پشت شکار کردن
retrievers
U
سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
covers
U
بوته زار پناهگاه شکار
cover
U
بوته زار پناهگاه شکار
challenge
[of a dog]
U
پارس سگی
[پس از دریافت بوی شکار]
covert
U
بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
weigh in
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
poach
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
cases
U
محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
to give the tone
U
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
case
U
محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
poach
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poaches
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
weigh-in
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-ins
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
wildfowl
U
مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
hunting bow
U
کمان بلند و سنگین برای شکار
gaze hound
U
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
buck fever
U
هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
setters
U
سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
masks
U
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
mask
U
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
sports
U
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sported
U
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
setter
U
سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
fox-hunting
U
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
shoots
U
زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
stag hunting
U
شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
shoot
U
زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
falconry
U
تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
still hunting
U
روش شکار با تعقیب اهسته بدون کمک سگ
sport
U
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
fox hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
wing shooting
U
شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
bolt
U
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com